سینما مثبت: نمایش فیلم سینمایی تومان ساخته مرتضی فرشباف در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر واکنش های مختلفی به دنبال داشت. فیلمی که به نظر می رسد سازنده اش مانند شخصیت اصلی فیلم، دست به قماری خطرناک زده و با پذیرش خطر مواجهه این اثر با مخاطبانی که ممکن است آن را درک نکنند، وارد وادی خطرناکی در فیلمسازی شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، تومان فیلمی قابل توجه و از آب گل در آمده است؛ فیلمی که ساخت آن مانند سوژه آن خطر کردن بوده و کارگردان از پس انجام این کار سخت برآمده است.
فیلم تومان در عمق خود نکات جذابی را از مشکلات و خودسریها و تخلیه و هیجان جوان امروزی در بیشترین حد ریسک پذیری ـ یعنی شرط بندی ـ را روایت میکند.سبک فیلمنامه،کارگردانی، دکوپاژ ها و فضا سازی آن قابل توجه است اما چون این گونه فیلمسازی در سینمای ایران نمونهای زیادی نداشته بسیاری از مخاطبان کم تجربه و مخصوصا فیلم نبین را بر آشفته کرد.
یک جمع نسبتا خوب سینمایی
داستان فیلم درباره دو جوان است که در کارخانه تولید شیر کارگری میکنند. آنها در پی سودای ثروت به همراه چند دوست خود دل به شرط بندی می بندند. ترکیب شخصیت ها و عملکرد آن ها متنوع است. داود با ولع بیشتری پیش میرود و حتی از نامزد خود نیز غافل میشود. آنها در خانهای دور هم جمع میشوند و یک جمع نسبتا خوب سینمایی رخ میدهد که هر کدام شخصیت پردازی خاص خود را دارند. فیلم در این بخش موفق است. از طرفی ریتم در این شبه ژانرها مهم است. با ازدیاد شخصیت ها براحتی میشود با شلوغ بازی ریتم را بالا برد اما در این فیلم این موضوع رخ نداده و اوج و فرودهای منطقی و فرم مداری وجود دارد. فرصت طلبی عزیز در خصوص عشق خود به نامزد داود و دوری وی از جمع نه تنها حس عشق مثلثی در ابعاد اروتیک آن ایجاد نمیکند بلکه در راستای ماهیت اصلی ماجرا است.در این بستر و منطق جدایی وی از این جمع و دوری اش از داوود به شکل تکنیکال در کارگردانی خوب رخ داده است. البته در این گونه فیلمها حتی اگر یک رکن و یک باگ هم وجود داشته باشد، درام شکل نگرفته و حاصلش فیلمی الکن می شود اما در تومان قدرت بازیگران و کارگردانی پیچیده هرسکانس و از همه مهمتر اجرای بینظیر آن در فیلمبرداری دیده میشود. در این فیلم به قدری دکوپاژ ها سخت و صحنه پردازیها پیچیده است که یک فیلمبردار استثنایی فقط میتوانسته از پس آن بر بیایید. حرکت مدام شخصیت ها از نقطهای به نقطه دیگر، انتقال دوربین روی شخص دیگر و شیوه دوربین کنکشگر و دنباله رو شخصیت و هیستریهای کاراکتر اول همگی یکدست و تکنیکال فیلم را از لحاظ فنی به موفقیت رسانده است. فیلمی که حداقل نمونه ایرانی نداشته و از نمونههای خارجیاش نیز جلوتر است.
فضای ابزورد شکل نگرفته
انتخاب بازیگران برای این فیلم به تنهایی یک علم و بینش است. ترکیب آنها با هم و البته سر و شکل دادن به آنها در وضعیت های انفرادی و اکسپرسیون آنها نسبت به موقعیت هایی که رخ می دهد با ظرافت انجام شده است زیرا تِم اصلی شرط بندی است و لحظات حسی به شیوه متداول نیست و به راحتی میتواند فیلمساز را گرفتار ملودرام کند. سرگشتگی، حیرانی مقطعی و شور و پاسکاری لحظهای آنها در فیلم بسیار سخت است و اینجا این چند نفر در سایه یک درام خوب و کارگردانی و توان فیلمبردار، لحظات خوبی ایجاد کردهاند.آن حجم از صحنه پردازیها و فضای دشت و به میدان اسبدوانی و … در این فیلم که در ساختار آن نیم نگاهی هم به ابزورد دارد ـ که متاسفانه شکل نگرفته و چه بسا اگر می شد یه اثر درجه یک می شد ـ قابل مشاهده است. فضای فیلم و فضا سازی ها و لوکیشن اصلی میتوانست به طور پراکنده در هر فضایی باشد اما به دو دلیل کارگردان فضایی با این قابلیت ها را برای فیلم انتخاب کرده است. اول اینکه داستان در شهرستان اتفاق میافتد و کاراکترهای فرعی هم در روند فیلم تاثیر دارند. دیگر اینکه همه درگیر شرط بندی و قمارند پس یک مجموعه میخواهد. شخصیت ها لهجه خاصی هم باید داشته باشند و از طرفی نوع پوشش های زنها در فیلم مهم بوده پس باید نقطهای مشخص باشد و در ضمن مکانی با هویت کامل و البته ترکیب شهری و روستایی نیز داشته باشد. پس میتوانست موقعیت اصالتی فضا را نادیده گرفته و جایی واحد را برای رخدادها در نظر نگیرد.
دو دوتای بیننده به هم میریزد
در سینمای امروز در کشور بهانه جویانی که درکی از درام و فیلم ندارند،به دنبال ایراداتی هستند که فیلمی را تخطئه کنند. مثلا چرا دگمه های کت بازیگر زرد است و زرد در این کت غلط است غافل از اینکه اصلا روند قصه به آن مربوط نیست و اگر باشد هم کلیت فیلم مهم است. قصه مهم است و اینکه فیلمساز یک قصه را به زبانی در ژانر تعریف کند که بیننده ببیند و لذت ببرد. همین جزئیات در کلیات مهم است. جزئیات صرفا معنای هنری و تکنیکالش مهم است نه منطق بازی. فیلمسازی که در روند فیلمش بتواند دو دو تای بیننده را به هم ریخته و سپس قصه را جلو ببرد ایراد نیست، ماهیت وجودی سینما سرگرمی و فانتزی سازی است و رسالت آن همذات پنداری و کاتارسیس، حال برخی از بینندگان صرفا به دنبال حل ریاضی گونه پلان با پلان هستند که موقعیت بیننده در مفهوم و ماهیت سینما این نیست و در این سیکل جایی ندار زیرا فیلمساز اپراتور نیست و نگاه خود را دارد. بیننده ای که به دنبال روایت دقیق و نکته سنج و بازپرس وار وارد تماشای فیلم داستانی میشود، اشل و سیک سینما را نمی شناسد.
اینگونه بیننده نکته سنج و نگران بهتر است فیلم مستند محض تماشا کند نه فیلم قصه گو. این یک غلط بزرگ در تماشای فیلم داستانی با محوریت مشخص است. گویا فیلم یک فرمول هندسه و ریاضی است و از آنجایی که شناخت روی ژانرها و کلا روند قصه پردازی را نمی دانند به دنبال پاسخ ها و دغدغه های خود ساخته ای هستند که اصلا در روند اصلی بخش مهمی از جریان سینما جایی ندارد و متاسفانه بخش عمده ای از انرژی فیلمساز پرداختن به این جواب ها در فیلمنامه میشود که آفت امروزی فیلم سازی است. مثلا طبق فلان بند و فلان ماده و فلان تبصره از نظر قانون حقوقی اینجای فیلم اشکال دارد، پس فیلم بد است!!!
حال در اینجا کار گردان با خیال راحت درام را برده به شهری که هم شناخت خوبی از آن دارد و هم بستر مناسبی برای روایت این فیلم دارد. شهر پُر از جولان و شخصیت و فضا محور است. شهر گنبد و حومه آن. اسب و شرط بندی و کلبه و فضایی همه جانبه. پس جای نگرانی نیست که بینندگان نگران این باشند که بسته کاه اینجا چه میکند. بازیگر اصلی فیلم مهارت زیادی در بیان بدنی حس دارد (بادی لنگوئج) و همین باعث باور پذیری میشود. از طرفی هم بنا به ژانر نباید بیننده همذات پنداری کند، پس کار او سخت تر میشود. چون نباید وی را دیوانه فرض کند، پس بازی دو لبه ای دارد. انتخاب ابزار حرکتی دوربین، نوع و اندازه لنز ها و از همه مهمتر خلاقیت کارگردان برای حرکت و اکت دوربین، دکوپاژها و یکدست بودن روایت فنی فیلم، مهارت فیلمساز است.
حکایت قهرمان فیلم ادامه دارد
فیلم تومان به کارگردانی مرتضی فرشباف و فیلمبرداری مرتضی نجفی می تواند نقطه عطفی در فیلمسازی کشور برای رهایی از سیطره و چتر فیلم فارسی و یا فیلم هنری باشد. نه اینکه فیلم فارسی بد باشد ، بلکه نزدیک شدن به سینمایی به غایت تکنیکال با بیان صریح و سریع داستانهایی که در سینما یا سیاه نمایی می شود یا در قالب آسیب های اجتماعی دیده شده و موضوع پند و اندرز می شود، یا در سینمای هنر و تجربی غرق در روشنفکر نمایی شده است. این فیلم با ریتم و داستان سعی دارد به ابزورد نزدیک شود، با قصه ، شخصیت، صحنه پردازی حرکت، با بازیگر، نه با تراولینگ های دو متری در طول چند دقیقه و نه با وهم و تخیل و گنده گویی. با داستانی راجع به معضل جوان امروزی که خواسته هایش را فقط در قمار کردن می داند و این خود تفکر کنشمند تیم سازنده فیلم است که حرف متفاوت و اعتراض گونه است. فیلمی که ریسک پذیر است و در پایان هم با شکست تمام نمی شود، اما حکایت این جوان شرط بند باز، همچنان باقی است.