مجری با لحنی صمیمی برای اینکه فضا را از یکنواختی و معنویت یکدست کرم حلزونی خارج کند می گوید: خانم، مبارکا باشه، قباله سی میلیاردی آن ملک الان در گاو صندوق خانه است یا اینکه آقا داماد هیچی نشده دبه کرده؟؟ با صدای بلند می خندد. مهمان شوکه شده و با اخم پاسخ می دهد: آقای بزرگوار، مهریه من ده شاخه گل نرگس است.
به صداقت چشمان روشن ات قسم همه اش فتوشاپ بود!
سینماپلاس/مهدی کشاورز: به چشمان مهمان زل زده است. فضا به شدت معنوی است. مجری برنامه “ماه شکر” چشمان روشن اش خیس است. خیره به مهمان می پرسد: در این کرم حلزون چه دیدی؟ چه حالی داشتی وقتی ملتی با جادوی پر مهرشما صورت زمختشان تبدیل به هلو می شود؟ بغضی تکان دهنده در صدای نماینده شرکت کرم حلزونی مستتر است . جواب می دهد: مردم اگر پوستشان شاداب باشد زیرپوستشان هم شاداب می شود و کم کم این شادابی در وجود آنها درونی و نهادینه می شود.
قباله سی میلیاردی در گاو صندق خانه است یا اینکه آقا داماد هیچی نشده دبه کرده؟؟
مهمان دیگری که در صندلی بعدی نشسته از مراسم پاتختی اش خود را به این برنامه رسانده است. او چهره مطرحی است و مجری رنگین چشم برای اینکه نشان دهد چه نفوذی در میان چهره ها دارد او را دعوت کرده است. مجری با لحنی صمیمی برای اینکه فضا را از یکنواختی و معنویت یکدست کرم حلزونی خارج کند می گوید: خانم، مبارکا باشه، قباله سی میلیاردی آن ملک الان در گاو صندوق خانه است یا اینکه آقا داماد هیچی نشده دبه کرده؟؟ با صدای بلند می خندد. مهمان شوکه شده و با اخم پاسخ می دهد: آقای بزرگوار، مهریه من ده شاخه گل نرگس است. اگر شما را اذیت می کند آن را هم به برنامه “ماه شکر” تقدیم کنم! از پشت گوشی چیزی به مجری می گویند. مجری خودش را جمع و جور می کند . سپس مجری کلمه حسرت از زبانش خارج می شود تا مهمانش با آن جمله بسازد. مهمان هم در فضای شاعرانه ای می گوید: «خیلی سخت است بخواهی جایی باشی و نگذارند!»
خانه اش را فروخته تا برای رفقا شلوارک بخرد
مهمان بعدی هنرمند بخت برگشته ای است که از برزیل برگشته و حالا باید به آدم و عالم جواب پس دهد. او که فریب اسپانسر کلاهبردار را خورده و خانه اش را فروخته تا برای هنرمندان و رفقای منتخب ، شلوارک و بلیط سفر به برزیل بخرد حالا خانه به دوش است و به مظلومیت کاراکترهای آثار سینمایی اش رسیده است. مجری به سبک گلاب آدینه در سکانس پایانی “مهمان مامان” رو می کند به مهمان مالباخته که چهره موجه و پیشانی سفیدی دارد و به خاطر دستاوردهای نه چندان مثبت فرهنگی این سفر از او سوال می کند: سید، تو دیگه چرا؟! سید هم جواب می دهد: به صداقت چشمان روشن ات قسم همه اش فتوشاپ بود!
پایان مطلب/