سینما مثبت: سریال تلویزیونی خانه امن در حالی چهلمین قسمت خود را روانه آنتن کرده که پس از مباحث اولیه مطرح شده پیرامون مضمون امنیتی این سریال، حالا در قسمت های اخیر تبدیل به سریالی کاملا خاله زنکی شده و حجمی از رخدادهای مضحک، غیر قابل باور و تصنعی را پیش چشم مخاطبان به نمایش می گذارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، در ساختار برنامه سازی تلویزیون ایران برخی تهیه کنندگان و کارگردان ها پس از ساخت چند اثر به مرور به یک خط تولید برای سریال سازی دست پیدا می کنند. کمتر پیش آمده حاصل این خط تولید آثار کیفی باشند و صرف نظر از برنامه سازانی همچون: بیژن بیرنگ و مسعود رسام یا حسن فتحی و حسن بشکوفه که برای سال هایی طولانی برنامه های باکیفیتی تولید می کردند، در اغلب موارد حاصل همکاری تیم های کارگردانی و تهیه برای مدت طولانی، آثار ضعیف و کم ارزش یا در بهترین حالت آثار متوسط از نظر کیفی بوده است. سریال خانه امن ساخته کارگردان پُرکار سال های اخیر تلویزیون نیز حالا به یکی از نمونه های مثال زدنی آثار کم ارزش تلویزیونی تبدیل شده که البته به واسطه پنهان شدن پشت عناوینِ پر طمطراقی همچون: سریال امنیتی، سریال ملی و همچنین به واسطه جریان گسترده رسانه ای حامی سریال، تلاش فراوانی شده تا این ضعف ها پوشانده شود. البته این جنس از سریال ها حتی اگر مخاطب چندانی هم نداشته باشند برای مسوولان تلویزیون چندان اهمیتی ندارد زیرا با کار رسانه ای و همچنین خبر سازی و حتی تغییر دوبله، امکانی را فراهم می آورند تا مسوولان تلویزیون با بهره برداری سیاسی از آن ها، مقاصد بوجه ای مورد نظر خود را دنبال کنند و البته در نهایت این سریال ها خفیف انگاشتن سیستم امنیتی است.
شلم شوربای رفت و آمد میان تهران،پاریس، دبی و بغداد
سریال خانه امن روایتگر زندگی چند خانواده است که درگیر ماجرایی پیچیده می شوند. یک قاضی به نام عباس ـ با بازی پرویز فلاحی پور ـ که دخترش توسط تروریست ها ربوده می شود و در نهایت پای این دختر که در آستانه ازدواج بوده قطع می شود، یک مامور امنیتی به نام کمال ـ با بازی حمید رضا پگاه ـ که فرزندش با دختر قاضی قصد ازدواج داشته، یک جوان جاعل به نام پیام ـ با بازی سامان صفاری ـ که در یک شبکه فاسد کار می کند و عاشق خواهر صاحبکارش می شود، یک نیروی سوخته سازمان منافقین به نام ناصر ـ با بازی رحیم نوروزی که از همسر و دخترش جدا افتاده، مرد خلافکاری به نام داوود که میان همسر و معشوقه اش در رفت و آمد است و در فاصله میان رسیدگی به امور همسرانش، خدماتی هم به داعشی ها ارائه می دهد و…. در لابلای این شخصیت های متناقض، پُر اشتباه و بد طراحی شده نیز تعداد زیادی نیروهای داعشی حضور دارند.
اولین نکته قابل تامل در این سریال ابله پنداشتن مخاطب است. داستان سریال بین تهران، پاریس، عراق و دبی در رفت و آمد است و سازندگان این سریال که قاعدتا بودجه لازم برای گشت و گذار در پاریس و دبی را نداشته اند به سیاق سریال های چند ده سال پیش، هر بار نمایی هوایی از پاریس که احتمالا از سایت یوتیوب دانلود کرده اند را به نمایش می گذارند تا بگویند اینجا پاریس است. هر بار هم قرار است شخصیتی راهی عراق و دبی شود یک دست لباس عربی شیک و اتوکشیده تن حمید رضا پگاه می کنند و شخصیت مقابل او هم کمی لحن حرف زدنش را غلیظ می کند تا مثلا فضاسازی را به اوج برسانند غافل از اینکه بیننده امروز تلویزیون ـ و احتمالا خود سازندگان سریال ـ آنقدر در این سال ها سریال خارجی از ماهواره دیده اند و یا از اینترنت دانلود کرده اند که دیگر با کوچه پس کوچه های دبی، استانبول، پاریس و… آشنا باشند و این تمهید نخ نما شده پلان هوایی و زیرنویس نتواند تداعی کننده تغییر جغرافیایی باشد. یکی نیست به آن ها بگوید اساتید! وقتی پول کافی ندارید چه دلیلی دارد سفره و بساط داستان را تا این اندازه گسترده کنید؟! حالا که قرار است سریال اینترنشنال بسازید، حداقل یک فاصله ای بین دبی و پاریس بگذارید و استراحتی به آقاکمال بدهید و اصلا مگر دستگاه امنیتی در پاریس نیروی قابل اطمینانی ندارد که برای یک مذاکره ساده هم کمال باید شال و کلاه کند و برود پاریس؟! از نفس افتاد این بنده خدا بس که بین تهران و پاریس و دبی در رفت و آمد بود. بهرحال نیروی امنیتی هم در سطح کمال باید وقتی برای رسیدگی به امور خانوادگی اش داشته باشد یا نه؟!
گپ و گفت های صمیمانه خواهر مجرم امنیتی با قاضی
در این سریال یک خانواده قاضی به تصویر کشیده شده است. قاضی سریال به پرونده های مهم و امنیتی رسیدگی می کند. یعنی فرد مهمی است و با وجود این اهمیت، در محل کارش خواهر یک مجرم امنیتی را به حضور می پذیرد، با او روی پله ها قدم می زند و جزئیات پرونده را برایش تشریح می کند! بعد همسر همین قاضی با دامادش که شرعا به او محرم است، به جای خانه در پارک قرار می گذارد تا درباره رابطه داماد و دخترش تصمیم بگیرد و آخر سر به آقای داماد می گوید برای پایان دادن به رابطه شرعی با دخترش «کارهاتو بکن هفته دیگه بیا محضر!» دیگر هر کسی که نداند، همسر یک قاضی می داند برای پایان دادن به یک رابطه زناشویی حتی به صورت تفاهمی، باید دادخواست تنظیم شود، دادگاه تشکیل شود، رای صادر شود و سپس رای در محضر اجرا شود!
در ساخت این سریال چه نوآوری خاصی مشاهد می شود جز حضور تعدادی بازیگر تکراری و همیشگی؟! طبق معمول رحیم نوروزی را در نقش یک فرد توسری خورده و بریده و مایوس می بینیم. حمید رضا پگاه یک مامور امنیتی است که ریشه و عقبه ای در دوران جنگ و جبهه دارد. چنین فردی حداقل باید 50 سالش باشد اما دریغ از یک خط روی پیشانی پگاه تا نکند این یک قلم، هزینه ای به گریم اضافه کند و سازندگان را از تولید کلیویی و چند ده قسمتی سریال عقب بیندازد. درباره فلاحی پور هم که با سفید کردن یکدست ریش و مو، مشکل را حل کرده اند.
از اینها که بگذریم، سریال پُر است از ضعف های عجیب و غریب که نشان از شتاب سازندگان دارد. مثلا آدم رباها فرشته دختر قاضی را آزاد می کنند و بعد لباس عروسش را هم داخل کاور نایلونی به او تحویل می دهند. خواهر ثمین که اتوموبیل چند میلیاردی دارد، برای شادی روح خواهرش نذر کرده چند عدد غذا به مسجد بدهد و بعد با آن دک و پُز نکرده غذا را داخل ظرف آلومینیومی بخرد و از همین فوم های غیربهداشتی و ارزان یکبار مصرف استفاده کرده است، دو شخصیت اصلی داستان قرار است جایی به سراغ دزدی گاوصندوق بروند. همه چیز نشان داده می شود به جز باز کردن گاوصندوق چون کار سختی است!
روایتی امنیتی در داخل اتاق ها به شیوه رادیو
در هر قسمت تعدادی آدم در اتاق های بسته و در دکورهایی سرد و مشابه نشسته اند و درباره مسائل امنیتی حرف می زنند غافل از آنکه اثر نمایشی در حوزه نشان دادن معنا پیدا می کند نه دیالوگ و حتی اگر هر چند کلمه یکبار هم بخواهید بی دلیل از اعتبار یک شخصیت بین المللی هزینه کنید، کمکی به شما نخواهد کرد. راستی از همه اینها مهم تر انتخاب فضای باغ کتاب برای محل فعالیت نیروهای امنیتی چه دلیل منطقی داشته است؟
حتی اینکه یک متهم را هم شبیه سازی کنید و در مقابل دوربین قرار بدهید موضوع جذابی برای مخاطب نیست چون بیننده شما همه این مباحث را در تلویزیون دیده و در تلگرام و اینستا دنبال کرده است. بعد هم که هرجا داستان کم می آورد، به قول ارسطو یک «بچه مچه» به کار اضافه می کنند تا همه شخصیت های مثبت و منفی فیلم از مهسا و داوود و غزال گرفته تا ناصر، درگیر مسئله ای به نام فرزند شوند و مثلا درام را پیش ببرند.
غلط انشایی ـ املایی سریال
اما شاهکار سریال در ابتدای آن قرار دارد و آن جایی است که این جمله بر صفحه تلویزیون نقش می بندد:
اسامی کلیه اماکن و شخصیت ها در این سریال اتفاقی می باشد. دقت بفرمایید به این جمله! اسامی کلیه امکان و شخصیت ها نه برخی از آن ها! یعنی همه چیز در این سریال اتفاقی است و جالب است که یک انسان باسواد در سرتاسر این سریال و سازمان صدا و سیما و شورای ویرایش و پخش و… نبوده که بگوید می باشد فعل مناسبی برای این جمله نیست و اساسا می باشد واژه صحیحی نیست و باید این جمله به این شکل نوشته می شد: تشابه اسامی کلیه مکان ها و شخصیت ها در این سریال با اشخاص و مکان های واقعی اتفاقی بوده و مورد تایید سازندگان نیست. وقتی مسئله ای ساده در پیشانی سریال می تواند به همین اندازه پُر اشتباه باشد، ببینید سایر حرف ها و مطالب آن چه سرنوشتی پیدا می کند؟!
آثار کم ارزشی که مخاطب را دلزده می کند
سال ها قبل موج ساخت فیلم ها و سریال های دفاع مقدسی کیلویی باعث شد تا آثار کم ارزش ساخته شده در این حوزه به عاملی مهم برای دلزدگی مخاطب از آثار نمایشی دفاع مقدس تبدیل شد. مدت ها طول کشید تا با گذشت زمان و ساخت آثاری مانند: ایستاده در غبار، شوق پرواز،وضعیت سفید،ماجرای نیمروز و… این رویه اصلاح گردد. حالا هم صدا و سیما در ساخت سریال های ضعیف و کم ارزش موسوم به امنیتی با داستان هایی سراسر تخیلی و بی محتوا که قالب سریال را با تلگرام اشتباه گرفته اند آنقدر جدیت به خرج می دهد تا مخاطب حتی از آثار خوب و با کیفیتی مانند روز صفر ساخته سعید ملکان هم بیزار شود! این نکته اوج مظلومیت قهرمان هایی است که این سریال در هر قسمت با خرج کردن چند باره اسم آن ها می خواهند راه خودش را به صفحه اول روزنامه ها و رسانه ها پیدا کند تا بلکه منویات مورد نظر مدیران صدا و سیما برآورده شود.
سینما مثبت آماده انعکاس دیدگاه های سازندگان سریال و صدا و سیما درباره این مطلب است.
هذیان نوشته ای و پر از عقده
مدیر سایت: چه عقده ای دوست گرامی؟ سریال مذکور مگر ماموریت غیرممکن و جیمز باند است ؟
برای مثال عرض می کنم خدمتتان. اینکه چون پولدار است ظرف غذای نذری فویل آلمینیومی نیست و ظرف یک بار مصرف معمولی است و یا اینکه قاضی پرونده چرا با خواهر متهم که البته می داند بی گناه هم هست توی پله ها صحبت می کند نشان از این دارد که هدف شما نقد سازنده نیست. فقط ایرادگیری بدون دلیل است متأسفانه. همان عقده گشایی و هذیان گویی. شاید بیست درصد نوشته تان را بتواند نقد نامید
مدیر سایت: دوست گرامی! ما انسان های متوسط و معمولی جامعه هم زمانی که می خواهیم نذری را ادا کنیم، از ظرف های آلمومینیومی استفاده می کنیم که تفاوت قیمت زیادی با این فویل ها ندارد. رعایت چنین مسئله ای در سریالی که میلیاردها تومان هزینه صرف ساخت آن شده نشان از سلیقه سازندگانش دارد و عدم رعایت آن نشانه بی سلیقگی.
در بسیاری از مجتمع های قضایی، حضور افرادی که پرونده ای ندارند ممنوع است. حتی افرادی که پرونده دارند اما وقت رسیدگی ندارند ممنوع است. حالا یک قاضی امنیتی بماند. در جایی که این قاضی باید کار کند، حتی ورود خودکار و کیف هم ممنوع است چه برسد به اینکه خواهر متهم بیاید و با قاضی روی پله ها قدم بزند و…
دهها مورد از این ایرادها در سریال هست که می توان برشمرد و نشان از سلیقه نازل سازندگانش دارد. هر بار قرار است عراق نشان داده شود یک نفر دشداشه پوش با دشداشه سفید نمایش داده می شود. به شخصه چند سفر که به عراق داشتم واقعا با این شکل که همه دشداشه سفید بپوشند مواجه نشده ام حتی تصاویر دبی هم جعلی است یک اسلکه نشان می دهند می گویند اینجا دبی است
هر بار مامور عربستانی نشان داده می شود طرف دشداشه پوشیده. یعنی واقعا کار دیگری نمی توانسته فیلم ساز برای نمایش یک عرب انجام دهد؟ سریال سرشار از این جزئیات غلط است ،
امیدوارم این نظرات به عقبه گردانندگان سایت سینما مثبت و نسبت های خانوادگی شان مرتبط نباشد. من به شخصه شاید ده درصد نذری ها را دیده ایم ک در زرف المینیومی توزیع میشوند
اسم نویسنده این مطلب و سنش رو هم قید کنید لطفا 🙂