عرفان صفاری ورزشکار دوومیدانی و پرتاب وزنه تیم ملی ناشنوایان، عناوین مختلفی را برای کشور بدست آورده است و بدین لحاظ به شدت از ما جلوتر است اما فرق خیلی از ما انسان ها با عرفان جدا از مقوله ورزش و کسب افتخارات ملی، در شنوایی است؛ ما 100 درصد شنوایی داریم و عرفان 10 درصد. اما آیا واقعا ما به اندازه 100 درصد شنوایی، گوش شنوا هم داریم؟
سینماپلاس/ نارنین شادپی: در یکی از روزهای ابتدایی تیرماه که مصادف با ابتدای ماه مبارک رمضان است، به طور اتفاقی شاهد دقایقی از برنامه «صبحی دیگر» با اجرای نیما کرمی از شبکه آموزش بودم. کرمی در برنامه خود مهمان خاصی داشت؛ کسی که مرا به عنوان یک انسان به شدت به فکر فرو برد. آنچنان که هرچه سعی کردم بی تفاوت از کنارش رد شوم و ذهنم را به مسئله دیگری مشغول کنم، نشد که نشد. نیرویی در صحبت های مهمان برنامه وجود داشت که تا ساعاتی بعد از اتمام برنامه همچنان با من همراه بود. مهمان برنامه نیما کرمی یک جوان ورزشکار و البته قهرمانی بود که افتخارات بسیاری برای ورزش کشورمان بدست آورده! این جوان ورزشکار که ناشنوا است عرفان صفاری نام دارد. عرفان صفاری ورزشکار دوومیدانی و پرتاب وزنه تیم ملی ناشنوایان، عناوین مختلفی را برای کشور بدست آورده است و بدین لحاظ به شدت از ما جلوتر است اما فرق خیلی از ما انسان ها با عرفان جدا از مقوله ورزش و کسب افتخارات ملی، در شنوایی است؛ ما 100 درصد شنوایی داریم و عرفان 10 درصد. اما آیا واقعا ما به اندازه 100 درصد شنوایی، گوش شنوا هم داریم؟
اغلب می شنویم اما گوش نمی دهیم!
اغلب ما انسان ها فقط می شنویم اما گوش نمی دهیم و به قول معروف «گوش شنوا نداریم». این واقعیتی است که باید به آن اعتراف کنیم و بپذیریم که به اندازه عرفان که 10 درصد شنوایی دارد، اغلب اوقات گوش شنوا نداریم و کار خودمان را می کنیم و کاری به کار اطرافیانی که از روی دلسوزی تجربیات خود را در اختیار ما قرار می دهند، نداریم.
اغلب ما انسانها بزرگ ترین نعمت الهی را که رایگان در اختیارمان قرار داده شده قدر نمی دانیم؛ سلامتی. سلامتی بزرگترین نعمتی است که برای در اختیار داشتن آن مبلغی پرداخت نمی کنیم اما برای نگه داشتن آن باید مبالغ نجومی پرداخت کنیم. ای کاش قدر این نعمت بزرگ الهی را بدانیم و با کوچکترین مسئله ای آن را به خطر نیاندازیم. زمانی که سر مسائلی (که اغلب اوقات سر مسائل بی ارزش و پوچ است) ناراحت می شویم و باعث ناراحتی و آزرده خاطری اطرافیان مان می شویم نه قدر سلامتی را می دانیم و نه می دانیم که داریم با این رفتار آن را به خطر می اندازیم.
عرفان صفاری که با تلاش چند ساله خود توانایی لب خوانی و حرف زدن را پیدا کرده در پاسخ به یکی از سوالات نیما کرمی مبنی بر اینکه «اذیت نمی شوی وقتی نمی شنوی و نمی توانی به برخی امورات خود به راحتی رسیدگی کنی؟ تا به حال از خدا گله کردی؟ عصبانی نشدی که بگویی خدایا چرا من؟ تا به حال به خدا غُر زدی؟»
فکر می کنید عرفان چه پاسخی داد؟ با خود فکر کردم الان می گوید بله گله کردم و … اما عرفان جواب متفاوتی داد: «اصلا. من نباید به نقطه ضعف خودم و معلولیتم فکر کنم. انسان وقتی به ضعفهای خود فکر می کند نمی تواند رشد کند. من باید به داشته هایم فکر کنم نه نداشته هایم. این معلولیتٰ مادرزادی است و من به دست خود، خودم را کَر نکردم.»
ما چطور؟ آیا اغلب ما که سلامتی 100 درصد داریم و از هرگونه معلولیت عاری هستیم، به داشته هایمان فکر می کنیم یا به نداشته هایمان؟ ای کاش این رسم اشتباهی که «تا وقتی چیزی را داریم قدرش را نمی دانیم و زمانی که آن را از دست دادیم، تازه از خواب غفلت بیدار می شویم» برچیده شود و جای آن با «قناعت به داشته هایمان و دوری از حرص و طمع» پُر گردد. از آن مهمتر به برنامه سازان تلویزیون توصیه می کنم که بیشتر از اینها از پتانسیل چنین جوانان موفقی در برنامه های خود استفاده کند؛ به اندازه کافی درباره هنرمندان مشهور و فوتبالیستهای میلیاردی دیده ایم و شنیده ایم و خوانده ایم. بد نیست برنامه سازان تلویزیون در دعوت از مهمان برای برنامه هایشان بیش از پیش بر این طیف از انسانهای موفق جامعه تمرکز کنند، انسانهایی که بی توقع برای مملکتشان افتخار کسب می کنند و حتی ما نامشان را هم نمی دانیم.
پایان مطلب/