ایستاده در «تکرار»
سینما مثبت:سازمانها و نهادهای فعال در عرصه ساخت محصولات فرهنگی با موضوع دفاع مقدس در سالهای اخیر آثار فراوانی تولید کردهاند اما اغلب آنها از یک مشکل مهم و استراتژیک برخوردار است و آن «عدم ارتباط اثر با مخاطبان عام» است. فیلم «ایستاده در غبار» نیز با چنین مشکلی دست به گریبان است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، در چهارمین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر «ایستاده در غبا» ساخته محمد حسین مهدویان با موضوع زندگی جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان در کاخ جشنواره به نمایش درآمد. فیلم در ادامه مسیر قبلی سازنده «آخرین روزهای زمستان» است و البته قوت بیشتری نسبت به اثری تلویزیونی دارد. گریمهای خوب و صحنه پردازیهای عالی از ویژگیهای مثبت فیلم است که البته با توجه به حضور چهرههای توانمندی همچون «شهرام خلج» در بخش گریم و «علیرضا سبزواری» در بخش پشت صحنه، امر چندان عجیب و دور از انتظاری نیست.
ایستاده در غبار از نظر ساختاری بین مستند و داستانی سردرگُم است. فیلم از عنصر «روایت» بهره میگیرد اما چهره هیچ یک از راویان دیده نمیشود. بازسازیهای خوبی دارد و حتی خط روایت دقیقی را در پیش گرفته اما شخصیت پردازی متوسلیان به گونهای است که نمیتوان با او ارتباط عاطفی برقرار کرد. از همان بخشهای جوانی، به واسطه گریم خشن این کاراکتر، نوعی پس زدن در مخاطب ایجاد میشود. وقتی کارگردانی به سراغ مستند و بازسازی میآید، لزومی به وفاداری صد در صد به تاریخ نیست و حداقل میتوان در بخش گریم چهره کاریزما و جذابتری از شخصیت اصلی ارائه داد حال آنکه شخصیت متوسلیان با آن سبیل و بینی بزرگ، توی ذوق می زند و صرفاً در صحنه پایانی فیلم و هنگام سوار شدن بر اتومبیل، به واسطه دو ساعت همراهی مخاطب به مسئلهای عادی برای تماشاگر تبدیل میشود.
مهدویان در این اثر نسبت به ساخته قبلیاش پیشرفت داشته که البته این امر کمک زیادی به فیلم او نمیکند. اگر در ساخته قبلی با انواع و اقسام محدودیتها، توانست سریالی جذاب و دیدنی بسازد، حالا اینجا حجم فراوان امکاناتی که در اختیار داشته باعث شده تا صحنهها اصطلاحاً پُر و پیمانتر و کاملتر باشد اما متاسفانه این حجم از فضاسازی و تکرار ساختار قبلی، کمکی به خلق فیلمی اقناعی نمیکند. البته این مشکل در اغلب سازمانها و نهادهای فعال در این حوزه وجود دارد که هنگام هدف گذاری یک فیلم، تصور میکنند خودشان و در نهایت افرادی با ذهنیت شبیه به خودشان قرار است تماشاگر فیلم باشند حال آنکه چنین اثری در درجه اول باید بتواند به ابهامهای نسل سوم و چهارم درباره جنگ پاسخ دهد و آنها را با خود همراه کند که متاسفانه این فیلم حداقل در بازتاب جشنوارهای چنین نیست، مگر اینکه در زمان اکران اتفاق خاصی برای آن رخ دهد.
ساختار فیلم به شدت تلویزیونی است و مانند اغلب آثار ساخته شده درباره قهرمانهای جنگ همچون «شوق پرواز»، روایت زندگی قهرمان را از دوران کودکیاش آغاز میکند. علاقه سازندگان اثر به خاطره بازی با نوار کاست و دیگر نوستالژیهای آن دوران کاملاً مشهود است. حجم بالای موسیقی در زمانهای مختلف از کیفیت و اثر گذاری موسیقی خوب اثر میکاهد و البته «نداشتن درام» هم به مشکلی جدی برای فیلم تبدیل میشود. فیلم روایتی خشک و گزارشی از زندگی متوسلیان ارائه میدهد و حتی صحنههای جنگ نیز از نمونههای مشابه در فیلمهای دهه 60 و 70 فراتر نمیرود و مشخصاً به آنچه که مثلاً ما در آثار «احمد رضا درویش» دیدهایم که روایتی جذابتر و امروزیتر از جنگ است؛ هم نمیرسد. این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که سازندگان این سریال حتماً مستند «پایان انتظار» با موضوع زندگی شهید صیاد شیرازی ساخته محمد علی فارسی را دیده و پیش چشم داشتهاند. مستندی که سالها قبل با امکاناتی بسیار محدود و اندک ساخته شد و به واسطه صداقت سازنده و نیز انتخاب لحنی شاعرانه، به اثری مهم و متاسفانه مهجور در این حوزه تبدیل شد.
ایستاده در غبار نمونهای مثال زدنی از آثاری است که در آن حجم بالای امکاناتی که در اختیار سازنده قرار داده شده، ارزش افزودهای برای فیلم ساز به دنبال نمیآورد و صرفاً به تکرار همان توانایی و استعداد اولیه منجر میشود و این تکرار خود، برای فیلم سازی که تازه در آغاز راه است چندان ارزشمند نیست.