اگر آوینی زنده بود با هیات داوران فجر چه میکرد؟
سینما مثبت: همانطور که پیش بینی میشد، عدم اهدای «همه جوایز مهم جشنواره فیلم فجر» به آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا، ابعاد گستردهای پیدا کرده و طرفداران این فیلم ساز حالا با عبور از جشنواره، ابعاد گستردهتری به این ماجرا داده و درصدد فضاسازی عجیب و بیهوده پیرامون این مسئله هستند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، در یکی از تازهترین اظهار نظرها، با پیوند زدن فیلم بادیگارد به مفاهیم ارزشی، این فیلم نماد جریان انقلابی و ارزشی معرفی و از عدم تولید آثار مشابه و نیز فیلمهایی با مضمون مبارزه با تکفیریها به شدت انتقاد شده است!
مطالبی از این دست در شرایطی مطرح میشود که اظهار نظر کنندگان خود بهتر از هر فردی دیگری میدانند ساخت فیلم درخصوص مبارزه با گروههای تکفیری مخالف اهل بیت، متولی و مسوول مشخص دارد و به دلیل شرایط خاص امنیتی کشورهای عراق، سوریه و دیگر کشورهای خط مقدم این مبارزه، امکان ورود هر فیلم سازی به چنین عرصههایی نیست. البته کاش متولیان چنین دستگاههایی بگویند آنها که اساساً با چنین ماموریتی تشکیل شدهاند و برای ساخت فیلمهای ارزشی تشکیلات راه انداختهاند، ساختمان گرفتهاند، کافی شاپ راه اندازی کردهاند، استدیو راه انداختهاند و… چه تعداد فیلم با این مضامین ارزشی ساختهاند و فیلمهای آنها چه تعداد مخاطبان جدید به سینمای ایران افزوده است؟ آیا جز این است که اغلب این آثار با نگاهی آماتوری و توسط چهرههای غیر مطرح ساخته شده، و به دلیل ضعفهای ساختاری صرفاً در محدوده سازندگان آنها مخاطب داشته و موفق به جلب مخاطبان بیرونی و تغییر محسوس نگاه بخش میانی جامعه به این مسئله نشده است؟! البته در سالهای اخیر بارها از استعدادهای ناب نیز سخن گفته شده که مراکز فرهنگی جدید التاسیس در صدد تربیت آنها بودهاند اما از این استعدادها هیچ گاه رونمایی نشده است!
متاسفانه جریان «نِق زن» حتی از اهدای جایزه به فیلمی ارزشی نیز ناراحت شده و آن را به شکلی سیاه و بد بینانه تفسیر میکند.
جریانهایی از این دست که در زمان شهادت سرداران هنرمند دفاع مقدس دوره نوجوانی خود را طی میکردند، حالا به دایههای مهربانتر از مادر تبدیل شده و برای توجیه دیدگاههای افراطی خود از سید شهیدان اهل قلم میگذارند اما واقعاً آیا اگر مرتضی آوینی زنده بود، بابت یک جایزه نگرفتن یک فیلم ـ ولو ارزشی ـ اینگونه زمین و زمان را به هم میدوخت؟
آنچه از خلال تمامی این اظهار نظرها برمی آید این است که برخلاف تصور برخی سیاه نمایان، عمر فیلمهای ارزشی و مذهبی به پایان نرسیده و تجربه ثابت کرده اگر کاری جذاب باشد و به شعور مخاطب احترام بگذارد حتماً از آن استقبال خواهد شد. استقبال از فیلم «ایستاده در غبار» نیز مصداقی روشن از این موضوع است.
علاقه مندی برخی جریانها به مدیریت سینمای ایران
آن چه از خلال تمامی این مصاحبهها به چشم میآید، علاقه یک جریان و گروه خاص برای در اختیار گرفتن مدیریت سینمای ایران است. موضوعی که سینما مثبت امیدوار است روزی اتفاق بیفتد تا شاهد تواناییها و استعداد شگرف این افراد در اداره بخشهای فرهنگی کشور باشیم و ببینیم آیا بالاخره پس از چند سال تجربه چراغ خاموش و راه انداختن و تعطیلی چندین پروژه آیا چنین افرادی توانایی اداره یک «دفتر فیلم» را دارند یا ادعای آنها صرفاً در مرحله حرف و سخن است؟