سینما مثبت: سونامي يكي از فیلم های به نمایش درآمده در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر با موضوع ورزشی است. فیلمی به کارگردانی میلاد صدرعاملی که تلاش کرده تا الگوهای این ژانر را رعایت کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، كاركردهاي فيلم هاي ورزشي جدا از عامه پسند بودن آنها، جذابيت و تحريك احساسات و به ترشح درآوردن آدرنالين در خون تماشاگر است. فيلم هاي ورزشي “ژانر ” شدند اما در این فیلم اتفاقي از جنس نمی افتد. فيلمي كه ادعاي ژانر ورزشي دارد ولي در پستوي باشگاه پير و فرتوت و داغان سر مربي تيم تكواندوي فيلم و صحنه ها و بازي هاي بد در مي ماند. كليت طرح و ايده خلاقانه نيست و براي همين دست كارگردان بسته است. با اينكه گاها و به ندرت فضاسازي هاي خوب هم در كارگرداني رخ مي دهد اما ماحصل آن چيست؟! بازي بسيار بد عليرضا شجاع نوري فيلم را به چاله مي اندازد. اصلا دليل انتخاب وي چيست؟ ژوله هم مثلا نمادي از اينكاره نبودن رئيس فدراسيون است و اصلا چه ربطي به ژانر اين فیلم دارد؟ فيلم با انتخاب سر مربي تيم ملي تكواندو شروع شده و مربي براي وزن منهاي هشتاد كيلو به دليل لج بازي قهرمان دارنده مدال طلا (صديقيان) شرط انتخابي مي گذارد و به ياد تكواندو كار و شاگرد قبلي خود مي افتد كه زندگي اش به فنا رفته و در دخمه هاي رزمي شرطي مسابقه مثلا زير زميني مي دهد و البته بهرام رادان به راستي خوراك اين نقش هاست ولي حيف كه فيلمساز قدر وي را ندانسته است. اين وسط چند تا بسكتباليست تيم دختران هم هستند كه هيچ ربطي به فيلم ندارند و دختر افغانستاني قهرمان آنجا فرشته حسيني دوست دختر صديقيان است و فيلم بعضي وقت ها وارد مشكلات وي در خصوص حضورش در تيم بسكتبال و پاسپورتش و ايراني نبودنش و… می شود.!!!كل كل هاي ساده و بي ريتم و غير جذابي هم بين رادن و صديقيان مي افتد و گاها مربي سر تمرين به اين دو چپ چپ مي نگرد!!! تمرين ها را دستيارش مي دهد كه وي هم انگيزه اي در مسير مربيگري ندارد و درگير اينستاگرام است(غفاري البته خوب بازي مي كند) نمي توانیم بگويیم فيلم سونامی فیلم بدي است اما هیچ چيز در اين فيلم جالب نيست. به گمان من به جز تجربه كم فيلمساز تيم مشاوران ، پدر و پرويز شهبازي است كه اين روزها بد جور گرفتار فيلمهاي بد خود هستند و ميلاد صدر عاملي با اينكه دست روي ژانر خوبي گذاشته، ادامه مسير آنها را مي رود و حال فيلمش خوب نيست. البته مي شود بدي و رخوت مربي و جريانات را به فضاي امروز جانعه و ورزش ربط داد اما جاي اين نگاه در اين ژانر و اين اشل نيست. مبناي فيلم قرمان و پهلوانيست، نه اپوزسيون بازي و حرفهاي صد من يه غاز سياسي اجتماعي.
فیلم قسم قطعا فيلم درخشاني نيست اما خوب است. تم و درونمايه اصل داستان جذاب است و كارگرداني آن با توجه به جاده اي بودن فيلم و عمده ي داستان درون اتوبوس، بسيار سخت و چيدمان و مهندسي زوايا،در اين حجم، خلاقيت زيادي مي خواهد اما با خروج دوربين از اتوبوس و از پشت پنجره ها و و انداختن رفله شيشه در جلوي كادرها محسن طنابنده را نجات داده است. سوتي کارگردان پلاني است كه از دريچه بالايي گرفته و مهم تر از آن، سرعت پايين اتوبوس است كه با استفاده از همان تكنيك رفله شيشه و حركت در جلوي دوربين، خواسته آنرا گم كنند، اما معلوم است.
ماجراي فيلم يك جمعيت حدودا چهل نفري روستا و محله نشيني هستند كه به خواسته زني مهناز افشار از شهر خود به سمت يكي از شهرهاي مشهد در حال سفرند كه براي محكوميت متهمي كه قانون در آن درمانده، قسم بخورند. نفرات اين قسمنامه بايد ٥٠ نفر باشند تا قاضي بتواند براي متهمي كه خواهر زن اصلي را كشته است، حكم قطعي بدهد، حال داستانك هاي مختلفي در اتوبوس رخ مي دهد و هر كسي ماجرايي دارد. اكثر افراد داخل اتوبوس تيپ هستند و به شخصيت نزديك نمي شوند و اين خود فيلم را از سينماتيك بودن دور مي كند. مهناز افشار شايد سخت ترين بازي عمرش را كرده، چرا كه محوريت اصلي با وي است، هدايت افراد اتوبوس و بار اصلي پلانها را به دوش مي كشد و از طرفي نقش پر ديالوگ و پر بازي و سرسختي دارد، با رسيدن شوهرش سعيد آقاخاني، بازي ها و فيلم روان تر هم مي شود.از طرفي بازيگران ديگر فيلم سلبريتي هاي سينما نيستند، يا بازيگران تلویزيون هستند يا تئاتر يا آماتور (بجز پور شيرازي) كه اين خود باعث شده در جو اين فضا به بازي در نقش زن شهرستاني بودن و شلوغ مهناز افشار كمك كنند و به دور از سانتيمانتاليسم رایج جلوه کنند كه البته مهارت خود طنابنده در ايجاد اين شكل و فضا ها نيز باعث خوب در آمدن كل كل ها بدون لهجه موثر است.
وقتي كه دوربين از دكوپاژ و مهندسي پلان ها در مي ماند، از داخل اتوبوس خارج شده و كارمانت و فيلمرو و جلوه هاي بصري به كمك طنابنده مي آيند. تنها فرق سينمايي بودن فيلم، فحش و كمي موي بيرون از روسري هاست و گرنه ساختار تكنيكي فيلم، سينماتيك نيست.اينجاست كه قدر نگاه و دوربين حاتمي كيا در داخل هواپيماي فيلم ارتفاع پست بيشتر درك ميشود. اينجاست كه زور سينمايي ساز به تلوزيوني ساز مي چربد. فيلم از تدوين سخت و خوبي برخوردار است. در پايان داستان بازهم قضاوت انساني به چالش كشيده مي شود و نه تنها ورق بر مي گردد، اتوبوس و آدمهايش هم پرتاب مي شوند…
دیده اید هر وقت در عكاسي، كادرها كج مي شوند عكس ها كمي قشنگ تر می شود؟! در فیلم جیرایی اين شکل از صحنه و نور پردازي زيباست ولي به دليل اينكه زيباتر بشود،همه كادرها را کج کرده اند.بخاطر اينكه خواسته اند آشفتگي را بيشتر نشان بدهند.
فريدون جيراني به راحتي يك جريان خشونت آميز را فيلم مي كند و قصه همين فيلم هم همينجوري است ولي دور خودش مي چرخد تا فيلم بشود. فيلم بلند و از طرفي خیلی خلوت است. بهرام رادان سرمايه داري است كه با همدستي منشي اش مهناز افشار همسرش را كشته است. برادر همشكل و دوقولويي دارد كه نويسنده است و بي پول. طي ماجراي ساده اي برادر باعث مي شود برادر اصلي كشته شود و خودش جاي برادر اصلی بیاید شركت و زندگي برادر و رابطه با منشی اش را ادامه دهد و پاي شوهر سابق منشي مهران احمدي هم به قصه كشيده مي شود و …. كلا فيلم چهار پنج نفر بيشتر ندارد اما پُر از دكور و آكساسوار و صحنه چيده شده است.معلوم هم نيست كجاست يعني قصه هر جايي مي تواند باشد. فيلم بر خلاف آشفتگي، اصلا آشفته نيست و فقط كوچولوست.كارگرداني در بخش قصه گويي الكن است، بازي ها خوب نيست، رادان هم آرام است. شايد خواسته مثلا مبهوت بودن را القا كند كه نشده است. فيلم كسالت آور و بي رمق است.
حمال طلا اسمی دارد که ماهيت قصه كلي فيلم را مي گويد و این خوب نیست؛ كسي كه حمل كننده طلاي مشتريان است و طلاها را از وي مي دزدند، چه موقعي كه حمل كننده طلا است،چه وقتي سكه نگهداري مي كند كه گران شود. فيلمبرداري آن عالي است. صحنه ها و صحنه پردازي ها نيز بسيار خوبند و همه چيز در راستاي به رخ كشيدن فيلمبرداري و اجراي دكوپاژهاي سخت است. معلوم نيست موسيقي فيلم و حجم و اسپايس سازي ها براي چيست؟! موضوع كود انساني و فاضلاب مي توانست خوب باشد اما فيلم فايل ديگري باز مي كند كه بازيگر اصلي دنبال طلا و الماس در فاضلاب و نجاستها برود. ولی حرف زدن بازيگران زياد است و موضوع را كش مي دهد. از طرفي صدا گذاري نيز آزار دهنده است. اصلاني فيلمبردار خوبي است و كارگردان نيست و مشخصا دليل ساخت اين فيلم ارائه تريلري از توانايي هاي خود در مقابل دوربين است. از طرفي ورود به مسائل اجتماعي و نماد گرايي هايش نيز در همين راستا است زیرا ماهيت و شكل اجرايي آن، حس و درك اجتماعي را منتقل نمي كند. فيلم اساسابا انسانيت مشكل دارد!