کوتاه درباره فیلم «نفس»
وقتی بادکنک میترکد
سینما مثبت:دومین فیلم بلند «نرگس آبیار» سادگی و بیپیرایگی «شیار 143» را ندارد و پراکندگی قصه در کنار برخی مسائل محتوایی، آن را تبدیل به فیلمی بهشدت متظاهرانه کرده است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، درخشش فیلمسازان ایرانی و جلب مقبولیت عمومی از سوی رسانهها و مخاطبان، در سینمای ایران اتفاقی است و کمتر فیلمسازی را میتوان سراغ گرفت که طی دورههای مختلف فعالیت، روند کلی آثارش رو به رشد باشد. در این سالها حتی چهرههای مهم و پیشکسوت سینمای ایران نیز آثار ضعیف و غیرقابل قبولی ساختهاند و حالا عجیب نیست فیلمسازی که با اثر ساده و داستانگوی شیار 143 توانست نظرها را به خود جلب کند، حالا در فیلم دوم و پُرهزینه خود، به سراغ یک نوع حدیث نفس گویی الکن و عقیم برود و فیلمی بیسروته بسازد.
«نفس» روایت مقاطع مختلف زندگی دختری روستایی است که با رویدادهای مهم تاریخ کشورمان همزمان میشود. دختری که با وجود زندگی در روستا و در میان خانوادهای معمولی، درهای حکمت و فلسفه به رویش باز شده و درباره همهچیز حکیمانه سخن میگوید و با جملات قصار خود تماشاگر را پشت سر هم غافلگیر میکند. در کشکولی که آبیار خلق کرده همهچیز پیدا میشود. از تعزیه و رفتن شاه گرفته تا جنگ و تظاهرات و سپاهی دانش و…. این فیلم دوساعته، قابلیت آن را داشته که تا 4 ساعت ادامه یابد و به زمان حال نیز برسد. در طول فیلم، جهان هرلحظه در حال تغییر است اما راوی و دیگر شخصیتها تغییر چندانی نمیکنند. مشخص نیست چگونه دختری روستایی معنی «آرتیست» را میداند و چرا در شرایطی که تلویزیون در خانه ندارند، اصرار دارد نقاشی بکشد و تلویزیون بفرستد؟
هرکجا فیلم کم میآورد، داستان با نقاشی روایت میشود. آبیار که در ساخته قبلیاش تجربه فیلمی روستایی را ثبت کرده بود، این بار بهجای ساخت فیلم روستایی به سراغ «دهاتی سازی» رفته و فراموش کرده جزئیاتی همچون: سن و سال معلم سپاهی دانش، تیرهای سیمانی روستا، تابلوهای امروزی و …. را حداقل با استفاده از رایانه حذف کند.
فیلم عناصر درخشانی مانند بازی «شبنم مقدمی» را هم در خود جایداده که با توجه به بازیهای درخشان دیگر این بازیگر در جشنواره امسال، با تردید میتوان آن را به توانایی کارگردان نفس مربوط دانست. موقعیت جغرافیایی داستان گنگ و مبهم است و مشخص نیست علت سفر ادیسه وار خانواده بین تهران، کرج و یزد چیست؟ لهجهها در بخشهایی از فیلم نامفهوم است و باعث گم شدن خطوربط داستان میگردد. البته مانند هر اثر متظاهرانه این سالها، سازندگان به «چهرهپردازی» توجهی ویژه نشان دادهاند و تلاش کردهاند با خلق گریمهای عجیبوغریب، مخاطب را شوکه کنند تا بلکه از این طریق ضعف داستان پوشانده شود.
فیلم چهرهای کریه و زشت از زن مذهبی ارائه میدهد و به دلیل نمایش مکرر کودکآزاری و پرداختن به مفهوم «خانمرئیس» از نگاه دختربچهای معصوم، این شانس را دارد تا در جشنوارههای جهانی دیده و پسندیده شود. البته این هم فرمول خوبی است که برای ورود به سینما، اثری ارزشی و دفاع مقدسی را دستمایه قرار دهیم و سپس با سوارشدن بر موجهایی که ما را بر دوش میبرند، در ساخت فیلم بعدی حساب و خرجی را از جریان حامی خود جدا کنیم و یکراست برویم سراغ جریان جشنوارهای و آنسوی آبی. کاش سازندگان فیلم بگویند در زیرنویس فیلم برای شرکت در جشنوارههای خارجی عبارت «خانمرئیس» را چگونه ترجمه میکنند؟!
فیلم نفس ممکن است اثر خوشرنگ و لعابی است. قابهای زیبا و شیک دارد و ترکیبی از گریمهای عجیبوغریب، آن را از لحاظ بصری خوشرنگ و لعاب کرده است اما فیلم حکایت آن بادکنکی است که وقتی میترکد، صدای آن تا مدتها در گوش زنگ میزند اما…