می ترسم از خجالت ابدی . پیرمرد خرابه نشین به من گفت قهرمان اتفاق بزرگی خواهم شد. قبل از نهروان روزی نزد علی رفتم تا سهم بگیرم. علی از قبیله ام پرسید. آن روز حدیثی نقل کرد که معنی اش را نفهمیدم؛ «شرترین مردم کسی است که ریش علی را به خون فرق سرش آلوده کند.» من قرار است شرترین مرد تاریخ شوم.
مرور سینماپلاس بر بخشهایی از سریال به یادماندنی امام علی(2)
کمر کوفه زیر بار عدل علی در حال شکستن است
سینماپلاس/حمید لازمی: معتبرترین سند تصویری ما از امام علی(ع) سریالی است که داوود میرباقری درباره این بزرگمرد مسلمان ساخته است. سریالی که صدالبته جزو بهترین آثار هنری مذهبی-تاریخی ما به شمار میرود. در آستانه روزهای ضربت خوردن و شهادت این سرمشق دلاوران دنیا به تناوب بخشهایی از سریال امام علی(ع) را مرور می کنیم. دیروز از توهمات طلحه و زبیر برای خلافت بعد از عثمان و البته از یاران علی(ع) که خلافت را حق او می دانند روایت کردیم و امروز از دیالوگهایی که مابین “اشعث” و “قطام” در جریان معرفی “ابن ملجم” به وی بیان میشود.
قرار است شرترین مرد تاریخ شوم
“اشعث”، “ابن ملجم” را به خانه خود می برد. ابن ملجم شمشیر زهرآلودش را خیلی مواظبت می کند. در جاهای مختلف می خواهد آن را مخفی کند . اشعث به جلو می رود و ابن ملجم عذاب وجدان پیدا کرده را امید می دهد که من و یاران در کنارت هستیم. به عهد با دوستانت وفادار بمان.
ابن ملجم : کدام عهد؟
اشعث : در خواب همه چیز را گفتی . شما سه نفرید . در کعبه هم قسم شده اید که در لیله القدر علی و معاویه و عمروعاص را بکشید.
ابن ملجم : فکر می کنم همه مرا می پایند . کمکم کن . من نمی توانم علی را بکشم . می ترسم از خجالت ابدی . پیرمرد خرابه نشین به من گفت قهرمان اتفاق بزرگی خواهم شد. قبل از نهروان روزی نزد علی رفتم تا سهم بگیرم . علی از قبیله ام پرسید . آن روز حدیثی نقل کرد که معنی اش را نفهمیدم؛ «شر ترین مردم کسی است که ریش علی را به خون فرق سرش آلوده کند.» من قرار است شر ترین مرد تاریخ شوم.
کمر کوفه در زیر بار عدل علی در حال شکستن است
اشعث، ابن ملجم را مجاب می کند که بخوابد . سراغ قطام می رود. قطام سهمیه گندم بیت المال را که علی داده است به چاه می اندازد. به افراد خانه دستور می دهد که حق ندارید سهمیه علی را وارد خانه بکنید.
قطام : من ایل و تبارم را با این کیسه ها عوض نمی کنم . گاو شوید و خیش زنید . نان بازوان خود را بخورید.
اشعث وارد خانه قطام می شود
قطام : در این حیرتم که به هزار شمشیر رفتی و بی هیچ زخمی برگشتی.
اشعث : دلم سوراخ سوراخ نیزه جنگ است در کوفه کسی را نمی بینم که محرم اسرارم باشد جز قطام.
قطام : من حاضرم تمام دار وندارم را بدهم تا پدرم با همان زمزمه های نمازش و عطر دشداشه اش برگردد
اشعث : نفرین به کوفه . نفرین به قاتلین عزیزانت
قطام : نفرین به دروغ . نفرین به ریا . تو در رکاب علی بودی تا برای علی بجنگی
اشعث : من انتقام تو را می گیرم .
قطام : انتقام مرا ؟ از کی ؟
اشعث : از علی.
قطام : علی ؟ من در روی زمین کسی را به همت بلند علی نمی شناسم.
اشعث : تو به کوه نگاه می کنی جابجا می شود دختر!
قطام : من چندان هم زیبا نیستم . یکبار در 12 سالگی می خواستم دماغم را ببرم چون زشت بود.
اشعث : ابن ملجمی را نزدت می آورم تا با همین دماغ و برو رو محال را ممکن کند
قطام : ابن ملجم ؟
اشعث : از قبیله مراد است و زخم خورده نهروان . به قصد کشتن علی به کوفه آمده اما نمی دانم چه شده که منصرف شده است .
قطام : دیدنی است. مایلم اورا ببینم . نمی خواهم عاشقم شود . می خواهم ببینم چقدر دل در سینه دارد.
اشعث : همتی کن قطام. کمر کوفه در زیر بار عدل علی در حال شکستن است.
قطام : او را می پذیرم
بوسه شیطان، چرک بیرون میدهد
وقتی اشعث می خواهد دستان قطام را ببوسد قطام دستش را کنار می کشد.
قطام : در جایی شنیده ام که شیطان اگر بر دست بوسه زند از محل بوسه خون و چرک بیرون می آید.
پایان مطلب/