سینما مثبت: رضا استادی ـ در اولین روز از فعالیت سینماهای مردمی جشنواره، سه فیلم «به وقت شام» ساخته ابراهیم حاتمی کیا، «تنگه ابوغریب» ساخته بهرام توکلی و «سرو زیر آب» ساخته محمد علی باشه آهنگر به نمایش درآمد. در ادامه این مطلب روایت «پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت» را از این سه فیلم مطالعه میکنید:
به وقت شام: فرمول همیشگی حاتمی کیا اینبار در «شام»
حاتمی کیا برای ساخت اغلب فیلمهایش فرمول کلیشهای و از پیش تعیین شده دارد. در اغلب فیلمهایش همیشه «پدر و پسر» با هم مسئله دارند، فرزندی قرار است به دنیا بیاید و در نهایت هم جایی میان ایدئولوژی پدر و پسر اختلاف پیش میآید که در نهایت ختم به خیر میشود.
به وقت شام با همین فرمول تکراری، اینبار قصه خود را در سوریه روایت میکند. با این تفاوت که «هادی حجازی فر» با آن گریم نسبتاً سنگین و اغراق شده به هیچ وجه به عنوان پدر «بابک حمیدیان» به دل نمینشیند. محور داستان فیلم درباره هواپیمایی است که فرودگاه شهر تدمر سوریه زمین گیر شده و حالا قرار است توسط یک خلبان ایرنی از زمین بلند شود. تا اینجای کار ایده فیلم به شدت یادآور «پرواز خاموش» ساخته محمد حسین برزیده است که سالها قبل با موضوع دفاع مقدس ساخته شد. پس از برخواستن هواپیما، با گروگان گیری داعشی ها در هواپیما، فیلم ناگهان به اثری کاملاً هالیوودی تبدیل میشود که در برخی بخشها به شدت غیرقابل باور است. مثلاً در پایان فیلم گروگانهای داعش از طریق هواپیما به زمین پرت میشوند و این ایده کارتونی ظاهراً قرار است به زنده ماندن گروگانها نیز منجر شود. در ابتدای فیلم دیدهایم که قوطیهای کنسرو و غذایی که از همین طریق از آسمان به زمین انداخته شدهاند منهدم شدهاند اما آیا حالا امیدی به زنده ماندن این اسراء هست؟
به وقت شام بار دیگر علاقه مفرط حاتمی کیا به هواپیما و پرواز را نشان میدهد. فیلم به شدت خوش ساخت است که البته با توجه به هزینه صرف شده برای آن و نیز سابقه طولانی حاتمی کیا امری بعید به نظر نمیرسد اما نسبت به فیلمهای ساخته شده در این ژانر مانند «جشن تولد»، از نظر محتوایی و مضمونی اثر چندان ویژهای به حساب نمیآید جز آنکه امضای حاتمی کیا را به همراه دارد.
تنگه ابوغریب: ادامه دغدغههای بازسازی محور
فیلم بهرام توکلی یک «ایستاده در غبار» دیگر است از سازمانی که علاقه مندی فراوانی به بازسازی حماسهها و رخدادهای دفاع مقدس با نگاه «مستندگونه» دارد. تجربه بهرام توکلی و البته امکانات بی اندازهای که در ساخت این فیلم در اختیار گروه سازنده قرار گرفته، نتیجه بهتری را نسبت به «ایستاده در غبار» رقم زده است. فیلم در بازسازی یک اتفاق موفق است اما این بازسازی صرفاً کارکردی آرشیو گونه دارد. این دوره و زمانه نه ایامی است که تماشاگران با دیدن فیلمهایی از این جنس دچار شگفتی شوند و نه فیلم به واسطه فضای به شدت مردانهاش میتواند توفیقی در گیشه داشته باشد. اینکه درباره این حماسه فیلمی ساخته شود قابل اعتنا و ارزشمند است اما نکته تأسف برانگیز این است که این حجم از امکانات و سرمایه صرف ساخت اثری شده که اهمیتی به مخاطب عام نداده است. توکلی تلاش کرده چند جایی هم ردپایی از خود به عنوان فیلم ساز روشنفکر به جا بگذارد. مثل دیالوگ جواد عزتی که در پاسخ به نوجوان حاضر در جبهه میگوید: «جنگ برنده نداره، اونایی برنده ان که اسلحه می فروشن.»
اشکال معمول فیلمهای عظیم به این اثر هم وارد است: کارگردان آن قدر محو بازسازی اتفاق میشود که داستان را فراموش میکند!
سرو زیر آب: یک جابجایی دیگر
سرو زیر آب قرار است با دستمایه قرار دادن قصهای از جنگ، روایتگر اتحاد میان قومیتهای مختلف ایرانی برای دفاع از ایران باشد. یکی از خطه سبز غرب و دیگری از کویر مرکزی ایران. حالا این دو با هم جابجا شدهاند و تلاش برای یافتن حقیقت سبب میشود به کندو کاو درباره جنگ بپردازیم و با این واقعیت آشنا شویم که زرتشتیها آتش پرست نبوده و در ایرانیها در طول تاریخ یکتاپرست بودهاند. فیلم به لحاظ تصویری به شدت زیبا و قابل توجه است. هرچه در فیلم تنگه ابوغریب خاک و رنگ قهوهای میبینیم، در این فیلم تصاویر به شدت زیبا و چشم نواز است اما مشکل عمده فیلم این است که در دورهای مخاطب آن هستیم که ماهیت چنین محتوایی برای جماعت سینمارو کمرنگ است و متلکهای سیاسی فیلم درباره «نرفتن به داخل خاک عراق» هم چندان دردی از محتوای فیلم دوا نمیکند. مشکل اغلب فیلمهای دفاع مقدسی این است که یا برای مسوولان ساخته میشود یا اینکه سینماگر با همان نگرش دهه شصتی و نهایت دهه هفتادی فیلم میسازد، فارغ از اینکه در هر دورهای از تاریخ مردم به واسطه دریافت اطلاعات تازه تاریخی، توقع خاصتری از سینما دارند. تقریباً تاریخ مصرف این نوع شاعرانگی در سینمای ایران تمام شده و اگر در دورهای «فرزند خاک» اثر قابل تأمل و جذابی بود، حالا در سال 96 ایدههایی از جنس سرو زیر آب تنها به عنوان قصه فیلمی کوتاه از فیلم سازی تجربی میتواند ما را سر شوق بیاورد. از هنرمندانی مانند باشه آهنگر توقع بیشتری است!