سینما مثبت: به نظرم مزخرف ترين كار دنيا اينه كه آدم اداي روشنفكرها رو در بياره!
اين يكي از نريشن هاي فيلم تعارض ساخته محمد رضا لطفی است. رضا تمدن حيدر آبادي نام شخصيت اصلي فيلم است كه چندين بار نامش در فیلم تكرار مي شود. این فيلم تك پرسوناژي است و به جز همسر و مادر كه مكمل فيلم هستند و حضور صوتي دو نفر ديگر، فرد ديگري در فیلم نیست.دليل اينكه اين همه تكرار نام شخص در صورت می گیرد مشخص نیست. آيا فيلمساز گمان مي كند همه ما آلزايمر داریم؟!
شايد بشود گفت، فيلم هايي كه با تيتراژ شروع مي شود نشانگر پرگويي و پر اتفاق بودن فيلم است كه اين فيلم هم اينگونه است و البته نوعي شتتابزدگي را القا مي كند كه صرفا به جز چهره پردازي و طراحي صحنه پردازی فيلم و البته تدوين، هيچ جريان فيلمسازي و سينما رخ نمي دهد.
مشكلات نريشن هاي اوراكتينگ رضا بهبودي ـ بازیگر این نقش ـ فقط متوجه نويسنده و كارگردان است. در ابتدا و به سرعت در يكي دو صفحه كل شخصيت پردازي كه كارگردان بايد آن را با اجرا ايجاد كند «خوانده» شده است. نماها بنا به سبكي كه در نظر گرفته شده از ديد دوربينهاي مختلف مدار بسته بوده و قطعا بيشتر لاو انگل است. پس بايد ريسك آنرا پذيرفت كه محدود ميشود اما كارگردان به قصد متفاوت بودن، فيلم را در چتر مدار بسته برده، اما از همين بخش هم لطمه مي خورد چه محتوايي و چه فني. از طرفي با پراكنده گويي نريشن ها در بخش مونولوگ هاي تحليلي كه به شدت مخدوش است و اصلا ربطي به سايكو و مختل بودن روان شخصيت كه بستر دراماتيكال اين فيلم است، ندارد. نويسنده به جز روايت داستان در قالب نريشن، فيلم را پُر كرده از مونولوگ هايي كه محتواي آن به شكل پراكنده ،از گيفتهاي تلگرام و اينستا و فضاي مجازي دست به دست مي شود و بيشتر در بين زنان خانه دار و گروه هاي عامه پسند و عمدتا عامه اشتراك گذاشته مي شود. احتمالا کارگردان با اين جملات قصد روشنفكر نمايي دارد. بدتر اينكه بسياري از اين كلام قصار مدام تكرار هم مي شود كه ديگر فقط ايراد فيلمنامه نبوده و مشكل كارگردان است. فيلم ايراد شخصيت پردازي دارد اما باز راه فرارش را سايكو لوژيك بودن شخصيت قرار داده و بيننده در برابر اينهمه توجيه دچار آزردگي مي شود!
در اكثر پلان ها مجبوريم چهار الي پنج كادر را ببينيم. اصلا فرمت فيلم سينمايي نيست. دليلي ندارد. باز هدف سايكو است اما متوجه اين نيست كه خب!!! تماشاگر كدام راببيند؟ اين هم نوعي ايجاد اختلال و تصوير زدگي مي كند. حتي يكدست هم نيست چرا كه در بخش هايي هر كدام از نماها را به تنهايي هم نمايش مي دهد. مي توانست در اندك مواردي كه قصد التهاب و توجيهي در جريان دراماتيك بودن داشته باشد اين شيوه را اتخاذ كند كه باز هم دليل قاطعي نيست.پس ضعف سرتاسري و همه جانبه است. اين نوع نگاه نه بديع است و به درستي در اين فيلم جاي گرفته است. هم چيز در قالب نریشن گفته مي شود. خب پس تكليف سينما چه مي شود. بيننده تمام آن چيزهايي كه رگباري نريشن مي شود را مي بيند و بدتر از آن همين نريشن به جز تشريح صحنه كه حتي با پنج زاويه در هر كادر هم كه ديده مي شود توضيحي و توصيف و تحليلي و فرامتي هم مي شود!!! يك گره فيلم در تايم خوب شروع مي شود(مونولوگ : بدليل تعدد دوربينهاي مدار بسته در همه جاي شهر ، گويي همه چيز من را كسي كنترل مي كند و شايد يك زن باشد). این مسئله بسيار دراماتيك وجذاب است. مخصوصا اينكه به پيشنهاد روانشناس تصميم مي گيرد به شخصيت خيالي اش كه پشت دوربينهاي مدار بسته است واکنش نشان دهد. حتي دوربينهاي اطرافش را يشتر هم مي كند. (دوربين های داخل خودرويش)اما بعد از چند دقيقه اين روايت جذاب، كلا فراموش مي شود.
رقصيدن این شخصیت در نمايي با زاويه ای غير از مدار بسته ها چيست؟ درست است در بخش پاياني در سكانس به غير از اين، مي بينيم كه خودش به تنهايي جلوي دوربين نشسته و دو شخصيت ديگر تخيلي اند. اما اگر توجيه اين است كه از رقصيدن خود فيلم ميگيرد، هم غلط است چون خود دوربين را يا بايد نشان دهد يا بايد بگويد. چون وصله ناچسب در روند فيلم است.
توصیف های ضد و نقیض
«عشق همون طور كه مي تونه حالتو خوب كنه حالتو بد مي كنه.» و «عشق قويترين مخدر دنياست!!!» اين حرف ها چندين بار تكرار مي شود (مفهومي ترين نريشن فيلم از اين دست است!!!! در سرتاسر فيلم چندين بار هم همينها را تكرار مي كند)فيلمساز با اين تيپ ديالوگها ادعاي فيلم نو آر و خاص و مثلا با سواد را دارد!!!!
توصيف هاي ضد نقيض در خصوص روابطش با مادر نیز جالب است. مثلا در جایی می گوید: «براي فرار از خودمون سريالهاي ترك نگاه مي كنيم». یا در جایی دیگر می گوید: «اون فقط مادرم نبود، همه چيزم بود، رفيق، همراه ، همدم….». حجم تضادهاي مونولوگي فيلم از اين قبيل زياد است. شخصیت اصلی فیلم در جایی مي گويد: «تدوينگر فيلمهاي عروسيه». بعد سرتا سر فيلم از وايپ ها و تروكاژهاي فيلمهاي عروسي استفاده مي كند كه بگوید اين علاقه مندي اش به افكت ها و موزيكهاي فيلم هم به همين نسبت ترانه هاي عروسي است تا این مسئله در فیلم توجیه شود.
داستان فيلم روايت غير خطي دارد و اين روايت غير خطي مخدوش نشده و اين نكته مثبت است كه هم در تدوين و هم در فيلمنامه درست از آب در آمده و بيننده را بر خلاف اكثر فيلمهاي با روايت غير خطي گنگ نمي كند.
بعد از گذشت يك ساعت از فيلم، تدين مي گويد تحصيلات عالي ادبيات دارد و نويسنده خوبي است اما اينكه تا اينجا اين حجم از بلاهت در گفتارش چيست.؟ شخصيت پردازي مخدوش و تريلري از همه چيز، با توجيه اينكه شخصيت اختلالات رواني دارد. همه چيز را مي بندد!!!
اما اشكال فني مهم:
فيلم سياه و سفيد است. اما تصاوير در نوع تصویربرداری و نور پردازي با ایراد ثبت شده است.فيلم را رنگي تصوير برداري كرده اند و بعد از مونتاژ تصميم گرفته اند سياه و سفيد كنند!
توجه بفرماييد؛ سينما يك صنعت ، تخصص و سرتا سر علم است. شما بايد تصميم بگيريد كه فيلم را قبل از تصوير برداري سياه و سفيد برنامه ريزي كنيد، چون نور خود را مي طلبد، جنس و پلاستيك تصوير خود را دارد و همچنين رنگ تمامي اجزا حاضر در صحنه، كه متاسفانه به همه اجزا لطمه زده و اين مسئله قابل اغماض نيست. (با تاكيد) اشباه محض است. اگر در ادامه روند توجيه، موضوع اين است كه چون دوربينها سياه سفيد است، پس مي تواند اينگونه باشد، پس چه نيازي به دوربين حرفه اي سينما و نور و حتي صدا داشته ايد؟ به شكل طبيعي چند دوربين مدار بسته مي گذاشتيد با يك ركوردر و صدا هم به همان شطل ضبط ميشد. آنوقت فيلمتان روشنفكرانه تر هم مي شد.