سینما مثبت: جشنواره سینما حقیقت در چهارمین روز خود شاهد نمایش فیلمی مستند با نام خسوف ساخته محسن استادعلی بود. فیلمی با موضوع زندگی یک طلبه که جوان که دغدغه های شخصی او را در زندگی به تصویر می کشد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، فیلم سازی درباره روحانیون یکی از چالش های جذاب فیلمسازان است و شاید بیش از دو دهه است که پرداختن به زندگی این گروه در فیلم های مستند نیز رواج یافته است. خسوف داستان یک طلبه جوان است که وارد حرفه فیلم سازی شده و حالا برای اینکه لباس طلبگی بپوشد، دچار تردید شده است. این طلبه با همسرش نیز چالش هایی دارد چرا که پوشیدن لباس طلبگی یکی از درخواست های همسرش از او بوده و حالا طلبه جوان در دو راهی پذیرش خواسته همسرش و پرداختن به علائق شخصی خود قرار گرفته است.
تردیدهایی که فیلم به آن می پردازد به شدت یادآور قصه فیلم زیر نور ماه است. فیلمی که رضا میرکریمی دو دهه قبل ساخت و طی آن با مواجهه کردن طلبه قصه خود با واقعیت های تلخ و گزنده جامعه، تردید او را در پوشیدن لباس طلبگی به تصویر کشید اما در خسوف، فیلم از فضای سترون و ایزوله زندگی روحانیون بیرون نمی آید. طلبه جوان فیلم در بررسی چالش ذهنی که به آن دچار شده، یا به سراغ دوستان طلبه خود می رود یا خانواده اش و همین مسئله تصویری بسیار قشری و به دور از جامعه از این خانواده ارائه می دهد.
مشخصا در بخش هایی از فیلم، سازنده اثر طی تعامل با شخصیت اصلی فیلم، همسر او را به مقابل دوربین می آورد. زنی جوان که طی دو مقطع مقابل دوربین نشسته و جوری صورتش را گرفته که حتی چشمانش هم پیدا نیست! حالا این زن با چنین پوشش و ظاهر غیرقابل باوری در مقابل دوربین عنوان می کند که آرزویش از ازدواج با این مرد، ازدواج با یک طلبه بوده است و….این در حالی است که زن مطابق آنچه از منزل او نمایش داده می شود در رفاه کامل است و مشکلات و معضلات مردم عادی جامعه که درگیر نان شب هستند را ندارد.
این نگاه در فیلم، مهم ترین عاملی است که ارتباط مخاطب عام با آن را غیرممکن می کند. واقعا برای مخاطب عادی جامعه چه تفاوتی دارد که این روحانی لباس بپوشد یا نه؟ آیا تمام مسئله روحانیت صرفا لباس ـ بخوانید حجاب و ظاهر ـ است؟ چرا این طلبه جوان دغدغه خود را با مردم عادی جامعه در میان نمی گذارد تا توقع آن ها نسبت به قشر روحانی ـ خواه با لباس خواه بی لباس ـ را بیان کند؟
خسوف با همه تلاشی که صرف می کند تا مثلا با نمایش حمام و استخر رفتن روحانی و پرداختن به رابطه عاشقانه او در نوجوانی نوعی تحول و خاص بودن در او را به تصویر بکشد، در سطح مانده و نهایتا به فیلمی شخصی و ایزوله تبدیل می شود. فیلم یادآور آثار شبه روشنفکری است که به دور از دغدغه های جامعه، فضایی غیر واقعی را به تصویر می کشد و هیچ ریشه ای در واقعیت ندارد.
واقعا طلبه ای که نمی تواند بین روحانیت و سینما به عنوان مدیومی مهم و موثر ارتباط برقرار نماید، چگونه می تواند مورد وثوق و اعتماد جامعه باشد؟!
نویسنده: حمیده جهانگیر