گفتوگویی متفاوت و خواندنی با «ماهایا پطروسیان» بازیگر سینمای ایران
گاهی خودم را غافلگیر میکنم
سینما مثبت:«ماهایا پطروسیان» بازیگر توانا و مطرح سینمای ایران است که در آثار معتبری همچون: پرده آخر، ناصرالدین شاه آکتور سینما، هنرپیشه، کمکم کن، تاکسی نارنجی و… ایفای نقش کرده است. «مجرد چهل ساله» آخرین فیلم این بازیگر است که سال گذشته بر پرده سینماها بود و چندی پیش وارد شبکه نمایش خانگی شد. به بهانه عرضه این فیلم، گفت و گویی که چندی پیش با این بازیگر انجام شد را بازخوانی میکنیم. مصاحبه ای که در آن پطروسیان در آستانه فرا رسیدن سال 1394 از آرزوهای خود در سینما سخن گفت، به چگونگی ورود به این حرفه پرداخت و به این مسئله اشاره کرد که چگونه به سراغ فیلم سازی مستقل رفته است. اظهار نظر درباره فیلمهای روز سینمای ایران همچون: «ماهی و گربه» و «خط ویژه» و نیز پاسخ به برخی پرسشها درباره زندگی خصوصی و پدیده «باند بازی در سینما» بخشهای دیگری از این گفت و گو را تشکیل میدهد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، متن این گفت و گو که در ماهنامه «دنیای زنان» منتشر شده به شرح زیر است:
ماهایا پطروسیان در 45 سالگی همچنان جوان و سرزنده است. اگر اطلاعات او در صفحه ویکیپدیا و چند سایت دیگر نباشد، بعید است تصور کنیم او وارد دهه چهارم زندگیاش شده و آن را به نیمه رسانده است. پیش از آغاز گفتوگو یکساعتی را در محوطه سرسبز «خانه هنرمندان» به گرفتن عکس مناسب مشغول هستیم و در تمام این مدت با انرژی و سلیقه فراوان، هم با عکاس مجله همکاری میکند و هم ایدههایی برای ثبت تصویری بهتر ارائه میدهد. فیلم کمدی «مجرد چهلساله» آخرین نقشآفرینی او بر پرده سینماها بوده اما این بازیگر نه یک «چهره سینمایی» بلکه حالا بخشی از خاطرات همه علاقهمندان سینمای ایران است. چهرهای که در رشته بازیگری تحصیل و از رشته تئاتر فارغالتحصیل شد، از اواخر سال 1369 وارد عرصه بازیگری شد، 25 فیلم را در کارنامه کاری خود ثبت کرد و با بسیاری از چهرههای مطرح سینمای ایران از واروژ کریم مسیحی گرفته تا ایرج قادری، داوود میرباقری، علیرضا داوود نژاد، رسول ملاقلی پور، فرزاد مؤتمن، تهمینه میلانی و… همکاری کرد. پرده آخر، دیگه چه خبر، نابخشوده، کمکم کن، هفتپرده، تاکسی نارنجی، ازدواج در وقت اضافه و… برخی از تجربههای بیشتر دیدهشده پطروسیان است.
درست یک ماه مانده به آغاز سال 1394 و در روزهایی که تهران به لطف جبهه هوایی نفوذ کرده از سمت مدیترانه بار دیگر رنگ باران را به خود دیده بود، میزبان او شدیم و با او درباره کارهایش، فعالیتهایش و همه آنچه ممکن است برای مخاطبان دنیای زنان جذاب و خواندنی باشد به گفتوگو نشستیم. همه تصویری که از گذشته درباره این بازیگر در ذهن خود داشتهاید را فراموش کنید تا از زاویه این مصاحبه چهره واقعی و کنجکاوی برانگیز این بانوی هنرمند را بشناسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سال 1393 در حال پایان است و «مجرد چهلساله» تنها فیلم به نمایش درآمده از شما در سینمای ایران است. همین یکی کافی است تا پرونده کاری امسال شما بسته شود؟
سال 1390 بعد از ایفای نقش در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» ساخته عبدالرضا کاهانی دیگر در هیچ فیلمی حضور نداشتم. مجرد چهلساله همسال 1392 مقابل دوربین رفت و من تقریباً دو سال و نیم بیکار بودم.
خارج از ایران بودید؟
خیر. همینجا بودم. برای فردی که کارش بازیگری باشد، بیکاری به این مدت خیلی سخت است. البته من در زمان پُرکاری هم معمولاً بیش از یک یا دو فیلم نداشتم اما این حجم بیکاری و دور بودن از سینما برایم سخت بود.
بازیگری هنوز هم حرفه اصلی شما محسوب میشود؟
بله. کاملاً. علاقه اول و آخرم است و تاکنون از بین نرفته اما به دلیل شرایط کلی سینما، فیلمهایی که پیشنهاد نمیشد مطابق علاقهام نبود. معمولاً فیلمی را برای ایفای نقش انتخاب میکنم که حدود 50 درصد علائق من را داشته باشد. البته برخی فیلمها مثل «پرده آخر» و «ناصرالدینشاه آکتور سینما» تا حدود 90 درصد خواستههای مرا برآورده میکرد اما در سالهای اخیر فیلمنامههایی که پیشنهاد شد حتی 50 درصد هم خواستههای مرا برآورده نمیکرد.
یکی از کارگردانهایی که با شما همکاری داشته، در توصیف «ماهایا پطرسیان» میگوید: او بازیگری است که هر نقشی را بهسادگی قبول نمیکند و نقشی که میپذیرد را هم کامل تحلیل میکند تا به شناختی از نقش برسد و سپس آن را ایفاء میکند. در این سالهای بیکاری شما بهطور متوسط بیش از 70 فیلم در سینما تولید شد. تعداد زیادی هم سریال و فیلم در شبکه نمایش خانگی تولید شد. چه تعداد از آنها به شما پیشنهاد شد؟
خیلی زیاد. اما فیلمنامههای شبکه نمایش خانگی را معمولاً نخوانده رد میکنم. برای حضور در سریال همدست و پایم میلرزد. در اغلب کارها فیلمنامه آماده نیست و فقط چند قسمت اول را میخوانیم و فیلمنامه زمانی کامل میشود که بازیگر جلوی دوربین است.
تجربه ناگواری هم سریالی به نام «گلمنگلی» دارید که احتمالاً در عدم پذیرش پیشنهادهای تلویزیونی مؤثر است!
بله. این سریال قرار بود 13 قسمت ساخته شود اما بعد از تصویربرداری هشت قسمت متوقف شد. در این سریال که سال 1377 به کارگردانی «قاسم جعفری» ساخته شد، در سیزده نقش مختلف بازی کرده بودم. نقشها طنز بود و در آن مقطع از اولین تجربههای حضور یک بازیگر زن در نقش اصلی طنز بود. سریال حدود 4 سال توقیف بود و بعد هم دو سه قسمت با سانسورهای خیلی زیاد نمایش داده شد. یعنی قسمتی که 45 دقیقه بود، در 30 قسمت نمایش داده شد و بعد هم بهکل توقیف شد.
من معتقدم اگر قرار است در تلویزیون حضورداشته باشم، باید نتیجه کار با آنچه در سینما است خیلی تفاوت داشته باشد چون مخاطب تلویزیون به نسبت سینما میلیونیتر است.
اما بسیاری از همکاران شما در سالهای اخیر حتی سریالهایی معمولی را هم برای حضور انتخاب کردهاند تا صرفاً دیدهشده و فراموش نشوند. این وسواس بیشازحد نسبت به تلویزیون به ضرر شما نبوده است؟
در کارنامه کاری من فیلمهای خوب و معتبر زیاد است. آثاری که هم با استقبال مخاطبان مواجه شدهاند و هم موردتوجه منتقدان بوده است. الآن هر چیزی مرا راضی نمیکند و ترجیح میدهم حتی یک تا دو سال صبر کنم تا 50 درصد موردنظرم را داشته باشد.
این 50 درصد دقیقاً چیست؟
در درجه اول فیلمنامه. اینکه نقشی به من اختصاص دادهشده باشد که با آن چالش داشته باشم. برایم مهم است که فیلمنامه با جهانبینیام تناقض نداشته باشد. کارگردان و عوامل پشت دوربین هم برایم مهم است.
اینطوری کار خیلی سخت میشود!
بله اما هرکدام از اینها رتبهای دارد و گاهی جمع این عوامل، همان 50 درصد توقع مرا برآورده میکند و آن نقش را قبول میکنم. به نظرم هرکدام از ما مسیری پیش روداریم که بخشی از موفقیت درحرکت در آن خودخواسته است اما بخشی دیگر هم بهواسطه تقدیر است. من به تقدیر اعتقاددارم و به همین دلیل اگر زمانی شرایط حضور در یک پروژه برایم فراهم نباشد، این مسئله را بهحساب تقدیر میگذارم. گاهی به این اتفاقها به چشم امتحان نگاه میکنم. من 25 فیلم بلند در کارنامهام دارم و تماشاگران کارهایم را دیدهاند. از 19 سالگی فیلمهایم را دیدهاند و به همین دلیل صرفاً برای ایفای یک نقش مقابل دوربین نمیروم و بیش از آنکه «دیده شدن» برایم مهم باشد، «چگونه دیده شدن» برایم مهم است. گاهی بازیگرهایی هستند که فیلمهای زیادی را بازی میکنند اما فیلمی از آنها در ذهن نمیماند. برایم مهم است که با دیدن من یاد فیلمهایم بیفتند.
اگر وارد محیطی شوید و کسی شمارا بهجا نیاورد، افسرده نمیشوید؟
تابهحال پیش نیامده که وارد جایی شوم و مرا بهجا نیاورند. البته خیلی اوقات در زندگی شخصیام خلوت و تنهایی را دوست دارم.
بهطور متوسط چقدر طول میکشد در محیطی باشید و شمارا بهجا بیاورند؟ چند دقیقه و چند ثانیه؟!
در اغلب فیلمهایم با چهره و صورت طبیعی خودم بازی کردم و هرکس که اهل سینما و فیلم دیدن باشد، در همان ثانیههای اول مرا میشناسند.
در چنین مواقعی اولین سؤالی که از شما میشود چیست؟
در این سالها سؤال اغلب مردم این بوده که چرا کمکار شدهام؟!
و سالهای پیشتر چطور؟
درباره جدیدترین کارهایم معمولاً سؤال میکردند. اگر فیلمی از من دیده بودند درباره آن اظهارنظر میکردند. گاهی هم سؤال خصوصی میپرسیدند.
به سؤالهای خصوصی جواب میدهید؟
به بعضیهایش! مثلاً به این سؤال جواب میدهم که آیا شبیه نقشهایم، شیطان، شر و بازیگوش هستم یا نه!
در این یکساعتی که پیش شما هستم به این نتیجه رسیدم که پاسخ این سؤال مخاطبان از شما حتماً باید مثبت باشد. شما همچنان انرژی و شور جوانی را حفظ کردهاید.
انرژی یک مسئله شخصی انسان است اما اخلاقیات و نوع رفتار آدم با نقشهایی که ایفاء میکند متفاوت است. اغلب بازیگران در مقابل دوربین خودشان نیستند.
اما همیشه ردپایی از بازیگر در نقشهایش هست.
بازیگر سعی میکند همیشه چیزهایی را از خودش وام بگیرد و به نقش اضافه کند. گاهی ازآنچه در زندگی دیدهاند و تجربه کردهاند، فضاهایی را در مقابل دوربین میسازند.
بر اساس همین فرمول نقش شما در فیلم «مجرد چهلساله» چطور بازسازی شد؟ بهعنوان آخرین کاری که از شما دیدهشده است.
مهمترین چیزی که برای ساخت نقش به من کمک میکند خود فیلمنامه است. بامطالعه متن 80 درصد از چیزی که قرار است ساخته شود در ذهن من شکل میگیرد. من بازیگری هستم که نقشهایم را با تخیلم میسازم نه از روی الگوهای بیرونی. مثلاً نوع حرف زدن و راه رفتن دیگران را برای نقشم تقلید نمیکنم. معمولاً درباره نقشهایم خیلی فکر میکنم و داستانپردازی میکنم. بعد از خواندن فیلمنامه تصویر کلی در ذهنم شکل میگیرد و تمام تلاشم صرف این مسئله میشود که خودم را به آن شخصیت نزدیک کنم.
برخی نقشها که ابعاد کوچکتر دارند، مثل نقش شما در فیلم اسب حیوان نجیبی است هم با این فرمول خلق میشود؟
بله. آن نقش هم بالاخره بهعنوآنیک انسان خصوصیات و منش خاصی دارد و بازیگر باید این مسئله را برای خودش تعیین کند منتها باید این ویژگیها را در 5 دقیقه ارائه کند و فرصت طولانیمدت برای ارائه آن ندارد.
برای دورهای طولانی شما کاندیدای نقش دختران پُرتحرک و پُر جنبوجوش بودید. در سالهایی ابتدایی دهه 70 که مثل امروز فضا خیلی باز نبود. در آن سالها بهعنوآنیک بازیگر زن برای ایفای چنین نقشهایی با مشکل مواجه نبودید؟
اولین بودن در هر چیزی سختیها و شیرینیهای خاص خودش را دارد. نقشهای طنز، پرتحرک، شوخ، بامزه، شیرین و… در دورهای که من در فیلم «دیگه چه خبر» بازی کردم، خیلی کم بودم اما آن فیلم این کلیشه را شکست. در آن دوره این شخصیت به خاطر رنجها و مشکلاتش با مخاطب ارتباط برقرار نکرد و به دلیل ارائه تصویری شاد از دختری ایرانی، با استقبال مواجه شد. جالب است بدانید خیلیها که بعدها بازیگر شدند، نقش من در این فیلم موردعلاقه اشان بود. حتی در مصاحبههای خود نیز به این مسئله اشارهکردهاند. در آن دوران تلویزیون سریال طنزی که در آنیک خانم حضورداشته باشد نداشت و این اتفاقها در دهه 80 رخ داد.
فضای رسانهای این سالها چقدر با آن دوره شبیه است؟ چقدر آن زمان امکان دیده شدن برای بازیگر وجود داشت؟
در آن زمان نشریات و روزنامهها زیاد بودند و حضور بازیگر حتی در نشریات ورزشی بسیار زیاد بود. البته الآن برخی خودشان خبرنگار خودشان شدهاند و اگر اتفاقی هم برایشان نیفتد، «خبرسازی» میکنند و مثلاً با دوستانشان اگر جایی جمع میشوند، عکس میگیرند و آن را منتشر میکنند. به نظرم این مسئله کار بازیگر نیست و یکجور سرگرمیسازی است که ربطی به سینما ندارد. معتقدم وقتی در سینما کار میکنیم، خبرنگار و منتقد باید به سراغ آدم بیاید نه اینکه آدم خودش برای خودش این کار را کند؛ این کاری است که یک آدم عادی هم میتواند انجام دهد. در دهه 70 مردم نشریات را با دقت دنبال میکردند و خیلیها مصاحبه من با یک مجله را حتماً خوانده بودند. این تأثیرگذاری خیلی مهمتر از این است که مثلاً من عکسی از خودم در حال نگاه کردن درخت منتشر کنم!
شما الآن بهجز بازیگری دقیقاً چکار میکنید؟
بستگی به برنامه روزانهام دارد. فیلم دیدن، تئاتر رفتن، کتاب خواندن، دیدن دوستان و خانواده، سفر رفتن، حضور در مراسمهای مختلف و… برنامههای عادی زندگی من است.
اما فعالیت اجتماعی زیادی از شما نمیبینیم و در این زمینه جزو بازیگران «کمفروغ» هستید!
تمایلی به فعالیتهای اجتماعی غیر مرتبط با حرفهام ندارم. البته علایقی در این زمینهدارم. مثلاً دغدغه محیطزیست دارم اما به نظرم صرف حضور در یک تشکل بهصورت تبلیغاتی کفایت نمیکند و باید حضوری فعال داشته باشم. من دغدغههای بزرگی برای طبیعت، حیوانات، محیطزیست و آثار باستانی دارم. هم مطالعه میکنم و هم پیگیری اما برای فعالیت دائمی باید مطمئن باشم بهجایی میرسد.
الآن برخی از بازیگران سینمای ایران نسبت به همهچیز واکنش نشان میدهند. از آلودگی هوا گرفته تا سقوط هواپیما و افزایش قیمت دلار. تا اتفاقی میافتد، در صفحاتشان عکس و مطلب منتشر میکنند. شما اما خیلی اهل این فضا نیستید!
گاهی وقتی موضوعی روی من تأثیر میگذارد نسبت به آن واکنش نشان میدهم اما ترجیح میدهم مطلبی بنویسم و به نشریات بدهم نه اینکه در شبکههای اجتماعی ابتدا اظهارنظر کنم. ایراد شبکههای اجتماعی این است که آدم عکسالعمل آنی نشان میدهد و این واکنش، فاقد تحلیل است و ممکن است آدم را بعداً پشیمان کند. به نظرم باید فکری که به ذهن میرسد را مزه مزه کرد و سپس تحلیل و بعد منتشر کرد اما انتشار سریع یک مسئله در شبکههای اجتماعی، صرفاً شبیه خالی کردن فرد از احساساتی است که او را گرفتار کرده است. برای من چنین کاری زیاد جدی نیست.
آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
سه داستان عاشقانه از «ایوان تورگنیف» نویسنده روس را در دست دارم. روزی دو تا سه ساعت کتاب و نشریات میخوانم و این بخش جزو کارهای ثابت روزانهام است.
مسئله پارتیبازی و باندبازی چقدر مانع از حضور پُررنگ شما در سینما شده است؟
این مسئله فقط منحصر به سینما نیست و در خیلی از بخشهای جامعه هم وجود دارد. چند سال قبل درباره این مسئله مصاحبه کردم. البته منظورم شخص خاصی نبود. این پدیده الآن در فوتبال هم وجود دارد و در سینما بروز چنین پدیدهای باعث میشود حق آدمهایی که میتوانند و میخواهند به شکلی سالم وارد سینما شوند از بین برود. وقتی تعداد زیادی بازیگر درجهیک از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند، نباید از کوچه و خیابان بازیگر انتخاب کرد چون افراد تحصیلکرده برای بازیگری انرژی گذاشتهاند.
این باندبازیها بر فعالیتهای شما هم تأثیر گذاشته است؟
بله. بالاخره وقتی عضو گروه و باندی نباشیم، جزو انتخابهای اول و دوم آنها برای نقشها نیستیم و گاهی افرادی نقشی را ایفاء میکنند که توانایی اجرای آن را ندارند و نقش را از بین میبرند. این مسئله ظلم به تماشاگری است که میخواهد آن فیلم را ببیند. در هر کاری باید درستترین گزینهها را برای آن نقش را انتخاب کرد. بخشی از کمکاری من در این سالها البته خودخواسته بوده و رنگی از اعتراض به این مسئله داشته است.
شما از معدود بازیگرانی هستید که نسبت به این روند اعتراض کردهاید.
وقتی جایی حس کنم عدالت رعایت نمیشود عکسالعمل نشان میدهم. گاهی نسبت به بیعدالتی در حوزه اجتماعی نسبت به خانمها هم عکسالعمل نشان میدهم و این مسئله را وظیفه خودم میدانم.
میگویند در سینما یکی از شیوههای نقش گرفتن «رفتن به میهمانی» و «میهمانی دادن» است. اینکه تکلیف خیلی از نقشها در چنین محافلی روشن میشود. واقعیت دارد؟
نمیدانم. نمیتوانم دقیقاً بگویم که راهش میهمانی است یا اینکه مثلاً برخی پول کمتری میگیرند و برخی حتی پول میدهند تا مقابل دوربین بروند. البته هیچکدام از بازیگران ارزشمند سینمای ایران جزو این دسته از افراد نیستند اما متأسفانه گاهی نقشهای خوبی در فیلمها قربانی این نوع روابط میشوند.
در همین زمینه شایعهای هم شنیده میشود که اغلب بازیگران خانم سینمای ایران پس از ازدواج با کاهش پیشنهاد مواجه میشوند و مثل سابق به آنها نقشهای مهم پیشنهاد نمیشود. چنین چیزی واقعیت دارد؟
نمیتوانم با قاطعیت این مسئله را تأیید کنم. برخی بازیگران مثل «لیلا حاتمی» پس از ازدواج اتفاقاً پُرکارتر شدند و حتی پسازآنکه مادر شدند نیز این روند ادامه داشت و موفقتر از گذشته هستند. نمیتوان با قاطعیت چنین چیزی را تأیید کرد. بستگی به نوع ازدواجی که انجام میدهند دارد. اینکه چقدر در زندگی آرامش پیدا میکنند و علائق شخصی اشان چیست بستگی دارد. به علائق آنها و انرژی که پس از ازدواج میتوانند برای بازیگری بگذارند همبستگی زیادی دارد.
برای مخاطبی که این مصاحبه را میخواند شاید «انرژی» معنی مبهمی داشته باشد. وقتی درباره این مسئله در سینما صحبت میکنیم دقیقاً منظور چیست؟
بازیگری کار وحشتناکی است. در زمان فیلمبرداری اگر کسی یک روز کامل در این فضا باشد، متوجه میشود که بازیگری چقدر خستهکننده و کسلکننده است. بازیگر صبح با یک انرژی مشخصی وارد صحنه میشود و در پایان روز بعد از 15 ساعت کار و مواجهشدن با خستگی، گریم، غذای نامناسب، سرد و گرم بودن هوا و… باید همچنان باهمان انرژی اولیه مقابل دوربین ظاهر شود و نقش خود را با شادابی ایفاء کند. تازه خودش هم نیست بلکه انسان جدیدی را خلق کرده که مخاطب باید باور کند. همه اینها دستبهدست هم میدهد تا کار همه عوامل سینما اعم از بازیگر و عوامل را به کاری سخت و خُردکننده تبدیل کند.
با این ویژگیها، بازیگری را فردی که خیلی به این حرفه علاقهمند است توصیه میکنید؟
اگر خیلی دوست داشته باشد بله. فقط باید آنقدر به این حرفه باشد که همه زندگیاش را صرف این حرفه کند. حتی زندگی شخصیاش را.
چیزی که در پایان نصیب بازیگر میشود، ارزش اینهمه وقت گذاشتن و فدا کردن را دارد؟
اگر بازیگر به کارش عشق داشته باشد، بله.
شما عاشق این حرفه بودید؟
خیلی.
آنچه نصیبتان شد با این عشق تناسب داشت؟
نه خیلی. فقط 50 درصد. البته این پنجاهدرصد هم به خاطر حس و حالی بود که از مردم گرفتم.
شما در مقطعی به سراغ فیلمسازی هم رفتید و تجربهای مشترک با «امیر توده روستا» بانام «یه روز قشنگ برفی» را به ثبت رساندید. چرا ادامه ندادید؟
من نویسنده و بازیگر این فیلم بودم و بهصورت مشترک با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تهیهکننده فیلم بودم. فیلم اقتباسی از داستان «بچه مردم» جلال آل احمد بود. سالها به این قصه فکر کرده بودم و شخصیتهای فیلم چندین سال در ذهن من زندگی کرده بودند تا سرانجام فیلمنامه اشان را نوشتم. ابتدا قصد ساخت این فیلم را نداشتم اما خیلی از اطرافیانم میگفتند اگر فرد دیگری این فیلم را بسازد، نتیجه چیز دیگری خواهد بود و به همین دلیل طی همکاری با «امیر توده روستا» که از فیلمسازان فیلم کوتاه خوب کشورمان بود این فیلم را ساختم که با موفقیتهای زیادی در ایران و خارج از کشورمان مواجه شد.
چرا فیلمسازی کوتاه را ادامه ندادید؟
کار بسیار دشواری است. این فیلم نیمساعته چندین ماه از وقتم را گرفت. فیلم کوتاه بازگشت مالی ندارد اما شبیهترین اثر به خود آدم است. حالا هم میدانم اگر بخواهم فیلم کوتاه دیگری بسازم، زمان زیادی از من خواهد گرفت.
در زمینه فیلمنامهنویسی تجربهای نداشتید؟
اوایل دهه 80 فیلمنامهای به نام «شعبدهباز» داشتم که قرار بود ساخته شود. اقتباسی از یکی از داستانهای مارکز بود و فیلم فضای رئالیسم جادویی داشت اما فضای فیلمسازی عوض شد و این فیلم دیگر امکان ساخت پیدا نکرد. البته شاید روزی آن را خودم بسازم.
هیچوقت تصمیم نگرفتید خاطرات خود را بنویسید؟
بعد از 25 سال معمولاً پرونده اتفاقهای سیاسی هم باز میشود و حالا من باگذشت این مدتزمان شاید روزی کتاب خاطراتم را چاپ کنم. البته الآن کمی زود است اما من همه خاطراتم را ثبت و ضبط کردهام.
فکر میکنید شما مناسب چه نقشهایی باشید؟
معمولاً برای نقشهای تلخ و شخصیتهای دردمند کارگردانها از من استفاده نمیکنند. البته در فیلم کوتاهی که ساختم، نقشی را بازی کردم که تابهحال از من خواسته نشده بود. من بیستوشش فیلم بازی کردم اما هیچکدام شبیه به هم نبودند. در «تاکسی نارنجی» و «ازدواج در وقت اضافه» نقش پیرزن بازی کردم اما هر دو اینها باهم تفاوت جدی دارند.
فکر میکنید بتوانید نقش یک زن معتاد را ایفاء کنید که به شیشه اعتیاد دارد؟
چراکه نه. من به دانشکده هنرهای زیبا رفتهام تا بتوانم نقشهای متفاوت را بازی کنم. بسیاری از اوقات پس از گذشت یک سال از بازی در یک فیلم دیگر آن نقش را به خاطر نمیآورم و حتی در مواجهه با آن احساس میکنم آن شخصیت دیگر من نیستم. این ویژگی یک بازیگر است.
اما ویژگی مشترکی در اغلب نقشهایتان است که میتوان آن را در یک کلمه «شیطنت» نامید!
من آدم متناقضی هستم. الآن شما این انرژی را در من میبینید اما ممکن است درزمانی خیلی غمگین باشم. البته این دو انرژی را باهم هماهنگ میکنم.
اما وجه غالب شخصیتی اتان چیست؟
من گاهی خودم را غافلگیر میکنم. نمیتوانم درباره خودم نظر قطعی بدهم.
فیلمهایی که نمایش داده میشود را دنبال میکنید؟
بله. البته ممکن است همه فیلمها را روی پرده نبینم اما وقتی DVDفیلمها میآید حتماً اغلب آنها را تماشا میکنم.
آخرین فیلمی که نظرتان را جلب کرد چه بود؟
فیلم «ماهی و گربه» را خیلی دوست داشتم. فیلم ساختار پیچیده و مهندسیشدهای داشت. کارهای کوتاه شهرام مکری را دیده بودم اما این فیلم کارگردانی مهندسیشده خوبی داشت و الآن منتظرم بعد از آمدن DVDفیلم، آن را چند بار دیگر هم ببینم.
از سینمای اجتماعی چهکارهایی را دنبال کردهاید؟
از تماشای فیلم «خط ویژه» خیلی لذت بردم. فیلم «فرش قرمز» ساخته رضا عطاران را هم دوست داشتم. فیلم طنزی هوشمندانه داشت. شخصیتی که در این فیلم به نمایش درمیآید، خیلی شبیه اغلب مردم ایران است که بلندپروازیهای بزرگ دارد. این مضمون با طنزی گَس به نمایش درآمده بود و جزو آثار موردعلاقه من در این سالها بوده است.
با کارگردانهایی که تجربههای موفقی را با آنها پشت سر گذاشتهاید، امکان همکاری مجدد فراهم نشد؟
با برخی از آنها مثل «علیرضا داوود نژاد» و «بهرام کاظمی» دو فیلم داشتم. قرار بود بعد از «کمکم کن» با مرحوم ملاقلی پور فیلم دیگری داشته باشم اما نشد. یکبار داشتم برای «معرکه در معرکه» امریکا میرفتم که امکان همکاری از میان رفت چون باید چهار ماه در این سفر میبودم. آقای ملاقلی پور آن زمان به شوخی گفت: «من تو را ممنوعالخروج میکنم که بمانی و در فیلمی دیگر برایم بازی کنی!»
با تهمینه میلانی چطور؟
در فیلم «دو زن» پیشنهاد ایفای نقشی را داشتم که بعدها «مریلا زارعی» ایفاء کرد اما قبول نکردم. به نظرم آن نقش کمرنگ بود و فیلم دیگر «دو زن» نبود بلکه فقط روی یک زن متمرکز بود. البته مریلا زارعی آن نقش را خیلی خوب بازی کرد. من و تهمینه میلانی باهم دوست هستیم و هرچند وقت یکبار صحبتی برای همکاری پیش میآید.
در مجرد چهلساله ترکیب بازی شما با «مجید صالحی» جزو ویژگیهای مثبت فیلم است.
بدون تعصب باید بگویم فیلم در اولین مواجهه خود با مردمی که بهطور عادی سخت میخندند، هرچند دقیقه یکبار به اتفاقهای فیلم میخندیدند. روابط فیلم شیرین بود و مخاطبی که از سالن بیرون میآمد خسته نبود و سرحال بود. اینها ویژگیهای مهمی در این فیلم بود.
در این مصاحبه میشود سؤال خصوصی هم از شما پرسید؟
بپرسید ببینم سؤالهایتان چقدر خصوصی است!
چند سال قبل صحبتهایی درباره ازدواج شما و مسلمان شدنتان مطرح شد که..
آن بحث را دیگر فراموش کنید. دوست ندارم درباره مسائلی که عمیق و معنوی هستند زیاد صحبت کنم چون این مسئله بار تبلیغاتی پیدا میکند و ارزش آن کار را از بین میبرد.
پس یک سؤال خصوصی دیگر، خانهتکانی کردهاید؟
هنوز شروع نکردهام. البته چند تا از کمدهایم را جابجا کردم و برخی دور ریختنیها و بخشیدنیها را کنار گذاشتم اما کارهای اساسی مثل تمییز کردن شیشهها مانده است.
خودتان انجام میدهید؟
برخی کارها را بله اما بخشهای سخت را بهطورمعمول آقایان انجام میدهند. اصلاً این کارها را خانمها نمیتوانند انجام دهند.
از سال 1393 چه چیزی را بیرون میریزید و چه چیزهایی را نگه میدارید؟
من بهسختی چیزی بیرون میریزم. وسایل و خاطرات زیادی را نگه میدارم. ممکن است ناراحتیهایم برای مدتی برطرف شود اما خیلی چیزها را نمیتوانم فراموش کنم و روزی به سراغم میآیند. مثلاً دوستی دوران راهنمایی یک عکسبرگردان به من داده که هنوز آن رادارم. انگار همین دیروز بود. حتی نامهها و کارتهایی که دوستانم به من دادهاند و برایم عزیز است را حفظ میکنم و از آنها نمیگذرم. حتی گاهی چیزهایی از فردی که دوستش نداشتهام را هم نگه میدارم چون بخشی از زندگیام بوده است.
نگهداشتن این چیزها باعث نمیشود خاطرات تلخ گذشته تداعی شود؟
خیلی شدید نه. بههرحال اینها بخشی از زندگی است. من از آن آدمهایی نیستم که وقتی باکسی قهر میکنم عکسش را پاره کنم. این کار صرفاً عملی فیزیکی است و یاد آن آدم را از ذهن پاک نمیکند.
اهل کینه و برنامهریزی برای تلافی کردن کارهای بد دیگران نیستید؟
در لحظهای که از دست فردی عصبانی هستم، خیلی در ذهن خودم این کار را میکنم اما بعد که آرام میشوم وضعیت فرق میکند و احساس میکنم باید برخی از کارهای اینچنینی را به فرد دیگری واگذار کرد و بهتر است خودم این کار را نکنم.
کسی هست که از شما بدش بیاید و با شما خردهحساب داشته باشد؟
حتماً هست اما تعدادشان زیاد نیست. آدمی نیستم که با دیگران زیاد درگیر باشم. من با دوستانم روابط خوب و طولانیمدتی دارم. حالا هدف شما از طرح این سؤال چیست؟ میخواهید بگویید دم عیدی با آنهایی که قهر هستم آشتیکنم؟ (با خنده). ممکن است برخی چیزها دست من نباشد و از زمان آن گذشته باشد.
بهترین دوست شما کیست؟
در مقاطع مختلف دوستان مختلفی دارم. هیچوقت یک نفر نبوده که همهچیز مرا بداند. نزدیکترین دوستان من معمولاً خانوادهام هستند و بعد خدا. برخی چیزها که حتی خانوادهام نمیدانند را به خدا میگویم.
به نظر شما یک زن خوب چه ویژگیهایی دارد؟
به نظرم همان ویژگیهایی که یک مرد خوب دارد. من معمولاً همه ویژگیهای خوبی را برای «انسان خوب» قائلم. تلاشم این است که انسان خوبی باشم. من در خانوادهای بزرگ شدم که بین دختر و پسر فرقی وجود نداشت و اگر تا بیستوچندسالگی من باید تا قبل از 11 شب خانه بودم، برادرم که از من بزرگتر بود هم همان شرایط را داشت و تبعیضی بین دختر و پسر نبود و اگر هم آزادی داده میشد، به دختر و پسر به یکمیزان داده میشد. اگر قرار بر نجابت، ایثار و راستگویی باشد باید برای زن و مرد به شکل یکسان باشد.
اولین فعالیت شما برای سال 94 چیست؟
اصلاً مشخص نیست. ممکن است سفری کوتاه بروم.
خارج؟
من ایران هستم. ایران را هم دوست دارم و همینجا میمانم.
گرین کارت امریکا را نگرفتهاید؟
خیلی از اقوامم امریکا زندگی میکنند اما عزیزان زیادی در این خاکدارم و به همین دلیل همیشه همینجا و در این خاک میمانم.
سال خیلی خوبی را برای همه هموطنانم آرزو میکنم. به نظرم قبل از عید باید برای بهترینها آرزو کنیم و امید داشته باشیم برای اتفاقهای خوب و خودمان را در مسیر این اتفاقها قرار دهیم و اجازه دهیم آنچه تقدیر است رخ دهد. امیدوارم سال پیش رو برای همه مردم کشورم پُر از نور باشد.
منبع: ماهنامه دنیای زنان ـ ویژه نامه نوروز 1394