گره افکنی ها و گشایش گرههای داستانی به موازات یکدیگر رقم میخورد تا داستان این چند خانواده که با یکدیگر آمیختگی دارند را به تصویر بکشند. خانواده هایی که سرنوشت هر یک در گرو سرنوشت دیگری است و همه به یک اندازه در کثافتی که برپا کردهاند دست و پا میزنند.
با سی و سومین جشنواره فیلم فجر ـ 39
عصر یخبندان تماشاگر را شگفت زده میکند!
سینما پلاس: فقدان فیلمهای قصه گو که به سادگی و راحتی داستانی را روایت کنند باعث میشود تا در جشنواره فیلم فجر در مواجهه با فیلمی مانند عصر یخبندان شگفت زده شویم.
به گزارش وب سایت خبری ـ تحلیلی سینما پلاس، به نظر می رسد سازندگان این فیلم قدر لحظهها و ثانیهها را میدانند و بر این نکته واقفاند که لازم نیست در فیلمی سینمایی، تمامی لحظات شام پختن و سالاد درست کردن شخصیتهای داستان جز به جز به تصویر کشیده شود. فیلمی که سازندگان آن میدانند تماشاگر به سینما نیامده تا شاهد شنا کردن و قدم زدن بازیگر باشد بلکه قصد و غایت اصلی از حضور در سینما تماشای همان قصه معروف «یکی بود یکی نبود» است که این بار بازیگران قرار است به شخصیتها و داستان از نگاه سازنده اثر ـ بخوانید کارگردان ـ جانی تازه دهند. این مسئله دلیل اصلی اقبال از چنین فیلمی است و اگر زیاده گویی پایانی فیلم را نادیده بگیریم و چشم بر حشو و زوائد داستان و افت آن در میانه روایت ببندیم، میتوانیم از این فیلم با تعبیر استاندارد نام ببریم.
عصر یخبندان روایتگر چند داستان به هم تنیده است. داستان چند زن و شوهر و چند مرد و زن مجرد که در اتفاقهایی ناموسی با یکدیگر مرتبط میشوند و روابطی متفاوت با یکدیگر پیدا میکنند. داستان حال و هوای «امروز» جامعه ایران را دارد. آدمهایی با گوشیهای هوشمند که پشت چهره ای موجه پنهان شدهاند، همه ویترینی جذاب دارند و آدمی در مواجهه با آنها وادار به «احترام» میشود اما به محض کنار رفتن این پرده، با اتفاقهایی تکان دهنده درباره آنها مواجه میشویم.
فیلم یک خط داستانی منطقی و معقول دارد. گره افکنی ها و گشایش گرههای داستانی به موازات یکدیگر رقم میخورد تا داستان این چند خانواده که با یکدیگر آمیختگی دارند را به تصویر بکشند. خانواده هایی که سرنوشت هر یک در گرو سرنوشت دیگری است و همه به یک اندازه در کثافتی که برپا کردهاند دست و پا میزنند. مانند دیگر فیلمهایی که این روزها دیدهایم، سازندگان اثر استعداد غریب و ویژه ای در روایت تلخی و ناکامی دارند اما این مسئله با ارائه چند بازی خوب از بازیگران پنهان مانده و آزار دهنده نمیشود. فرهاد اصلانی که در اکثریت قریب به اتفاق فیلمهای این چند سال در نقش مردان پلید حضور یافته این بار مردی مهربان و دوست داشتنی است که برای حفظ خانوادهاش دست به تلاش می زند. نمیتوان از بازی خوب دو بازیگر زن فیلم ـ مهتاب کرامتی و سحر دولتشاهی ـ نام نبرد که در برخی قسمتهای فیلم اوج تباهی، تلخی و نابودی یک زن را به تصویر میکشند. همچنان که نمیتوان از بازی تکراری بهرام رادان نام نبرد.
تنها گرفتاری فیلم این است که در بخشهای پایانی آن کل، ماجراها از شکل و شمایل فیلمی سینمایی خارج شده و به گزارشی افشاگرانه تبدیل میشود که قرار است با همه تسویه حساب کرده و هیچ آدم پلیدی را سالم باقی نگذارد.