سینما مثبت: جشنواره سینما حقیقت به عنوان مهمترین رویداد حوزه مستند سینمای ایران از تاریخ از تاریخ بیستم تا بیست و پنجم آذرماه در پردیس سینمایی ملت برگزاری شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینمامثبت، از میان فیلمهای به نمایش درآمده در این رویداد، سینما مثبت نقدهایی کوتاه برای فیلمهای نوشته که پیش روی شما است
«پس از مرگم» ساخته عبدالرضا نعمت اللهی
روحانیت و روحانیون همیشه برای فیلمسازان سوژههایی جذاب هستند و در جشنواره سینما حقیقت نیز هرسال مخاطبان با چنین سوژههایی مواجه میشوند. فیلم پس از مرگم مستندی درباره یک روحانی است با این تفاوت که او خود مقابل دوربین حضور ندارد و پس از گذشت سالها از مرگش دوربین مستندساز با بهره گیری از چند محتوای محدود از جمله یک جلسه صوتی ثبت شده به سراغ دوستان و نزدیکان او رفته تا سوتفاهمهای موجود نسبت به این روحانی را کندو کاو کند. همین مساله چالش خوبی برای یک مستند است.
این فیلم درباره روحانی متفاوتی به نام «علی صفایی حائری» است و حاوی ۲۹ گفت و گو با دوستان و افرادی است که با این روحانی متفاوت آشنا بودند. هر مصاحبه در حکم پازلی است که قرارگیری آنها در کنار هم علاوه بر روایت نحوه برخورد دستگاههایی از حکومت با این روحانی، تصویر کاملی نیز از او ارائه میدهد.
فیلم فاقد آرشیو است و تصاویر او از سوژه اصلی هم بسیار محدود است.برای ترسیم فضای روحانیت به سراغ مدارس دینی هم نرفته تا از تصاویر آنها به عنوان مصالح تصویری استفاده کند. ریتم و زمان کلی فیلم قابل قبول است و چند مقطع خاص و مهم فیلم نظیر اطلاع مرحوم صفایی از شهادت فرزندش بسیار تاثیرگذار است.
علی موسیو ساخته مسعود میر
مطبوعاتیها یا مستندسازان خوبی هستند و یا مستندسازهایی بد!آنچه در مستند علی موسیو با آن مواجه هستیم اما یک اثر تحقیقی و جزئینگر است که با ریزهکاریهای فراوان تصویری جامع از یک قهرمان دوره مشروطه را ارائه میدهد. مسعود میر روزنامه نگار فعال در روزنامه همشهری است و در این اثر با جزئیات فراوان زندگی این شخصیت و حتی فرزندان او را دنبال کرده است.
ساختار فیلم تا حدی متاثر از مستندهایی است که رامین حیدری فاروقی ساخته است. کارگردان در این فیلم مصالح تصویری فراوانی ندارد اما با حضور در فضاهایی که قهرمان زیسته از زوایای مختلفی عکس و فیلم گرفته و با نریشنهای مفصل داستان را روایت کرده است. البته گاهی نیز از پلانهای تکراری استفاده کرده است.
بهره گیری از جداکنندههای مختلف نیز باعث روانتر شدن اثر شده است.
فیلمساز از بافت تاریخی تبریز هم بهره خوبی برده و فیلم از نظر روایی جزو آثاری است که بیننده به راحتی جذب آن شده و از تماشای اثر لذت میبرد.
امین الضرب ساخته جمشید بیات ترک
فیلم روایتگر یک موضوع مهم و اساسی است که شاید در تار و پود تاریخی و ریتم کُند آن چندان به چشم نیاید. این موضوع مهم «نتایج دخالت حاکمان و أصحاب قدرت در امر اقتصاد»است.
فیلمهایی با ساختار تاریخی که بر بازسازی استوار است در طول سالهای گذشته در جشنواره سینما حقیقت با اقبال خوبی مواجه شده است. ضمن آنکه چنین فیلمهایی با وجود برجسته سازی یک شخصیت خاص، شخصیتهای پیرامونی او را نیز مورد توجه قرار داده و روایتگر دورهای تاریخی نیز هستند همچنان که در این فیلم تحولات تاریخی ایران در دوره ناصرالدین شاه با جزئی نگری روایت میشود تا تصویری از برجسته ترین بازرگان قرن نوزدهمی ایران – امین الضرب- ارائه گردد.فیلم میتوانست با ریتم تندتری مورد پذیرش طیف بیشتری از مخاطبان قرار گیرد.
عملیات دماند ساخته احسان مشکور
محمد بلوری حوادث نویس کیهان که به واسطه انتشار کتاب خاطراتش مورد توجه مستندسازان قرار گرفته در فیلم عملیات دماوند شخصیت محوری است.فیلم با روایت خاطرات او از حضور در جنگ ظفار آغاز میشود؛ ماموریتی برون مرزی که به ارتش ایران واگذار شده و جزئیات آن محرمانه است و معدودی از خبرنگاران امکان حضور در این منطقه را دارند که بلوری یکی از آنها است.فیلم گریزی هم به ساختار حاکمیتی عمان و سلطان قابوس زده و پیشینه این کشور را روایت میکند اما گاهی میان روایت بلوری از ظفار و روایت کلی خود سردرگم میماند.
فیلم تصاویر آرشیوی خوبی دارد و البته این سوال را ایجاد میکند که هدف فیلمساز از طرح این داستان در این زمانه چیست؟ نمایش یکی از شکستهای شاه یا نقد ماموریتهای برون مرزی؟
اطلاعات جذابی هم در فیلم وجود دارد از جمله شهادت حدود ۲۰۰ سرباز اهل قوچان که خود میتوانست بسط داده شود و با دنبال کردن این سوژه توسط فیلمساز، فضایی جذاب ایجاد شود.
آخرین عکس ساخته مهمت آکیف گولر
آخرین عکس مستندی درباره یک عکاس سوریه ای است که در حال حاضر در ترکیه زندگی میکند او در اثر یک بمباران یک دستش قطع شده است.او با یک دست زندگی میگذراند. هنگام بمباران دوربین عکاسیاش با او بوده و یک عکس از فردی ثبت کرده که در طول فیلم به عنوان خطی داستانی جست و جو برای یافتن آن عکس را دنبال میکند و همزمان برای نصب پروتز روی بدنش نیز تلاش میکند. در همین مسیر با عکسی مواجه میشود که از خود او در هنگام زخمی شدن انداختهاند.
فیلم روایتی از آن چیزی است که معمولاً در مستند ایرانی دیده نمیشود و این نوع روایت های انسانی در آن مورد توجه واقع نمیگردد یا اینکه آنقدر با ریتمی کُند بیان میشود که جذابیتی برای مخاطب ندارد.
شخصیت عکاس شخصیتی کاریزماتیک است و قابلیت نزدیک شدن به به مخاطب را میدهد.چند بحران ساده و کوچک در فیلم وجود دارد که پیش برنده قصه است. دوربین لحنی احساساتی و سوزناک ندارد و همه چیز را در نهایت آرامش روایت میکند و پایان بندی قابل تاملی هم دارد در پایان فیلم و بر روی خرابههای سوریه عکاس شروع به روایت داستان آن عکس میکند. او همچنان امیدوار است و همراه خانوادهاش به سوریه باز میگردد و با روایت داستان عکس خود شوکی عاطفی به مخاطب وارد میکند. فیلم در نهایت سادگی روایت میشود و البته به عنوان یک مستند ابتدا تلاش می کند با صداقت خود مخاطب را درگیر نماید. میتوان حدس زد که هنگام تماشای این فیلم مسوولان چقدر تمایل داشتهاند که این فیلم را کارگردانی ایرانی ساخته باشد.
ساموراییها در کردستان ساخته:مصعب عباسی/سرکوت نیکدل
یک سوژه جذاب که انتخاب گوینده متن نامناسب آن را هدر داده است. نریشن گویی از روی کاغذ و بدون هیچ درکی از سوی گوینده خوانده شده است.البته نگارش متن نیز بسیار بد است. مثل جمله: اکنون او از قطعات تقلبی گله دارد و چند نمونه دیگر.
داستان درباره حضور تویوتا در کردستان ایران و علاقه مردم به این نوع از اتوموبیلها است.
فیلم آرشیو خوب و جذابی دارد و طنازی سازندگان آن نیز مشهود است. مثلا در بخشی از فیلم با یک قاچاقبر همراه میشوند و حتی نام او را هم در عنوان بندی قرار میدهند که او نیز عاشق تویوتا است.
شهر گمشده ساخته مهدی افشار نیک
فیلم قصه شهر آبادان و مشکلات متعدد این شهر است اما فیلمساز بدون طرح و برنامه مشخص وارد آبادان شده و هرچه در سر راهش قرار گرفته را ثبت و ضبط کرده و گهگاه نیز سراغی از چند شخصیت و مصاحبه شونده گرفته است. فیلم نه سناریو مشخص دارد نه پیش فرض و نه راوی تعریف درستی از موضوع دریافت کرده است.
آبادان مانند اغلب شهرهای مرزی و جنگ زده مشکلات فراوانی دارد و دوربین فیلمسازی میتواند تنها در چند ساعت به سوژههای خوبی برسد اما فیلمساز جز طرح آنچه که هر رهگذری در نگاه اول با آن مواجه میشود کار دیگری نکرده و خبری از ریشه یابی مشکلات و شناسایی افراد مسوول نیست. شخصیت آقای اسپرغم هم که یک موزه شخصی دارد بهانهای است تا حس و حال فیلم نوستالژیک شود حال آنکه از انبوه سوژههای فیلم فقط «فاضلاب آبادان» میتوانست دستمایه ساخت فیلمی جذاب قرار بگیرد اما راوی هنگام ورود به فاضلاب دنبال دستمال کاغذی میگردد و کاملا مشخص است ارتباطی با سوژه برقرار نکرده است.
حضور طیبه نیک آزاد به عنوان راوی زیاد و شعاری و گاهی بسیار سانتی مانتال است.در جایی از فیلم به بچههایی اشاره میکند که داخل فاضلاب افتاده و میمیرند بعد لحن فیلم سوزناک شده و گریه و موسیقی و… جملهای هم بیان میشود از سوز دل مادری که یک فرزندش در جنگ از دست رفته و دیگری در فاضلاب افتاده. مومن خدا! جنگ ۳۳ سال قبل پایان یافته و اگر مادری در آن مقطع فرزند ۱۰ سالهاش را از دست داده باشد حتی بر فرض ازدواج در ۱۵ سالگی یعنی در سال ۶۷ این مادر ۲۵ سالش بوده و اگر در سال ۱۴۰۰ داخل فاضلاب افتاده باشد یعنی ۵۸ ساله است. حالا اگر بچه هشت ساله هم داخل فاضلاب بیفتد یعنی در ۵۰ سالگی مادر بچهدار شده که باور آن کمی سخت است.کاش فیلمساز همین موضوع را میگرفت و دنبال ماجرای بچهای میرفت که داخل فاضلاب افتاده و بعد به سراغ دیگر اعضا خانواده میرفت و به جای پراکنده گویی از این زاویه وارد داستان میشد.
تکلیف فیلم با ماسک معلوم نیست.آدمها در حاشیه رودخانه اروند ماسک به چهره دارند اما داخل آمفی تئاتر ماسک ندارند و گاهی هم ماسک را به عنوان چانه بند مورد استفاده قرار میدهند.
جای جبران ندارد ساخته لاسلو هالاس
فردی به نام ویلی به نگهداری از حیوانات مشغول است. فیلم با بیان توضیحی درباره بیماری او آغاز و به مرور وارد جزئیات قتلی میشود که او در جوانی مرتکب شده و به خاطر آن به زندان افتاده است.
ویلی دچار بیماری مهلکی هم هست که احتمال مرگ او را افزایش میدهد.این دو روایت در کنار حس عاطفه و محبت ویلی در نگهداری از حیوانات تناقض فراوانی ایجاد می کند. در برخی صحنهها دوربین بیش از حد نزدیک است. ظاهرا کارگردان خواسته مخاطب را متاثر کند اما این توصیه کارگر نیفتاده است. در مجموع فیلم به عنوان یکی از آثار بخش مسابقه نگاهی انسانی دارد اما ریتم کُند آن مشکل اصلی فیلم است. اینکه ویلی در آستانه عمل جراحی تمایلی به این کار ندارد و فقط میخواهد برایش تولد بگیرند نشانهای از پوچی اوست. خرید چراغ دیسکویی البته نشانهای از زندگی است.نوشته پایان بندی فیلم بسیار طولانی است و برای مخاطب بین المللی که با زیرنویس همراه است قابل خواندن نیست
خیشی که دشتها را شیار زد ساخته احسان غیبی حاجیور
فیلم به مساله کم آبی اصفهان و ریشههای آن میپردازد. وضعیت موجود را نشان میدهد و به دنبال ریشه یابی است. ابتدا تصور میکنیم صرفا با اثری تلویزیونی مواجهه هستیم که به بخش مسابقه جشنواره راه یافته اما کارگردان در چند نقطه از فیلم با نمایش تصاویری جذاب مخاطب را غافلگیر میکند. این دو نقطه نمای بیابان و کویر و رودخانه است که راوی درباره گونههای مختلف حیوانی صحبت و ناگهان تصویری هولناک از یک دشت و رودخانه خشک پیش چشم ما زنده میشود.
فیلم زنجیره و چرخه کمبود آب در اصفهان که ارتباطی تنگاتنگ با گسترش صنعت در اصفهان و یزد دارد را نیز به تصویر میکشد.
بازمانده ساخته علیرضا کرمی
موضوع فیلم الزام ورزشکاران ایرانی به عدم شرکت در مسابقههایی با رقبای اسرايیلی است. تمرکز فیلم بر مهاجرت سعید مولایی است. فیلم با مصاحبههایی شکل گرفته که با ورزشکاری ایرانی در ارمنستان انجام شده است. تصور میکنیم او پناهنده شده و حالا حاضر به حضور در مقابل دوربین فلیم ساز اما در پایان غافلگیری جذابی با این تمهید صورت میگیرد.
نکته مهم فیلم این است که کاستیهای دستگاههای ورزشی در عدم حمایت از ورزشکاران اینچنینی را به خوبی به تصویر میکشد و این لحن انتقادی آن را جذاب میکند.