او که زندگی اش را پای این سینما ریخته است و در همه سالهای فعالیت خود در این سینما برای مراقبت از ذات هنر تن به هر فیلم و همکاری با هر فیلمسازی نداده است و حال تقاص این راستی و صداقت اش را پس می دهد.
نظر خواندنی مهدی کشاورز درباره دلایل مشکلدار بودن سه فیلم از یک بازیگر مطرح
معتمدآریا تقاص راستی و صداقتش را پس میدهد!
سینماپلاس: فاطمه معتمدآریا یکی از تاثیرگذارترین بازیگران سینمای بعد از انقلاب ماست و جالب اینجاست که این بازیگر تاثیرگذار در سالهای اخیر به دلایل مختلف کم کارتر از قبل شده بود و چند نمونه از فیلمهایی هم که بازی کرد با مشکل اکران مواجه شدند. این مساله بهانه ای شده است که مهدی کشاورز روزنامه نگار توانای وطنی در یادداشتی که در “آفتاب یزد” منتشر شده به این مساله بپردازد. به گزارش سینماپلاس کشاورز در این یادداشت با زیر ذره بین بردن فیلم “پریناز” به رد تمامی شایعاتی پرداخته که درباره این فیلم وجود دارد. متن کامل یادداشت کشاورز را در ادامه می خوانید:
دقیقا صد و هشتاد درجه برعکس!
«صد سال به این سالها»، «پریناز»، «قصه ها». یکی از مشترکات این سه فیلم نقش آفرینی بازیگری به نام فاطمه معتمد آریاست. از دیگر مشترکات این سه فیلم وضعیت مبهم اکران آنهاست و آنقدر اطلاعات غلط در خصوص محتوا و فضای حاکم بر این سه فیلم صادر شده که گاهی قصاص قبل از جنایت را برای این فیلمها اجرا کرده اند و ناخواسته آنقدر برای آنها تبلیغ کرده اند که حتی تماشاگران غیر حرفه ای سینما نیز در صورت مهیا شدن امکان تماشای این فیلمها سر و دست می شکنند. در خصوص برخی کارکترهای این آثار واقعیت کاملا وارونه جلوه داده شده است. دقیقا صد و هشتاد درجه برعکس!
مبارزه با خرافه پرستی
مثلا در بسیاری از پیش داوری ها در خصوص فیلم «پریناز» بهرامیان ، شخصیت اول این فیلم(با بازی معتمد آریا) راکه یک زن مذهبی است فردی خرافه پرست و خشک مذهب و در واقع بد من قصه معرفی می کنند در حالی که این زن مصداق کامل مومن به سرچشمه الهی است. این زن در محله ای که زندگی می کند تنها فردی است که خرافه پرستی آزارش می دهد و سعی می کند با آن مبارزه می کند و همسایه ها را از بت سازی و عواقب آن آگاه نماید.
زنی با ظاهری سخت ولی درونی نرم و رئوف
او زنی با ظاهری سخت و درونی نرم و رئوف است که هر گز کودکی را که متهم به تولدی نامشروع است به حال خود رها نمی کند و بارها عنوان می کند که شیطان فریبش می دهد که از انسانیت روی برگرداند و این کودک بی گناه را که تقصیری در نوع به دنیا آمدن متوجهش نیست از خود براند. زن مذهبی این فیلم خاستگاه اجتماعی متصل به گروه و قشر خاصی ندارد. یک فرد مستقل است که ادعایی هم ندارد. برای تسکین کمر درد مرد همسایه دعا می خواند و سمت دعایش خداست. حتی وسواس افراطی او به نوعی استعاره ای است از پاکسازی دنیایی که انگار از سرمنشا لایزال خداوندی فاصله گرفته و به حاشیه کشیده شده است. یعنی همان چیزی که دایه های مهربانتر از مادر مدعی دینداری را علیه فیلم «اینجا چراغی روشن است» ساخته رضا میرکریمی شوراند. اینکه فاصله بین انسان و پروردگارش یک خط مستقیم بدون واسطه است. در فیلم «پریناز» نیز خرافه پرستی ممزوج با اعتقادات مردم ته خط رسیده ای که توسل به منبعی به جز خداوند متعال را آخرین مامن خود برای رهایی از آلام و مشکلات می پندارند مورد نقد قرار گرفته است. در جایی از فیلم مرد بیچاره بر زنجیرهای تابی که مردم فکر می کنند از زمین روییده دخیل می بندد و در پایان بندی فیلم مشخص می شود که این مردم چه قضاوتهای اشتباهی در مورد یکدیگر و در مورد اتفاقات پیرامون خود دارند.
او تقاص راستی و صداقتش را پس میدهد
بهتر است به بیراهه نرویم و عامل محوری وضعیت مبهم این فیلم و آن دو فیلم دیگر را به حضور بانوی سینمای ایران ربط دهیم. «گیلانه» ای که زندگی اش را پای این سینما ریخته است و در همه سالهای فعالیت خود در این سینما برای مراقبت از ذات هنر تن به هر فیلم و همکاری با هر فیلمسازی نداده است و حال تقاص این راستی و صداقت اش را پس می دهد.
پایان مطلب/