سینمامثبت: رضا استادی (روزنامه جام جم): «لامینور» پیش از آنکه فیلم سینمایی کامل و کمنقصی باشد، اثری هنری است که قرار است تداوم زندگی هنری و حرفهای سازنده آن را فریاد بزند. در زمانهای که بسیاری از سینماگران به انتهای خط فکری و هنری رسیدهاند و صرفا با تکرار ایدههای برگرفته از فیلمهای هنری اروپایی و داستانهای ضدقهرمان و متکی بر پایانهای مجهول به حیات نیمبند خود ادامه میدهند، سینماگری فلسفه خوانده در دهه 80 زندگی خود، فیلمی ساخته که جزئیات آن خارج از حوصله این سن و سال است. با در نظر گرفتن نقش رضا درمیشیان بهعنوان تهیهکننده این اثر ، میتوان بسیاری از ایدههای فیلم را به حضور او نسبت داد و البته این مسأله، عیب و ایرادی نیست که کارگردانی پرسابقه، طی تعامل و همکاری با تهیهکنندهای جوان فیلمی بسازد که مانند ساختههای اخیرش حداقل مورد تمسخر قرار نگیرد.
لامینور، داستان زندگی دختری مرفه به نام نادی است که به موسیقی علاقه دارد اما پدر متعصب او اجازه فعالیت به او را نمیدهد و همین مساله کشمکش مهم داستان را میان قهرمان ــ نادی ــ و اطرافیانش ایجاد میکند. مهرجویی با استفاده از تصاویر فرشها در عنوانبندی، ضمن ایجاد فضایی زیبا و دلانگیز به مخاطب اعلام میکند که قرار نیست با فیلمی تیرهوتلخ مواجه باشد. این فضا در کلیت فیلم نیز رعایت میشود و در کنار فضای تصویری، لحن کارگردان هم به سمت و سوی روایت یک قصه پر سوز و گداز نمیرود. شروع داستان بلافاصله پس از عنوانبندی هم نکته مثبت دیگر فیلم است. آن هم در زمانهای که کارگردانها عادت کردهاند تا با چند خرده پیرنگ داستان را تا دقیقه ۴۵ کش بدهند. در ادامه داستان نیز شخصیتها یک به یک معرفی و نقش آنها در داستان مشخص میشود. از شاهرخ که عاشق نادی است تا پدر که مخالف ساز زدن دخترش است و پدربزرگ و مادر تقریبا همه نقش مشخصی در داستان دارند و با بازیهای نسبتا یکدست، تسلط کارگردان را نشان میدهند. البته بازی علی نصیریان خارج از قاعده دیگر بازیهاست گویی نقشی که او ایفا میکند برای عزتا… انتظامی نوشته شده و به همین دلیل با وجود همه تلاشهای نصیریان، در نهایت بازی او در صحنههای آغازین و زمانی که هنوز بهخوبی معرفی نشده شبیه سریالهای تلویزیونی میشود.
فیلمی در ستایش زندگی
لامینور فیلمی در ستایش امید و زندگی است که شباهتی به حس و حال فیلم تلخ و جانکاه سنتوری ندارد اما این به معنای کامل بودن و بینقص بودن فیلم نیست. صحنه ساز زدن نادی در فرشفروشی یکی از بهترین صحنههای فیلم است اما صحنه مهمانی با وجود جزئیات آن و همچنین ایده جذاب حضور پلیس بر سر میز غذا به شکلی خام دستانه رها میشود. البته حضور آن حجم از مأمور پشت در خانه برای یک مهمانی ساده، چندان عادی نیست اما جهان کارگردان بر کمی اغراق استوار است و به همین دلیل بازی سیامک انصاری و بهناز جعفری نیز تا حدود زیادی اغراقآمیز است.
در پایان فیلم با ناکام ماندن مهمانی، نادی به میان مردم میرود تا ایدهای را که قرار بود در خانهای اشرافی عملی کند، در کف خیابان به اجرا بگذارد. این بخش از فیلم بهشدت شبیه فیلمهای گیتاری میانه دهه 70 و پس از دوم خرداد شده با این تفاوت که زاویه خوبی برای ساز زدن نادی انتخاب نشده و عملا حس و حال خوبی برای پایان فیلم ایجاد نمیشود و بیشتر بار فیلم بر دوش دیگر بازیگران حاضر در این صحنه است. در یک کلام، لامینور را میتوان فیلم تین ایجری سازنده آن توصیف کرد که در کنار آثار اجتماعی، فلسفی و طنز او، یک عنوان جدید در کارنامه کاری مهرجویی تلقی میشود.