سینما مثبت: با گذشت ۱۰ سال از آغاز فعالیتهای سازمان هنری – رسانهای اوج با حضور یک مدیر ثابت، رکورد مدیریت در یک نهاد فرهنگی شکسته شده و زمان آن فرا رسیده تا اوج نیز مانند مجموعههایی همچون: سازمان صدا و سیما، حوزه هنری، سازمان تبلیغات اسلامی و… با تغییر مدیریت فضا و دیدگاههایی جدید را پذیرا باشد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینمامثبت، بیست و پنجم مهرماه امسال رییس سازمان اوج با برگزاری نشستی خبری با جمع محدود و گزینش شدهای از خبرنگاران و نمایندگان رسانهها به تشریح فعالیتهای مجموعه خود پرداخت و ادعاهایی را مطرح کرد که جای سوال دارد که البته به دلیل فضای گزینش شده حاکم بر چنین جلساتی معمولا صحبتها و ادعاهایی از این دست با سوالهای جدید خبرنگاران مواجه نمیشود. نکته قابل تامل اینکه حاصل ده سال مدیریت انحصاری این مجموعه به گونهای بوده که ریاست آن هنوز اعتماد به نفس کافی برای حضور در مقابل تمامی رسانهها را ندارد!
فضای بسته و انحصاری در اوج
رییس سازمان اوج مدعی است «هرکس بخواهد در حوزه انقلاب و دغدغههای انقلاب کار کند اوج هیچ محدودیتی ندارد چه فیلمساز آمریکایی باشد که خواهش کنیم و بخواهیم بیاید مثل مل گیبسون. چه فیلمسازان دیگر، تا آنجا پیش میرویم که اگر کسی بتواند حرفی را برای مردم و انقلاب داشته باشد دستمان باز است اگر اثری در خدمت محتوا باشد کار میکنیم به هر حال محتواهایی مد نظر ماست.»
این اظهارات در حالی بیان شده که حلقه همکاران اوج در پروژههای سینمایی در طی سالهای اخیر محدود به گروه بسیار خاصی از فیلمسازان بوده که در راس آنها ابراهیم حاتمیکیا قرار داشته و حتی در محافل سینمایی شنیده میشود که تصمیم گیرنده درخصوص فیلمهای اوج ابراهیم حاتمی کیا است. در میان تولیدات متعدد سینمایی اوج نیز به جز نمونههای محدودی همچون: ایستاده در غبار نمیتوان سایر تولیدات نمایشی این مجموعه را آثاری کامل و بی کم و کاست دانست و حتی بسیاری از این تولیدات در سازمانهای دیگر با کیفیت بهتری قابل تولید بوده و هست. برخی از این آثار مانند بیست و سه نفر و آبادان یازده شصت با وجود کیفیت فنی و هنری از نظر نگاه بیشتر مناسب دهه شصت هستند و با تماشای آن متوجه نگرشی امروزی در این آثار نمیشویم. برخی آثار مانند روز بلوا دچار لکنت هستند. نسبت اثری مانند سوء تفاهم با انقلاب برای بسیاری از اهالی سینمای ایران مشخص نیست.لباس شخصی و مصلحت در توقیف هستند و تکلیف مخاطب با آثار گنگ و بلاتکلیف تولید شده توسط ابراهیم حاتمی کیا هم که کاملا مشخص است! آثار بینابینی مانند تنگه ابوقریب هم و پایتخت پنج را نیز میتوان در این میان مثال زد که البته به واسطه پخش متعدد از شبکههای گوناگون و پروپاگاندای پیرامون آنها کمتر مورد قضاوت دقیق و جدی واقع شدهاند حال آنکه حتی پایتخت پنج نیز به لحاظ مضمونی داراری ضعفهای فراوان است. به همین نکته کوچک دقت کنید که در این سریال ورود ایران به بحث داعش با وزش ناگهانی باد و طوفان در ترکیه رخ میدهد و ایرانیها به ناگهان وسط ماجرای سوریه فرود میآیند و خروج آنها از جبهه داعش نیز با هدایت و راهنمایی یک بانوی انگلیسی صورت میگیرد!
چه کسانی در اوج تصمیم میگیرند؟
این سوال شاید مهمترین سوالی بود که در صورت حضور یک رسانه مستقل در جلسه مذکور قابل طرح بود. آنچه از اوج میدانیم این است که حلقه تصمیم گیرندگان آن علاوه بر ابراهیم حاتمی کیا شامل چهرههایی مانند حبیب والی نژاد به عنوان مدیر مرکز فیلم و سریال این سازمان بوده که سپس جای خود را به محسن دریالعل داده است. تفاوت میان این دو نفر بسیار زیاد است؛ اولی با تجربه طولانی در حوزه فیلمسازی و دومی چهرهای مطبوعاتی که فعالیتهای او بیشتر محدود به
سردبیری رسانهها و نشریاتی چون وفا، سینما رسانه و رسانه انقلاب بوده است. واقعا خروجی اوج محصول تفکر این بردار گرامی جوان است یا اینکه او ویترین ماجرا است و تصمیمها در اوج توسط افراد دیگری گرفته میشود؟ در طول ده سال گذشته کمترین اخبار از انتصابهای این سازمان شنیده شده و البته روایتهای مختلفی درباره نحوه تصمیم گیری درباره پروژههای این سازمان شنیده میشود که…
نظارت بر اوج
نظارت بر مجموعهای که به قول مدیر عامل آن گردش مالی آن در سال ۹۹ بیش از ۹۰ میلیارد تومان بوده نکته قابل تاملی است. چرا باید پروانه مالکیت فیلمی مانند خروج به نام مدیر عامل مجموعه اوج صادر شود و شخصی حقوقی تهیه کننده یک اثر باشد؟ مثلا در بنیاد سینمایی فارابی کدام پروژه به تهیه کنندگی علیرضا تابش تولید شده یا در مجموعهای مانند حوزه هنری نام مدیر آن در کدام پروژه به عنوان تهیه کننده ذکر شده است؟! اگر مدیر عامل سازمان اوج تمایل به تهیه کنندگی دارد چرا از مدیریت استعفا نمیدهد و خود وارد این حوزه نمیشود؟! البته حضور برخی بستگان مدیر عامل این سازمان در برخی پروژهها نیز جای سوال دارد. اساسا چرا عدد و رقم تولیدات اوج هیچ گاه به صورت شفاف اعلام نمیشود تا رسانهها بتوانند قضاوت کنند که تولیدات این مجموعه تا چه اندازه اقتصادی و به صرفه است؟
تولیدات معطل اوج
اوج در طول سالهای گذشته چندین تولید بلاتکلیف داشته که با وجود صرف هزینههای فراوان و حتی ساخت دکور برای آنها و پرداخت دستمزد نویسنده و حتی پیش تولید چند باره، اتفاقی برای این آثار رخ نداده است. مشخصا سریال هنگام بیداری با موضوع زندگی رییسعلی دلواری یکی از این آثار است که تاکنون چند مرتبه تهیه کننده و پیش تولید داشته و حتی دکورهای آن ساخته شده اما هیچ گاه نامی از آن برده نمیشود و مشخص نیست تکلیف آن چه شده است؟! آیا صرف هزینههای متعدد برای این پروژه و آثار دیگر جزو هزینههایی است که باید برای تجربه اندوزی برخی مدیران جوان این مجموعه صورت میگرفت؟
مستندهای اوج، نقطه قابل دفاع
اوج این روزها در همه زمینهها وارد شده و حتی بیزینس پُرسود تولید سریال برای شبکه نمایش خانگی را نیز در دستور کار خود قرار داده است. محصولات متعددی از این مجموعه به صورت مشترک با شبکههای مختلف تلویزیونی تولید میشود که عملا تفاوتی با محصولات عادی این شبکهها ندارد. این مجموعه با وجود تلاشهای فراوان و حتی راه اندازی خانه فیلم کوتاه، در این حوزه توفیقی نداشته و تنها حوزهای که این مجموعه عملکرد قابل دفاعی داشته حوزه مستند است که البته در این حوزه نیز حجم فراوانی اثر تولید شده که از میان آنها تعدادی اثر شاخص و قابل توجه است.
اوج به کجا خواهد رفت؟
سازمان اوج از مجموعههایی است که پس از سال ۸۸ به راه افتاد.مجموعههایی که به دلیل ناکافی قلمداد شدن فعالیتهای مجموعههایی مانند: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقدام به فعالیت کردند.مدیر عامل این مجموعه در بخشی از سخنان خود در این جلسه به نقش دیدهبانی اوج در تحولات کشور اشاره کرده و اعلام کرده «زمانی که ما «بادیگارد» را ساختیم و در آن گفتیم بترسید از روزی که این کشتی سوارخ بشه، هنوز نه دی 96 رخ داده بود نه آبان 98. ما در این فیلم تذکر دادیم که شخصیت نظام را از افراد تکفیک کنید.» حال آنکه این نکات فقط استنباطهای شخصی مدیرعامل از فیلم بادیگارد است و اساسا چنین استنباطهایی از این اثر نمیشود. بیان این مطلب از سوی مدیر عامل که «نمیدانم چرا هر اثری ما تولید میکنیم بی خود و بی جهت سر و صدا میکند» شاید مهمترین برهان بر این مساله باشد که اوج نیز مانند هر مجموعه دیگری نیاز به پوست اندازی دارد و با گذشت ۱۰ سال از اداره آن توسط تفکری واحد، نیاز است تا ذهنیتی جدید و افرادی شفاف و مشخص در بدنه مدیریت آن قرار بگیرند تا روند یکنواخت و قابل انتقادی که بر اغلب فعالیتهای آن حاکم شده جای خود را به روندی تعاملی با تمامی اقشار هنری بدهد.