پنجشنبه, تیر ۱۲, ۱۴۰۴
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • صفحه اصلی
  • خبر
  • گزارش
  • مصاحبه
  • یادداشت
  • کتاب
  • نمایش خانگی
  • تلویزیون
  • فرهنگ و جامعه
  • سینما پلاسی ها
  • مالتی مدیا
    • فیلم
    • عکس
  • فیلم فجر
    • جشنواره چهل و سوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و دوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و یکم فیلم فجر
    • جشنواره چهلم فیلم فجر
    • جشنواره سی و نهم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هشتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر – بین الملل
    • جشنواره سی و ششم فیلم فجر
    • جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
    • جشنواره سی و چهارم فیلم فجر
  • آپارات
  • آموزش
  • رضا استادی
  • صفحه اصلی
  • خبر
  • گزارش
  • مصاحبه
  • یادداشت
  • کتاب
  • نمایش خانگی
  • تلویزیون
  • فرهنگ و جامعه
  • سینما پلاسی ها
  • مالتی مدیا
    • فیلم
    • عکس
  • فیلم فجر
    • جشنواره چهل و سوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و دوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و یکم فیلم فجر
    • جشنواره چهلم فیلم فجر
    • جشنواره سی و نهم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هشتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر – بین الملل
    • جشنواره سی و ششم فیلم فجر
    • جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
    • جشنواره سی و چهارم فیلم فجر
  • آپارات
  • آموزش
  • رضا استادی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
سینما پلاس
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
صفحه اصلی یادداشت

“ملکه” در ناخوشی و بی‌کسی بزرگی به‌سر می‌برد

۱۳۹۳-۰۵-۰۲
Reading Time: 3 mins read
0
ملکه چندماهی است در ناخوشی و بی‌کسی بزرگی به‌سر می‌برد، من خودم می‌دانم که بی‌کسی، دلتنگی‌های عظیمی به بار می‌آورد، به‌ویژه در هنرمندانی که همه عمر را روی صحنه گذرانده‌اند، و سال‌ها دست‌های زیادی به سمتشان دراز بوده است.
 
 
 
سینماپلاس همراه با محمدصالح علا می گوید
“ملکه” چندماهی است در ناخوشی و بی‌کسی بزرگی به‌سر می‌برد
 
 
 
سینماپلاس: محمد صالح علا هنرمند منحصربفرد وطنی کم پیش می آید که برای رسانه ای خطوطی را قلمی کند اما وقتی یادداشتی یا دلنوشته ای می نویسد غوغا میکند. صالح علا در یکی از موارد این چنینی یادداشتی را برای “شرق” نوشته و در ابتدای آن از علاقه به موزیکال گفته و حسرتش برای ندانستن زبان ترکی و در انتها نقبی زده به حال و روز کنونی ملکه رنجبر بازیگر قدیمی تئاتر و سینما و تلویزیون. به گزارش سینماپلاس صالح علا از اوضاع جسمی نامساعد ملکه گفته و این پرسش را مطرح کرده که برای درمان یک هنرمند ناخوش چه باید کرد. او با طعنه ای به ارگانهای مختلفی که در این زمینه صاحب وظیفه هستند از آنها خواسته که برای یافتن پاسخ این پرسش به او کمک کنند. متن کامل یادداشت صالح علا را در ادامه می خوانید:
 
هلاک موزیکال بوده ام
من از افتتاح کارم هلاک نمایش‌های موزیکال بوده‌ام، البته دیدن فیلم‌های موزیکال مانند، او از درباران، بانوی زیبای من، ماما‌میا، و تمامی آثار (کن راسل، فیلمساز انگلیسی) تامی، چایکوفسکی، اشترواس، گوستاومالر، بر شدت این علاقه افزوده‌اند، پس مجموعه‌ای موزیکال را نوشتم، با عنوان «زنان اعیان ایران» حتی تولید آن را آغاز کردیم، اما شوربختانه نیمه‌کاره رها شد، و در مسیر سال‌ها آن علاقه در من روبه زوال رفت، تا کم‌کم خاموش شد، به‌ویژه در این سال‌ها که دیگر من، نه برمکی‌ام و نه، کاکای جعفر، اما دست از کنجکاوی برنداشتم، که در نتیجه فهمیدم بخشی از گنج قصه‌های موزیکال، در فرهنگ آذربایجان نازنین خودمان است، افسوس که من آذری بلد نیستم، یا بهتر است بگویم تنها یک جمله را بلدم، آن‌هم مربوط است به سال‌هایی که فیلم بازی می‌کردم، در فیلم «دستمزد» من نقش یعقوب سوتی، راننده آمبولانس نعش‌کش را بازی می‌کردم و استادم مهدی فتحی نقش مراد تو شمال، در آن فیلم این دو نفر، قرار است در ازای دریافت مبلغی پول، جنازه دو نفر شهید را از تهران به شهرکرد ببرند، در طول راه یعقوب سوتی، تصادفا، متوجه می‌شود که یکی از شهدا، پسر مراد تو شمال، دوست و همسفر اوست، در صحنه بعدی وقتی مراد از یعقوب می‌پرسد، چرا غمگینی؟ یعقوب سوتی، می‌گوید: سن‌بیلمیرسن من نچکرم، (تو نمی‌دانی که من چه می‌کشم) این جمله را استاد بهزاد فراهانی، به من آموخت، آن‌هم با تلاشی بسیار.
 

malake-ranjbar.jpg

 
ای‌کاش آذری بلد بودم
 پس ای‌کاش آذری بلد بودم، زیرا گنج قصه‌های آهنگین در این فرهنگ است، مثل عاشقانه «اصلی و کرم». در همین اصلی و کرم تاویلات دراماتیکی وجود دارد، از جمله دستمالی است که گره رابطه اصلی و کرم در آن دستمال است، و من اغلب از خود پرسیده‌ام، این دستمال از دست اصلی به دست اتللو رسیده یا از دست افلیا به کرم؟ دیگر قصه آهنگین، هم عاشقانه و هم خنده‌آور «آرشین مال الان» است، من آذری بلد نیستم اما به کنجکاوی دریافته‌ام که «آرشین» واحد اندازه‌گیری طول در روسیه معادل ٧١سانتیمتر است و «مال الان»، کسی را می‌گویند که پارچه متری می‌فروشد. چلانده داستان این است، عسگر تاجر پولدار و روشنفکری که به خلاف رسم روزگارش می‌خواهد خودش همسرش را انتخاب کند، در این راه با مشکلات پیش‌پیش‌ پیش‌بینی‌نشده‌ای مواجه می‌شود، پس دوستش سلیمان به او توصیه می‌کند که چهره‌اش را تغییر دهد، و خود را به‌صورت پارچه‌فروشی دوره‌گرد درآورد، و به این شیوه در کوچه و بازار بچرخد تا همسر دلخواهش پیدا شود، که نه‌تنها این اقدام شخصیت اصلی نمایش، در آن دوران، متهورانه است که به روی صحنه‌بردن آن‌هم، کاری جسورانه بوده است،  شاید نخستین‌بار به سال١٩١٢ ترسایی (اوزیر حاجی‌بیف) موسیقیدان روشناس آذری «آرشین مال الان» را به‌شکل اپرا کوچکی در دوپرده درست می‌کند، و در سال ١٩١٣ در تئاتر (تقی‌یف) اجرا می‌کند، (که همین پارسال صدمین سالگرد اجرای این اپرا توسط یونسکو جشن گرفته شد) از «آرشین مال الان» پنج نسخه سینمایی ساخته می‌شود که نسخه سوم آن به‌دستور استالین در بحبوحه جنگ‌دوم‌جهانی فیلمبرداری شده و در آن نسخه (رشید بهبوداوف) نقش عسگر را ایفا کرده است. در تهران هم یک‌بار توسط گروه «هوهانس توماسیان» اجرامی‌شود، اول در مدرسه محله حسن‌آباد، بعد در کاخ گلستان و سرانجام در گراندهتل.
 
“ملکه” فرزند نخستین بازیگران تئاتر ماست
من احتمال می‌دهم آرشین مال الان پیش از تهران نخستین‌بار در گیلان به روی صحنه رفته و در آن عبادالله رنجبر و همسرش بازی کرده‌اند، البته اگر درباره نخستین اجرای آرشین مال الان بین تهران و گیلان تردید دارم، اما در عوض تردید ندارم که نخستین بازیگران تئاتر ما عبادالله رنجبر و همسرش و سال‌ها بعد دخترشان ملکه بوده‌اند، که “ملکه” دختر این زوج هنرمند، بعدا به تهران مهاجرت می‌کند، و سال‌های سال در نمایش‌های متعدد بازی می‌کند، از تئاتر به رادیو و از آنجا به سینما می‌رود، و در دهه 40 در ٢٧فیلم سینمایی بازی می‌کند. در همین سال‌های نزدیک به ما هم در مجموعه‌های تلویزیونی بسیاری بازی کرده که آخرین آنها «هیچ‌وپوچ» مهدی فاروغی به سال١٣٩٢ بوده است.
 
ملکه چندماهی است در ناخوشی و بی‌کسی بزرگی به‌سر می‌برد
 ولی حالا، ملکه چندماهی است در ناخوشی و بی‌کسی بزرگی به‌سر می‌برد، من خودم می‌دانم که بی‌کسی، دلتنگی‌های عظیمی به بار می‌آورد، به‌ویژه در هنرمندانی که همه عمر را روی صحنه گذرانده‌اند، و سال‌ها دست‌های زیادی به سمتشان دراز بوده است، اما من به‌عنوان یکی از دوستداران هنر ایشان و همه هنرمندان سرزمینم، واقعا نمی‌دانم، برای یک هنرمند دلتنگ و ناخوش، چه‌کار باید کرد. چند روز فکر کردم، از خودم می‌پرسیدم چگونه می‌توان ذره‌ای از رنج ناخوشی و تنهایی بزرگ ایشان را کم کرد که آخر هم به نتیجه نرسیدم، بنابراین به این وسیله می‌خواهم از هنرمندان جان، به‌ویژه همکاران خانه سینما، خانه تئاتر، رادیو و تلویزیون، بپرسم، شما چه راهی را پیشنهاد می‌کنید، البته که این پیشنهاد خلاقانه شما بدون پاداش نخواهد بود، که من نذرکرده‌ام، به هرکه راهکار موثری در این‌باره ارایه کند، به‌عنوان پاداش به صدای بلند به او بگویم:
درود به رندی که چون پیاله گرفت 
  نخست یاد حریفان خسته‌جان افتاد
پایان مطلب/
 
نوشته قبلی

پیمان قاسم خانی: هیچ ابایی از پرداختن به شوخیهای جنسی ندارم

نوشته‌ی بعدی

جواد یحیوی: بازگشت به تلویزیون به راحتی اتفاق نمي‌افتد!

نوشته‌ی بعدی

جواد یحیوی: بازگشت به تلویزیون به راحتی اتفاق نمي‌افتد!

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینما پلاس

این سایت بر اساس طراحی گرافیکی اختصاصی برنامه نویسی شده و تمامی بخش های آن مشمول قانون کُپی رایت می باشد. کُپی برداری از بخش های اختصاصی سایت و مشابه سازی آن، برای صاحبان این سایت حق شکایت و پیگیری در مراجع قضایی را ایجاد خواهد کرد.

  • در جریان
  • دیدگاه‌ها
  • آخرین

طوبی و خاطرخواه‌هایش!

۱۴۰۳-۰۵-۲۷

سریال طوبی؛حکایت‌ مستربین در بغداد  

۱۴۰۳-۰۶-۱۰

طوبی و خاطرخواه‌هایش!

30

الگوهای فیلمفارسی در سریال طوبی

18

غیبت قابل تامل فیلم‌سازان ارگانی در مراسم‌های این روزها

۱۴۰۴-۰۴-۱۱

پس از جنگ دوازده روزه صدا و سیما را کوچک و چابک کنید

۱۴۰۴-۰۴-۰۹

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

Smiley face Smiley face Smiley face Smiley face

  • درباره
  • تبلیغات
  • سیاست و حریم خصوصی
  • تماس

تمام حقوق این سایت متعلق به سینما مثبت می باشد . طراحی شده توسط مدیا پلاس

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

تمام حقوق این سایت متعلق به سینما مثبت می باشد . طراحی شده توسط مدیا پلاس