نگاهی به سه فیلم: گیتا، نقطه کور و در نیمهشب اتفاق افتاد به همراه حواشی جشنواره
فجری که نکوست از میلادش پیداست
سینما مثبت:تنها باگذشت یک روز از آغاز برگزاری جشنواره فیلم فجر، مشاهده سه فیلم حاضر در بخش مسابقه که قصههایی بهشدت تلخ داشتند، این واقعیت را آشکار کرد که چرا در طول هفتههای اخیر، مسئولان این رویداد مرتب بر «پایان امیدوارکننده» تأکید کرده و اعلام میکردند این رویداد پُر از فیلمهای امیدوارکننده است، حالا با انتخاب سه فیلم تلخ و گزنده در روز آغاز جشنواره، سیلی جانانهای به مخاطبان زده و آنها را درنهایت تلخی و ناامیدی روانه منزل کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، «ملودرام» یکی از گونههای جذاب داستانی در سینمای دنیا است که در کشورمان همواره با ساخت فیلمهای غمانگیز و اعصابخردکن یکسان گرفته میشود. البته تماشای این فیلمها بهصورت موردی چندان مشکلساز نیست اما انباشت این آثار در روز اول جشنواره فیلم فجر، قطعاً انرژی تماشاگران را گرفته و آنها را روحیهای کسل و غمگین روانه منزل میکند.
حداقل ملاحظه «حاتمی کیا» را میکردید
حالا «بخش خصوصی» که با سرمایه شخصی فیلم میسازد میتواند نگاه دلخواه خود به موضوعها و مسائل را داشته باشد اما عجیب است جایی مانند «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» با فیلمی همچون «گیتا» در جشنواره حضور دارد و برای ساخت اثری سرمایهگذاری کرده که سرشار از ضجه، ناله، اختلاف خانوادگی و مسائلی از این قبیل است که در پایان صرفاً با پایانبندی فرمایشی، قرار بوده به اثری امیدوارکننده تبدیل شود. وقتی منظر و دیدگاه کارگردان تلخ و ناامیدکننده است و این فضا بر کلیت فیلم «غلبه» دارد، نمیتوان با قرارداد فیلمی 60 ثانیهای در انتهای کار، آن را به اثری امیدوارکننده تبدیل کرد زیرا در طول یک ساعت و نیم، انواع و اقسام پیامهای غمانگیز با چاشنی بازی اغراقشده «مریلا زارعی» به خورد مخاطب دادهشده و چنین تحول و پایانبندی شادوشنگولی، در خوش بینانه ترین حالت اقدامی «فرمایشی» جهت فرار از ممیزی تلقی میگردد.
تأخیر یکساعته در آغاز فیلم نیز از دیگر مسائلی است که ارتباط مخاطب با اثر را سخت میکند. حالا بینندگان عادی به کنار، وقتی فیلمی اینچنین میزبان میهمان ویژهای مانند «ابراهیم حاتمی کیا» است، حیف است این کارگردان عزیز برای تماشای بازی همکارش، 20 دقیقه پشت در سالن بایستد و بعد هم فیلم آغاز نشود. بهتر است در چنین مواقعی، مسئولان جشنواره ملاحظه این چهرههای محترم را بکنند و فیلم را پیش از نمایش امتحان کنند تا نسخه معیوب در جشنواره پخش نشود.
آدم باید به زنش اعتماد داشته باشه
«نقطه کور» بهشدت بینندهاش را یاد فیلم «سعادتآباد» میاندازد. در این فیلم نیز در حاشیه یک جشن تولد، اتفاقهایی رخ میدهد که به شناخت بهتر آدمها از یکدیگر و افشای رازهای درونی آنها منجر میشود. فیلم قصه خوب و معقولی دارد اما در مرحله ساخت، اتفاقهایی افتاده که بهجای تبدیل فیلم به اثری جدی، آن را کمدی میکند. حضور «محسن کیایی» بهعنوان یکی از شخصیتهای طنز، زیاده از حد از فضای کلی فیلم بیرون زده و بهنوعی یادآور کاراکترهای سریالهای مهران مدیری است که هرکدام بهتنهایی نیز بامزه هستند؛ مثل شخصیت مهران غفوریان در سریال «در حاشیه 2».
محمدرضا فروتن در نقش «خسرو» بازی پُر نوسانی دارد و در برخی از قسمتهای فیلم، یکراست میخزد در پوستین نقشی که سالها قبل با آن معروف شد: «مرد روانی فیلم قرمز!»
شقایق فراهانی جزو نقشهای خوب فیلم است و هانیه توسلی حضوری بینابینی دارد. چند دیالوگ بامزه هم در فیلم هست. مثل: «آدم می تونه به چشمش اعتماد نداشته باشه اما باید به زنش اعتماد داشته باشه.»
پسری بانمک هم در فیلم است که نامش «خشایار» است و کمترین شباهت با این اسم را دارد و همین باعث خنده مخاطب میشود. این فیلم هم با پایانی خوش و امیدوارکننده به پایان میرسد. با توجه به حال و هوای قصه میتوان برای اکران آن امیدوار بود اما ایکاش کارگردانی سنجیدهتر و پختهتری داشت و با این حجم از شخصیتهای متعدد که فرصت پرداخت همه آنها نیز نبوده، اینطور شلوغ و درهم نمیشد. یکی از شخصیتهای نسبتاً زائد «مادر و پدر دوقلوه» هستند که فیلم میتوانست بدون ورود به زندگی آنها به پایان برسد.
فیلم هندی با رقص،سوز و گداز
«نیمهشب اتفاق افتاد» فیلم دوم کارگردانی است که با ساخته اولش «خانوم» نگاههای مثبتی را به خود جلب کرد. تینا پاکروان در دومین ساختهاش اثری نسبتاً هندی را روایت میکند. با همان حجم سوزوگداز موجود در این نوع آثار و با همان حجم بالای موسیقی و ترانه. البته از صحنههای رقص و آواز نیز چشمپوشی نکرده و خلاصه این بخش از فیلم نیز «کامل» است. نیمهشب اتفاق افتاد بازیهای خوب و جذابی را ارائه میدهد اما مشخص نیست چرا باید همچنان «حامد بهداد» که پیشتر در سریال «دندون طلا» چنین نقشی را تکرار کرده، اینجا هم جوان خوانندهای باشد که درنهایت به هرز میرود؟
این فیلم هم مانند دو اثر دیگر سرشار از غم و غصه و اندوه بود و البته پایانی خوش داشت و عذاب وجدان را به نمایش گذاشت. کارگردانی بهتر از فیلمنامه است و تقریباً چیزی از چهارچوب کلی کار بیرون نزده است.
با توجه به حجم بالای فیلمهای غمگینانه و احتمال تشدید این وضعیت، پیشنهاد میشود جشنواره به سراغ شرکتهای تولیدکننده داروهای آرامبخش و ضدافسردگی برود و از آنها بهعنوان اسپانسر بهره بگیرد که قطعاً نتیجه خوب و مفیدی خواهد بود. شرکتهای تولیدکننده قهوه هم میتوانند اسپانسر جشنواره باشند. واقعاً تماشای فیلمها در ساعت 12 بدون دوپینگ حاوی کافئین، غیرممکن است و با این حجم از تعدد شخصیتهای حاضر در فیلمها، چرتهای وسط فیلم باعث میشود حداقل یکی دو شخصیت را از دست بدهیم.