سینما مثبت: فیلم سینمایی لباس شخصی ساخته امیرعباس ربیعی نشان می دهد که این اثر سینمایی امکانات خوبی داشته و گروه سازنده، سلبریتی زده نیست و هزینه های گزاف دستمزد بازیگران حرفه ای سینما را در بخش صحنه سازی ها صرف کرده که نتیجه آن فیلمی با صحنه پردازی های خوب و جذاب شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، نگارنده قصد ندارد وارد بخش ایدئولوژیک فیلم شود که جریان مفصل و تحلیل خاص خود را دارد و حتی در نقد محتوایی هم جای پرداخت آن نیست. اینکه توده ای ها در ماجرای اول انقلاب چه بوده و چه کرده اند بخش ایدئولوژی فیلم است اما قصه فیلم و روایت دراماتیک آن، مبحث نقد سینمایی چه از نظر فنی و چه محتوایی است. منظور از محتوا در این بخش، فیلمنامه، روابط کاراکتر ها ، اتفاقها و افت و خیز قصه است.
تِم فیلم یک ماجرای امنیتی ـ جاسوسی و پُرتعلیق است که در این فیلم به خوبی این گره گشایی ها شکل گرفته و فایل به فایل باز و بسته می شود. داستان فیلم از جایی آغاز می شود که جوانی در سال۶١ وارد واحد اطلاعات سپاه شده و مامور رسیدگی به پرونده توده ای ها می شود. این مرد که یاسر نام دارد در همان ابتدای فیلم در بمباران کودکش را از دست می دهد و انگیزه اش در مسیر مبارزه بیشتر می شود. او از جهتی با بقیه ماموران متفاوت است. نوعی یاغی گری در وجود اوست که موجب خشم مافوق هایش می شود و سیستم خطی روند پیگیری پرونده های جاسوسی و امنیتی را به هم می زند. او به شیوه کار خود ایمان دارد و حتی برای روند تحقیقاتش سراغ ساواکی ها در زندان رفته و به آنها التماس می کند که اطلاعاتشان را به وی بدهند. روند او از نظر حرفه ای سیستمهای اطلاعاتی، مستند محسوب نشده بلکه تحلیل تلقی می شود و برای انجام عملیات های اجرایی غلط است بنابر این برخلاف روند و بدون حمایت سیستم اصلی و به تنهایی با رکب ها و انفرادی موجبات اجرای اهدافش را ایجاد می کند. همین وجه او باعث روند کشف و شهود وی می شود. بازیگر اصلی فیلم با توجه به سختی و پیچیدگی کاراکتر تا این حد خوب بازی می کند که حتی بیننده با وی همذات پنداری هم می کند. زحمت و تلاشش در راستای متقاعد کردن مافوق هایش و از طرفی زجر و غم در مسیر مبارزاتی و انقلابی بودنش در بازی وی کاملا مشهود بوده و یک قهرمان پوشالی و تیپیکال نیست و برای بیننده قابل قبول است. شخصیت پردازی ها ی کاراکتر های اصلی به دو دلیل به درستی رخ داده. اول : بازی خوب بازیگران اصلی و دوم تداوم شخصیت پردازی در فیلمنامه و اجرای کارگردان. اما در لایه دوم بازیگران، این اتفاق نمی افتد که این مسئله مستقیما نقص فیلمنامه و کارگردانی است. فیلمنامه از افت و خیز بالایی برخوردار است و ریتم بالای آن نه تنها حُسن آن نیست، بلکه به فیلم لطمه می زند چون باعث می شود بیننده شخصیتهای فرعی را گم کند که در این فیلم از ناحیه تدوین و کارگردانی دچار اشکال است.
فیلم پروداکت خوبی داشته و گروه سازنده، سلبریتی زده نیست و هزینه های گزاف دستمزد بازیگران حرفه ای سینما را در بخش صحنه سازی ها هزینه کرده که نتیجه آن فیلمی با صحنه پردازی های خوب شده و فیلم برای بیننده جذاب است و بیننده با فیلم پیش می رود. تیتراژ ابتدایی فیلم، با توجه به ژانر و روایت آن بسیار خوب و پایان فیلم در بهترین شکل فرضی رخ می دهد. به هر حال فیلم اول کارگردان است و با همین دلیل با اغماض در برخی از بخشها، فیلم موفق و خوبی است و در نوع خود قابل توجه است.