سینما مثبت: برشی از جامعه و نمایش تصویری عریان از آنچه در لایههای زیرین زندگی در ایران اتفاق میافتد! این عبارت شاید سادهترین تعبیری باشد که بتوان درباره فیلم بوتاکس به کار برد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینما مثبت،بوتاکس ساخته کاوه مظاهری فیلمی آرام و خونسرد است. از آن جنس فیلمهایی که انتخاب آن توسط مخاطب عادی سینما ممکن است باعث شود تا این تماشاگر پیش از شکل گیری درام اصلی، از بازی کردن با تلفن همراهش خسته شود و سالن سینما را به مقصد کافی شاپ یا فروشگاهی در همان نزدیکی ترک کند. داستان فیلم درباره دو خواهر به نامهای آذر و اکرم است. اکرم نوعی عقب ماندگی ذهنی دارد و ایفای نقش این شخصیت توسط سوسن پرور با کمک گریم و دیگر المانهای ظاهری این شخصیت را تبدیل به فردی قابل ترحم تبدیل میکند. نقش آذر خواهر دیگر فیلم توسط مهدخت مولایی ایفا شده که این شخصیت نیز با توجه به فیزیک ریزنقش آن این تصور را در مخاطب به وجود نمیآورد که قرار است اتفاقی عجیب توسط او رقم بخورد.
حلقه اتصال این دو خواهر، برادری به نام عماد است که نقش او را سروش سعیدی ایفاء میکند. شخصیتی که علاقه وافری به مهاجرت به آلمان دارد و داشبورد اتوموبیل مدل پایین او جلوهای از فرهنگ و هنر سیاست آلمان است که با تصاویری از مارکس گرفته تا بناهای کشور آلمان تزیین شده است.
فیلم در بخشهای ابتدایی خود کُدهایی به مخاطب میدهد که او را آماده یک شوک کند. این کُدها شامل برنامه ریزی آذر برای تولید نوعی گیاه مخدر در ویلایی است که از سوی یکی از اقوام در اختیار او قرار داده شده اما اتفاق اصلی داستان این نیست هرچند فیلم از این ظرفیت در ادامه داستان یکبار نیز استفاده میکند – صحنه آمدن پلیسها به دم در- اما قصه اصلی با سقوط عماد از پشت بام آغاز میشود و در ادامه روایت کاملا خونسرد و تکان دهنده کارگردان از مواجهه این دو خواهر با اتفاقی که رخ داده، داستان را شکل میدهد.
بوتاکس فیلمی خونسرد و آرام است و همین مساله مخاطبی که تا پایان فیلم را همراهی میکند دچار ترس و وحشت میکند که در پس این خونسردی قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ این خونسردی در بافت تصویری فیلم و صحنه های مربوط به دریاچه نمک نیز بسیار خوب منعکس شده است. شخصیت اکرم مثل یک تهدید بالقوه در طول فیلم حضور دارد و هر بار زبان به سخن گفتن باز میکند، مخاطب را دچار این ترس و وحشت میکند که قرار است به واسطه او راز اصلی فیلم برملا شود. فیلم چند صحنه خوب و جذاب دارد از جمله جایی که زنها برای عماد در حال پختن آش پشت پا هستند و عماد تماس میگیرد. آذر به قدری نقش خود را خوب ایفاء کرده که در این صحنه خودش بیش از دیگران باورش میشود که برادرش مهاجرت کرده است. صحنه سیگار کشیدن مدیر آذر روی بالکن و در ادامه تقلید اکرم از او نیز جزو بخشهای بصری جذاب فیلم است.
فیلم پس از نمایش عماد در آلمان از زاویه ذهن اکرم این سوال را پیش میآورد که قرار است با چه نوع پایان بندی خاتمه یابد؟ پایان بندی انتهایی داستان نیز بهترین و البته معقولترین پایان برای چنین داستانی است.
نویسنده: حمیده جهانگیر