سینما مثبت: نمایش فیلم مصلحت محصول مشترک حوزه هنری و سازمان اوج در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر از قوام یافتن جریانی سخن میگوید که در یک دهه اخیر با هدف پرداختن به موضوع های مهم سیاسی ـ اجتماعی تاریخ معاصر حالا دیگر سازندگان و عوامل خاص خود را نیز پیدا کرده و به راحتی میتواند روایت های خود را از تاریخ معاصر با کمترین میزان خطا بیان و مطرح کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری – تحلیلی سینما مثبت، جریان موسوم به ارزشی در سالهای دور همواره با مشکل داشتن نیروی انسانی متخصص برای ساخت آثار سفارشی مواجه بوده است. تا مدتی چهره های منتسب به سینمای ارزشی تولید کنندگان آثار این جریان بودند اما با انشقاق این چهرهها حالا نوبت به کارگردانهای جوان و نوظهوری رسیده که عمدتا با کشف و سرمایه گذاری این جریان از دل رویدادهایی مانند جشنواره عمار بیرون آمدهاند. حالا حسین دارابی به عنوان یکی از این چهره ها ساخت فیلم گران و پرهزینه مصلحت را به عهده گرفته است. فیلمی که صحنه پردازیهای مفصل و گران قیمت آن در خدمت روایت داستانی است که قرار است تداعی کننده حس اعتماد مخاطب به جریان سیاسی موسوم به جریان انقلابی باشد.
سازندگان فیلم با استفاده از اختیارهای خاصی که در جریان فیلمسازی فقط در اختیار آنها قرار میگیرد، گوشهای از پرده افکنده شده بر تاریخ معاصر را بالا زده اند تا مخاطب را با روایت داستانی جذاب و پر کشش مواجه کنند. این مهم ترین امتیاز فیلم است که همه آنچه در اکثر قریب به اتفاق فیلم های سینمای ایران مشاهده نمی کنیم را در این فیلم ببینیم. ترکیبی از داستان پردازی، قهرمان سازی، شخصیت های مثبت و منفی به عنوان نمادهای خیر و شر در داستان، گره گشایی و گره افکنی و…. در این فیلم مشاهده می شود که برای مخاطب دلزده از واقع گرایی افراطی حاکم بر اغلب فیلم های سینمایی، سبک و سیاق فیلمی مانند مصلحت بسیار جذاب و هیجان انگیز است.
داستان فیلم در سیستم قضایی سال های اول پیروزی انقلاب می گذرد. روحانی خوشنامی به نام حاج آقا مشکاتیان درگیر ماجرایی می شود که هدفش بدنام کردن این روحانی از طریق پوشاندن نقش فرزند این روحانی در ماجرای قتل یک جوان عضو تشکیلات اپوزیسیون است اما مانند نمونه پیشین چنین آثاری ـ فیلم روز بلوا ساخته بهروز شعیبی ـ آیت الله سربلند از این ماجرا بیرون آمده و آبروی روحانیت حفظ می شود.
مصلحت از نظر فنی اثری قابل قبول است که حتی در بخش های زیادی سقف استانداردهای فیلمسازی رایج در سینمای ایران را رد می کند. البته نباید از این نکته غافل ماندکه فیلم با هزینه نسبتا بالایی ساخته شده است. فقط کافی است سکانس های کوتاه دفتر روزنامه و یا اتاق بازپرس جلالی را یکبار با دقت به همراه یک فرد آشنا به امور هنری مشاهده کنید تا به شما بگوید پردازش چنین صحنه هایی تا چه اندازه کار گران و پرهزینه ای است. سال گذشته نیز فیلم لباس شخصی محصول دیگر اوج با چنین صحنه پردازی مفصلی تولید و در جشنواره به نمایش درآمد.
اما مصلحت چند مشکل عمده به شرح زیر دارد که باعث می شود حاصل نهایی فیلم صرفا با بخش اندکی مخاطبان و احتمالا فقط خود سفارش دهندگان ارتباط برقرار کند و چندان باب میل مخاطب عام نباشد:
فیلم به سراغ واقعه ای قدیمی و چهل ساله رفته که برای نسل جوان و حتی میانسال امروز که در سال های پس از انقلاب به دنیا آمده ما به إزاء واقعی و ملموسی ندارد و صرفا ممکن است برای نسل گذشته حالتی نوستالژیک داشته باشد که بعید است منظور سازندگان از هزینه کردن میلیاردها تومان پول صرفا ایجاد حال و هوایی نوستالژیک باشد! فیلم باید واقعه ای نزدیک تر به جریان امروز را برای روایت انتخاب می کرد تا در حافظه نسل جدید اثر بگذارد.
ایراد مهم تر فیلم داشتن موضع است. اغلب موارد فیلم رنگی از اغراق دارد. مثلا آیت الله خان زاده! حتی اگر این اسم واقعی باشد بازهم انتخاب نام خان زاده برای یک روحانی چندان مانوس نیست. نام شخصیت منفی داستان نیز که کشته می شود شاهین آریا است! آنچه مخاطب از شاهین آریا در فیلم مشاهده می کند، پاره کردن عکس شهید بهشتی و تعدادی عکس از او در بلاد فرنگ و همچنین برخی نمادهای کمونیستی است. شاهین حتی دوست و نامزدی ندارد و در فیلم صرفا با حضور مادرش و پدری خشک و بی حس و حال به نمایش درآمده تا بیننده کمترین میزان همذات پنداری را با او داشته باشد. در نقطه مقابل فیلم با نمایش نوزادی آغاز می شود که بعدا متوجه می شویم فرزند مهدی است. همسر مهدی باردار است و در نهایت هم مواجهه او با فرزند تازه متولد شده اش باعث غلیان مخاطب و همذات پنداری او با مهدی می شود. برخلاف خانه لخت و بی روح خانواده آریا، حاج آقا مشکاتیان در منزلی با صفا زندگی می کند که مانند همه آدم های خوب که خانه اشان حوض و درخت دارد و بساط نذری در آن برپا است، اینجا هم این نکات مثبت جاری است تا بیش از پیش حس مثبت مخاطب را به خانواده مشکاتیان ایجاد کند و البته باز هم فیلمساز این حد را کافی نمی داند و بحث شهادت داماد خانواده را مطرح می کند.
در چنین شرایطی فقط شخصیت بازپرس جلالی است که مخاطب را تا انتها با فیلم همراه می کند و اگر این ویژگی در فیلم نبود، قطعا با مواضع صریح و تا حدودی یکطرفه فیلم مصلحت این اثر نکته مثبتی برای دنبال کردن نداشت و البته تا زمانی که چنین نگاهی بر آثار اینچنینی حاکم باشد، فیلم هایی از جنس مصلحت صرفا کارکردی فیلمخانه ای و یا نهایتا بولتن داخلی گونه دارند و از جلب اعتماد مخاطب عام ناتوان خواهند بود.