بادیگارد ضد گفتمان دولت ضد محمد جوادظریف است
سینما مثبت:یک روزنامه نگار حوزه فرهنگ و هنر با انتشار مطلبی به نقد فیلم بادیگارد پرداخت و با معرفی مصداق های مختلف این اثر سینمایی را فیلمی ضد گفتمان دولت و ضد محمد جوادظریف معرفی کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، «محمد رضا اسد زاده» در مطلبی با نام «بادیگارد حاتمی کیا: دوگانه دکتر ظریف و سردار سلیمانی» در خبرآنلاین بادیگارد را فیلمی معرفی کرد که «برای اثبات دیپلماسی سرداران، با قضاوتی ناقص به نفی دیپلماسی سیاستمداران می پردازد.»
در این مطلب می خوانیم: «بادیگارد زیرکانه به من و تو القاء می کند که رابطه ی دولت – ملت، زمین گیر و ویلچر نشین است و دیپلمات های سیاسی، امنیت ملی و منافع مردم را به خوبی نمی فهمند و حاضرند برای منافع شخصی در حد گرفتن عکس یادگاری کنار یک بنای تاریخی، منافع ملی و امنیت خود و نظام را به خطر بیاندازند…( چنانکه می بینیم دکتر صولتی به عنوان یک استاد علم هسته ای که حالا معاون رئیس جمهور شده و نماد دولت است، به دلیل گوش ندادن به حرف محافظ امنیتی اش، چگونه خود و مردم را به کشتن می دهد… )
این تلقی پوپولیستی است که در یک جامعه ی احساسی و بحرانی، راحت مورد پذیرش عمومی قرار می گیرد، بدون آنکه دلائلش مورد توجه و کاوش قرار بگیرد.»
نویسنده در ادامه با اشاره به صحنه پایانی فیلم می نویسد: «بی شک در نگاه مخاطب این «حاج حیدر» نیست که در پایان فیلم قربانی شده است؛ که او قهرمان است نه قربانی. بل که این دولت منتخب مردم، رئیس جمهور و عناصر دولتی هستند که با کارکترهای مشخص در ذهن مخاطب در قامت چهره هایی خوار و ذلیل، قربانی می شوند.»
اسد زاده در ادامه مطلب خود با بیان این موضوع که «جایی از فیلم، هاله ای از تصویر دکتر ظریف روی دیوار اتاق بازرس، به جای تصویر دکتر صولتی -معاون رئیس جمهور ترور شده- القاء می شود.» می گوید: «حاتمی کیا می خواهد با بادیگاردش به من و تو القاء کند که دولت و دولتی ها، درک درستی از امنیت ملی و محافظت از منافع ملی و انرژی هسته ای کشور ندارند.»
این روزنامه نگار سپس با طرح این پرسش که «چرا حاتمی کیا در بادیگارد، به خطا رفته است؟» می نویسد: «حاتمی کیا راه به خطا رفته است زیرا این بار در فیلمش تلاش می کند تا پارادوکسی زیرکانه از ( سردار قاسم سلیمانی – دکترجواد ظریف ) را برای ذهن ما بسازد. او می خواهد القاء کند که مسیر، عملکرد و جریان فکری «حاج حیدر» به عنوان نماد « سردارسلیمانی» های عرصه نظامی، درست در مقابل جریان فکری «دکترجواد ظریف» های عرصه دیپلماسی هستند و همین خطاست…این قضاوت غیرمنصفانه همان اشتباهی است که حاتمی کیا در آژانس شیشه ای مرتکب آن نشد- زیرا آن روز بر فراز «برج مینو» ایستاده بود- اما امروز در تله ی تحلیل های تک بعدی و فرودست انگارانه و نفی گرایانه ی خود افتاده است.»
اسد زاده در پایان با بررسی نشانه های مختلف و توجه به فیلم ارزشمند آژانس شیشه ای نتیجه گیری می کند: «حاتمی کیای امروز، مرد نفی است و از هر صدا و تصویرش، نفیِ جایی و کسی بلنداست… نفی کردن هایی که ریشه در دوگانه سازی ها و دوقطبی سازی ها دارند و…اما حالا دو دهه بعد از آژانس شیشه ای، حاتمی کیا برای خودش بادیگارد ساخته است. بادیگاردی که باز همان جامعه چند ضلعی و چند صدایی را نشان میدهد اما صدای اضلاع دیگر را نفی کرده است. این بار کاگردان، فرودست انگارانه به قضاوت نشسته و حاضر نشده طرفین و اضلاع دیگر جامعه، محکم و بی پروا حرف شان را بزنند. حتی اگر پایان کار، قهرمان ما حاج حیدر باشد…یادمان باشد حاج حیدرهای زمانه ی ما، بزرگ اند و این بزرگان هیچ نیازی ندارند که بادیگاردها، برای معرفی و بیان قهرمانی های آنان دیپلماسی و گفتمان دولت- ملت ها را قربانی کنند.»