سینمای پُرلکنت و اعاده حیثیت در فجر 34
سینما مثبت: روایت ساده و سرراست یک داستان، مشکل و ضعف بزرگی است که در اغلب فیلمهای جشنواره امسال مشاهده میشود و اگر علاقه مندان، از شنیدن توضیحات و بیانات فیلم سازان عزیز محروم شوند، قطع به یقین قادر به درک درست مفاهیم فیلمها نخواهند شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، «روایت داستان» یکی از اصول مهم در سینمای ایران است که اغلب کارگردانها در سالهای اخیر آن را نادیده گرفتهاند. در میان فیلمهای جشنواره امسال آثار مختلفی به این گرفتاری دچار هستند. این فیلمها باوجود برخورداری از خط داستانی جذاب، بهواسطه روایت گنگ و ثقیل داستان و یا آغاز دیرهنگام قصه، بهکندی پیش میروند و در مواردی نیز با ایجاد ابهامهای مختلف برای تماشاگر، او را دست خالی از سالن سینما روانه میکنند. «من» ساخته سهیل بیرقی یکی از این آثار است که باوجود خط داستانی جذاب، بهواسطه ابهامهای مختلفی که درباره شخصیت محوریاش باقی میگذارد، تماشاگرش را با پرسشهای فراوان از سالن بیرون میفرستد. «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی هم با چنین مشکلی دستبهگریبان است و باوجودآنکه فیلمنامه اثر توسط «فرهاد توحیدی» نوشته شده، از روش نادرست «مخفی کردن اطلاعات» تا میانه فیلم بهره گرفته میشود تا در انتها، با یک غافلگیری تکان دهنده بیننده شوکه شود اما سالهاست چنین داستانهایی که از ابتدا عناصری را از مخاطب پنهان میکنند، دیگر کار آیی ندارد. «رسوایی 2» ساخته مسعود دهنمکی هم که تصور میشد میتواند یکی از امیدهای گیشه سال 95 باشد، با چنین مشکلی دستبهگریبان است. فیلم با اتکا به صحنههای پُرحجم جلوههای ویژه گویی دیگر تلاشی برای داستانگویی نمیکند و بر همین اساس بخش عمدهای از فیلم «دیالوگ محور» است. عجیب است دهنمکی در چنین اثری، از مؤلفههای همیشگی سینمای پُرمخاطب خود نیز فاصله میگیرد و به سراغ داستانی «معناگرا» میرود که هیچ تناسبی با فضای کاری او ندارد.
«تمرینی برای اجرا» ساخته محمدعلی سجادی یکی از عجیبترین فیلمهای حاضر در جشنواره است. فیلم ماجرای چگونگی اجرای یک تئاتر را به تصویر میکشد و نشان میدهد سجادی که پیشتر در زمینه ساخت فیلمهای معمایی چهرهای توانا بوده، حالا در زمینه تئاتر هم فرد قابلی است. شاید مهمترین دلیل حضور چنین فیلمی در جشنواره فیلم فجر، ترکیب مدیران تئاتری این رویداد سینمایی است که باعث شده بهواسطه قرار دادن این فیلم در جشنواره، به هنر دیرینه تئاتر که سرمنشأ فعالیت حرفهای آنها بوده، ادای دین کنند.
«بارکد» ساخته مصطفی کیایی از معدود فیلمهایی است که به مشکل «لکنت» دچار نیست. داستان و قصه فیلم آنقدر سرراست هست که بتوان آن را در چند خط توضیح داد. فیلم اثری هجو گونه است و مؤلفههای چنین سینمایی را بهخوبی رعایت کرده است. از داستانی بههمریخته تا شخصیتهایی بددهن و بیهویت که البته درنهایت به فرجامی اخلاقی منجر میشود. این فیلم تقلید خوبی از سینمای مرسوم دنیا است و البته همین تقلید هم هنرمندی میخواهد.
تصور میشد حضور فیلم «آبنباتچوبی» ساخته حسین فرحبخش در بخش مسابقه، ادای دینی به سینمای بدنه است که سالهاست فرحبخش و علیخانی برای آن فیلم میسازند و بهواسطه بازسازی فیلمهای قدیمی در قالب قصههایی اخلاق مدار، مخاطبان را به سینما میکشانند اما این فیلم هم نشان داد زمانه بدجوری روی حسین فرحبخش تأثیر گذاشته و تهیهکنندهای که قصهگوترین فیلمهای سینمای ایران ـ ولو باکیفیت نهچندان بالا ـ را ساخته هم به دام فرم گرایی و روایتهای عجیبوغریب افتاده است.
در چنین اوضاع و احوالی «کفشهایم کو؟» ساخته کیومرث پوراحمد یکی از سرراستترین و منطقیترین فیلمهای جشنواره امسال است. پوراحمد که دو سال قبل با فیلم «پنجاه قدم آخر» رسماً مورد استهزاء قرارگرفته بود، حالا با ساخت فیلمی محکم و البته کمی طولانی، دوباره تلاش کرده روی پایش بایستد و در شرایط تازه سینمای ایران اعاده حیثیت کند. فیلم او تا اینجای جشنواره یکی از آثار کمادعا و البته دوستداشتنی است که در رشتههایی مانند بازیگری نقش اول مرد و بازیگر نقش مکمل هم میتواند مدعی سیمرغ باشد.