سینما مثبت: رضا استادی معتقد است شبکه نمایش خانگی در پی «دامپینگ» سینمای ایران است و تهیهکنندگان و سازندگان فیلمها که عمدتاً افراد کم اطلاعی نسبت به قوانین رایج در بازار و روشهای جدید فروش هستند به شدت و سرعت در این دام افتادهاند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینما مثبت به نقل از گروه فرهنگ و هنر قدس آنلاین، در حالی که بسیاری علت رکود و وضعیت نابسامان سینما را نتیجه مستقیم شیوع کرونا و تبعات آن در جامعه میدانند، اما به نظر میرسد پیکر نحیف سینما این روزها در برابر شبکه نمایش خانگی و لیست بلندبالای سریالهای متنوع و برنامههای ترکیبیاش نیز بیدفاعتر از قبل شده است. این در حالی است که اکران فیلمهای شاخص که در شرایط عادی فروش قابل توجهی داشتند هم دیگر مردم را به سینما نمیکشاند و بازگشایی و تعطیلی مکرر سالنهای سینما به دلیل شرایط موجود باعث شده تا حتی دوستداران سینما هم عطایش را به لقایش ببخشند و به سامانههای آنلاین نمایش پناه ببرند.
این روزها دیگر کمتر بازیگر سینمایی و چهرهای را میبینید که حداقل یکبار حضور در سریالهای شبکه نمایش خانگی را تجربه نکرده باشد. اسامی منتشر شده فیلمسازان شاخص سینما که خود را برای ساخت سریالشان در این پلتفرمها آماده میکنند نیز نشان میدهد آنها هم امیدی به این سینمای از رونق افتاده ندارند و به سرزمین دیگری کوچ کردهاند.
شبکه نمایش خانگی برای سینما بازارشکنی میکند
رضا استادی، منتقد سینما و تلویزیون برای تشریح وضعیت این روزهای سینما اشاره جالبی به «دامپینگ» میکند و میگوید: در تجارت پدیدهای به نام دامپینگ وجود دارد که میتوان آن را بازارشکنی معنا کرد. در این شرایط محصولی تجاری که بازار پررقابتی دارد از طرف یکی از تولیدکنندگان با قیمت بسیار پایینی عرضه و به مرور باعث از دور خارج شدن تعداد زیادی از رقبا و باقی ماندن یک یا چند رقیب محدود میشود. این یکی از روشهای ناسالم در فضای اقتصادی است که در کوتاه مدت تعداد زیادی از رقبا ورشکسته شده و برای همیشه از بین میروند، در ادامه آن تولیدکننده همان محصولی را که با قیمت بسیاری پایینی میفروخته، با قیمت بسیار بیشتری عرضه میکند، زیرا دیگر رقیبی برایش در بازار وجود ندارد و آنها هستند که تعیین میکنند آن کالا با چه قیمتی و به چه اشخاصی فروخته شود.
وی ادامه میدهد: متاسفانه این اتفاق در فضای شبکه نمایش خانگی نیز در حال رخ دادن است و تهیهکنندگان و سازندگان فیلمها که عمدتاً افراد کم اطلاعی نسبت به قوانین رایج در بازار و روشهای جدید فروش هستند به شدت و سرعت در این دام افتادند. در میان سامانههای ویدئویی دو سامانه فعالیت عمدهای دارند که از این دو سامانه، «فیلیمو» با قیمت بسیار پایینی امکان اشتراک را برای مخاطبانش فراهم میکند و در ادامه و در چند مرحله این قیمت را افزایش میدهد. این رسانه در شرایطی رشد میکند که تلویزیون در بسیاری از زمینهها اساساً برنامه جذابی برای مخاطب ندارد و محدوده این برنامهها چند سریال خاص و یکی دو برنامه ترکیبی است که بخشی از جامعه آن را بر حسب عادت یا علاقه میبینند.
چرا کلاب هاوس رونق میگیرد؟
استادی تأکید میکند: شما این وضعیت را با دهه هشتاد مقایسه کنید که هر شبکه تلویزیون تعریف خاص خود را داشت و برنامه تولید میکرد، اما در حال حاضر آنچه در شبکهها هویت دارد آگهی بازرگانی است که روی حساب و چارچوب پخش میشود. سؤال اینجاست که واقعاً جامعه نخبگان چه برنامهای دارد که تماشا کند، علاقهمندان به مباحث فلسفه جز چند برنامه تکراری که دهها سال است پخش میشود چه انتخاب دیگری دارند؟ چرا محیطی مانند کلاب هاوس با حضور نخبگان و افرادی که علاقهمند مباحث سیاسی هستند باید ناگهان رونق پیدا کند؟ به دلیل اینکه در تلویزیون چنین اتفاقی نمیافتد!
به گفته این منتقد؛ حال ذیل چنین شرایطی شبکههای نمایش خانگی رشد کردند که البته دستهایی در پشت پرده هم هستند و الزاماً نمیتوان این شبکهها را مردمی و مستقل دانست، بلکه رفتارشان نشان میدهد در عین حال که در ویترین مردمی جلوه میکنند اما در پس زمینه دستهایی از بخشهای پرقدرت حاکمیت آنها را حمایت میکند. حال در این شرایط که این پلتفرمها رشد کردند ناگهان بلیت سینما چند برابر میشود، آن هم برای اکران آنلاین و در شرایطی که سود این جنس از بیزنسها وابسته به فروش بیشتر و قیمت کمتر است و در نتیجه مخاطب ترجیح میدهد آن ۳۰ هزار تومان را خرج سینما نکند و به جایش با ۱۰۰ هزارتومان اشتراک یک ماهه بخرد و یک ماه فیلم ببیند.
ورشکستگی در انتظار سینماگران
استادی با اشاره به این که به مرور همه تهیه کنندگان سینما ورشکست میشوند و در شرایطی قرار میگیرند که مجبور میشوند تمام قواعد پلتفرمی مانند «فیلمیو» را برای همکاری بپذیرند، تأکید می کند: آنها مجبورند با قیمت کمتر کار کنند و با شرایط آنها هماهنگ شوند زیرا میدانند چیزی به نام اکران فیلم در سینما از بین رفته است. در صورتی که فلسفه سینما در همه جای دنیا به غیر از اکران فیلمهای سه بعدی و ۳D این است که هنر ارزانی باشد و خانوادهها و افرادی با سطح توانمندی مختلف اعم ازدانشجویان، سربازان، کارمندان اقشار مختلف از آن استفاده کنند.
همانطور که در دهه ۶۰ و دهههای قبلتر از آن هم، کارگران، سربازها و جوانان مخاطب سینما بودند و مرتب فیلم میدیدند اما الان با این روش و با افزایش قیمت بلیت درگیشه و اکران آنلاین، سینما هنر بسیار گرانی شده در حدی که اگر شخص آن پول را بدهد و فیلم دانلود کند برایش صرفه اقتصادی بیشتری خواهد داشت.
شبکه نمایش خانگی چه خوابی برای سینما دیده است؟
استادی میگوید: به نظرم این خوابی است که شبکه نمایش خانگی و این سامانهها برای سینمای ایران دیدند که کلاً سینمای ایران را با این ترفند(افزایش بلیت اکران آنلاین و عرضه انبوه سریالها) محدود به برپایی چند جشنواره مانند فجر، فیلم کودک و نوجوان و … کنند. از طرفی تعداد محدود سالنهای سینمایی که اغلب در مالها و مراکز خرید است و آنها هم نوع خاصی از فیلمها را برای مخاطبانشان که افراد متمولی هستند نمایش میدهند، آن سینماهایی هم که در سطح شهر هستند به شدت قابلیت تبدیل شدن به مغازه و پاساژ دارند و در حال تغییرکاربری هستند.
فرهنگ فیلم دیدن تغییر کرده است
استادی با بیان این که یک اتفاقی در طول چند سال گذشته فرهنگ فیلم دیدن را در کشور ما تغییر داده است، ادامه میدهد: طی این سال ها، سالن سینما محدود به مالها شده و عمدتاً اقشار ضعیف جامعه و حتی طبقه متوسط در این مالها تکه ناجوری هستند. بارها شده وقتی من برای کاری به این مراکز خرید مراجعه میکنم میبینم هیچ سرباز یا فردی از قشر ضعیف جامعه وارد این فضا نمیشود. اینجا محیطهایی محدود به طبقه بالای جامعه است که فرد با اتومیبلش وارد پارکینگ میشود، خریدش را میکند و فیلمش را میبیند و میرود.
شما یک نظرسنجی کنید آخرین فیلمی که سربازها در سینما دیدهاند چه بوده است، حتی این فرهنگ در محدوده خیابان انقلاب که سربازها به سینماهایش مراجعه میکردند هم در حال از بین رفتن است.
سینما به مرور از سبد مخاطب حذف میشود
به گفته این منتقد، در چنین مسیری به مرور سینما از سبد مخاطب حذف و آنقدر گران میشود که محدود به طبقه خاصی از جامعه است و از طرفی عرضه آثار نمایشی محدود به چند پلتفرم خاص شده و آنها دیگر میتوانند برای سینما تصمیم بگیرند و انحصاری را ایجاد میکنند که فیلمسازان باید مانند کارمندان این مجموعهها فعالیت کنند.
وی با اشاره به وضعیت بازیگران در این وضعیت تاکید می کند: در این اوضاع بازیگران مسثتنی هستند و در هر شرایطی یک گیشهای دارند اما فیلمسازان، تهیه کنندگان وعوامل فنی خیلی زود با این سیاست زیرکانه از چرخه حذف میشوند و تجربه نشان داده این چرخه منجر به حذف افراد فرهیخته و با دانش میشود.
استادی در بخش دیگری از سخنان خود به دلایل استقبال مخاطبان از تولیدات شبکه نمایش خانگی اشاره می کند و می افزاید: درصدی از افراد جامعه حتی با وجود ماهواره و دسترسی به فیلمهای خارجی علاقهمندند فیلمهای ایرانی با بازیگران و داستانهای ایرانی ببینند و طبیعی است که این تولیدات مخاطب داشته باشد.
وی یادآور میشود: مگر الان چه رقابتی در فضای نمایش خانگی است؟ هیچ! دو پلتفرم درحال تولیدند و همه چیز هم پخش میکنند. آیا این به معنای رقابت است؟ خیر. اگر رقابت وجود داشته باشد وضعیت خیلی تفاوت پیدا خواهد کرد. حالا در این میان سریالهای نوروزی تلویزیون را داریم و با وجود اینکه طبق آمارها مخاطب بالایی دارند اما از نمونههای ده سال پیش خودشان عقبتر هستند. اما در شبکه نمایش خانگی «قورباغه» پخش میشود که متفاوت است اما مگر سالانه چقدر چنین تولیداتی خواهیم داشت؟ نکته دیگر ابتذالی است که در تولیدات شبکه نمایش خانگی وجود دارد و مشخص است هدفش جذب مخاطب و ایجاد خوراک برای او نیست، بلکه دقیقاً یک مناسباتی وجود دارد و سریالی باید ساخته شود زیرا بازیگرش با یک کمپین بزرگ تجاری قرارداد دارد و باید مناسبات اقتصادی و پشت پرده درست پیش رود. واقعیت این است که در حوزه تبلیغات میلیاردها تومان پول وجود دارد که باید هزینه شود و بخشی از این در قالب سریال هزینه میشود و از این یک میلیارد ۱۰ تا ۲۰ درصد سهم آورنده و سهم گیرنده است.
ضرورت پالایش شبکه نمایش خانگی
استادی در پایان خاطرنشان می کند: شبکه نمایش خانگی چنان آش دهن سوزی نیست و به شدت نیاز به پالایش و مراقبت دارد. این که در یک مقطعی رشد میکند و با استقبال زیاد مواجه میشود به این دلیل است که درگاههای ارتباطی ما با دنیا بسته است و امکان پخش سریال و فیلمهای خارجی را نداریم و حتی پخش مسابقات ورزشی هم با محدودیت مواجه است.