در طول این سال ها عملا صدا و سيما در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت و ناگزير به عكس العمل در مقابل آرايش جديد رسانه اي شد كه برخي از آنها مستقيما ايران و سياست و فرهنگ ما را نشانه گرفته بودند
کارگردان هوش سیاه
صدا و سیما ابتكار عمل نداشت
سینما پلاس: مسعود آب پرور کارگردان فعال حوزه تلویزیون، درخصوص شرایط جدید حاکم بر این رسانه که با روی کار آمدن محمد سرافراز محقق شده می گوید: «انديشيدن به «تهاجم فرهنگي» و آرايش تدافعي در مقابل آن همواره ابتكار عمل را از ما مي گيرد و ما را به موضع عكس العمل مي كشاند و مانع از عمل مثبت و مفيد مي گردد. براي به هم زدن اين آرايش بايد در موقعيت تهاجم قرار گرفت».
به گزارش وب سایت خبری ـ تحلیلی سینما پلاس، کارگردان پروژه های مطرحی مانند: هوش سیاه 1 و 2 که اخیرا با سریال «زخم» در شبکه سه سیما حضور داشت، در یادداشتی که به صورت اختصاصی برای سینما پلاس ارسال کرده، با اشاره نکاتی را درخصوص دوره مدیریت ضرغامی و مسائل پیش روی مدیر جدید بیان کرده است. متن این یادداشت به شرح زیر است:
کیفی سازی برنامه ها مغفول ماند
در آغاز دوره مديريت مهندس ضرغامي دو جلسه با حضور برنامه سازان كيفي برگزار شد تا راهكارهاي لازم براي كيفي سازي برنامه ها بررسي و سپس عملياتي گردد اما عملا ديديم كه چنين نشد و مديريت جديد بيش از كيفي سازي بازهم درگير بستر سازي، ازدياد شبكه هاي داخلي و خارجي، توليد انبوه برنامه و افزايش ساعات پخش و توليد برنامه بود و باز حلقه كيفي سازي برنامه هاي تلويزيوني مغفول ماند.
بنده دليل چنين عملكرد و رويكردي را تغيير آرايش رسانه اي جهان مي دانم. در طول این سال ها عملا صدا و سيما در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت و ناگزير به عكس العمل در مقابل آرايش جديد رسانه اي شد كه برخي از آنها مستقيما ايران و سياست و فرهنگ ما را نشانه گرفته بودند و برخي ديگر نتيجه طبيعي شدت گرفتن روند جهاني سازي در ده سال گذشته بوده است.
چه بايد كرد؟
به نظر من عرصه فرهنگ ، عرصه تامل و اصرار است. يعني تداوم، يعني تكرار انگاره هاي فرهنگي و وقت گذاشتن و تمركز بر امور. تعجيل و از اين شاخ به آن شاخ پريدن در اين حوزه فقط سبب تمركز زدايي و عدم بهره برداري فرهنگي مي شود. اگر قائل به فرهنگي غني و پويا هستيم ، بايد با ياري از نيروهاي فكري و فيزيكي ملي، و بازشناسي انگاره هاي پرقدرت فرهنگي مان سرمان را بيندازيم پايين و توليد فكر و فرهنگ كنيم و چون گذشته تمام توجه و تمركزمان معطوف به رسانه هاي غربي نباشد.
هميشه فكر كرده ام انديشيدن به «تهاجم فرهنگي» و آرايش تدافعي در مقابل آن همواره ابتكار عمل را از ما مي گيرد و ما را به موضع عكس العمل مي كشاند و مانع از عمل مثبت و مفيد مي گردد. براي به هم زدن اين آرايش بايد در موقعيت تهاجم قرار گرفت. ما ظرفیت آن را داريم كه فرهنگ و حرف خودمان را در ميزانسن جديد جهاني در جايگاهي كه شايسته آن است بنشانيم.ش