سینما مثبت: با گذشت سه روز از آغاز سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر و تماشای 9 فیلم به نمایش درآمده در جشنواره، مشخص شده که «آغاز داستان در فیلمها» مسئله و مشکل مهمی در تولیدات سینمای ایران است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، اغلب فیلمهای حاضر در جشنواره به گونهای است که مخاطب با تماشای یک سوم اولیه فیلم هنوز نمیداند قصه و ماجرایی که قرار است به تماشای آن بنشیند چیست. اغلب فیلم سازان از تکنیک «مخفی کردن اطلاعات» در آثار خود بهره بردهاند اما استفاده افراطی از این تکنیک، تماشای این آثار را برای مخاطب به کاری سخت تبدیل میکند.
«بنفشه افریقایی» ساخته مونا زندی حقیقی داستان زن و شوهری است که سالها پس از طلاق دوباره با هم مواجه میشوند. زن دوباره ازدواج کرده و از آنجا که همسر قبلیاش توسط فرزندان مشترک آنها طرد شده، از روی دلسوزی تصمیم میگیرد تا همسر سابقش را به خانه آورده و از او نگهداری کند. در بخشهای ابتدایی فیلم این موضوع گُنگ است و مخاطب متوجه ارتباط میان این شخصیتها نیست و سی دقیقه طول میکشد تا ارتباط میان شخصیتها در فیلم روشن شود. البته فیلم با این جنس از قصه و داستان، با وجود طراحی صحنه زیبا و فیلم برداری خوب، طول میکشد تا قصهای اینچنینی را برای مخاطبش جا بیندازد.
«تیغ و ترمه» ساخته کیومرث پور احمد داستانی اجتماعی و معاصر را روایت میکند. فیلم از همان ابتدا مخاطبش را از قصه مطلع میکند و چیزی را از مخاطب پنهان نمیکند. فیلم حتی به خودکشی پدر ترمه هم اشاره میکند و این مسئله را از مخاطب پنها نمیکند. در کل، فیلم از تکنیک پنهان کردن اطلاعات استفادهای نمیکند و این مسئله مزیت مهمی برای فیلم پوراحمد است. برخی ضعفها در فیلم نیز موجود است که با تغییراتی در تدوین قابل حل است.
«درخونگاه» ساخته سیاوش اسعدی نیز با وجود اینکه تا اینجای جشنواره فیلم مورد علاقه رسانهها بوده و اغلب رسانهها نسبت به آن نگاهی مثبت دارند، همین مشکل دیر آغاز شدن و مخفی کردن اطلاعات را دارد. فیلم با تمهیدها و تمثیلهایش به شدت یادآور سینمای دهه هفتاد و هشتاد است. سالهاست مخاطبان این جنس از فیلمها را در جشنواره مشاهده نمیکنند و البته چیدمان درست عناصر و پیامهای فیلم باعث شد تا به اثری محبوب در کاخ جشنواره تبدیل شود.
«ناگهان درخت» ساخته صفی یزدانیان از معدود فیلمهایی است که چیزی برای پنهان کردن ندارد! قرار است در این فیلم مخاطب با کولاژی از اتفاقها و رخدادها مواجه گردد. رخدادهایی که منطق مشخصی هم ندارد و ترکیبی از فانتزی و واقعیت است. این جنس از سینما علاقه مندانی دارد و البته اگر فیلم را با منطق خودش تماشا کنیم آزار دهنده نیست.
«قصر شیرین» ساخته رضا میرکریمی تلاش این کارگردان ـ دبیر جشنواره برای ساخت فیلمی جادهای را به نمایش میگذارد. تلاشی که میرکریمی اتفاقاً از آن سربلند بیرون میآید و اثری شسته ـ رفته ارائه میدهد که البته حفرههای داستانی هم دارد اما از نظر ساختار نشان میدهد این چهره سینمایی که زمانی استعداد خوبی در سینمای ایران بود، اگر سرش را خیلی شلوغ نکند و به سراغ بازیهای پشت پرده سینمای ایران نرود، همچنان میتواند فیلمهای خوبی بسازد.
«سمفونی نهم» ساخته محمد رضا هنرمند داستانی فانتزی را روایت میکند. نگاه کارگردان به همه چیز آمیخته به شوخی و طنز است. از ماجرای خودکشی هیتلر و معشوقهاش تا قتل امیرکبیر. آغاز فیلم و نمایش داستان در فضایی تاریخی، به لحاظ فضاسازی قابل باور جزو امتیازهای فیلم است اما درباره این فیلم هم تا نیمههای ماجرا دقیقاً نمیدانیم ساره بیات با اتوموبیل کامارو که در پشت آن جسدی حمل میکند، در بیابان به کجا میرود و چه ماجرایی در سر دارد؟!
تجدید نظر سازندگان فیلمهای ایرانی در یک سوم ابتدایی فیلمهایشان و خلاصه کردن داستان یکی از نکاتی است که میتواند ارتباط تماشاگر با فیلم را تسهیل کند.