نگاهی به سریال «دندون طلا» و نکتههایش
نگهبان ناموس«دزد ناموس» شد
سینما مثبت: رضا استادی ـ چندهفتهای از پایان توزیع سریال «دندون طلا» در شبکه نمایش خانگی میگذرد. میرباقری در حالی دومین تجربه خود در این عرصه جدید را پشت سرگذاشته که شرایط مالی تلویزیون چشمانداز روشنی برای ادامه فعالیت در صداوسیما را پیش روی او ایجاد نکرده و به همین دلیل برای سومین بار عزمش را برای فعالیت در عرصه نمایش خانگی جذب کرده است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، «کار کردن» صرفاً مختص طبقه کارگر و کارمند نیست و حتی افرادی که ازنظر مالی تأمین هستند هم نیاز به «فعالیت» دارند. در طول سالهای گذشته کارگردانها و فیلمسازهای مختلفی در قهر با شرایط حاکم بر جامعه، از گود فیلم و سریال سازی کنار کشیده و به قول خودشان «کنج عُزلت» انتخاب کردهاند. این امر سبب شده بهمرور این افراد و تواناییهایشان فراموش شود، به انواع و اقسام بیماریهای روحی دچار شوند و حتی زمانی که دوباره وارد گود فیلمسازی شدند، به دلیل گذشت زمان و تفاوت نسلها آثارشان اصطلاحاً «کهنه» شده و توجه مخاطب را جلب نکنند.
این واقعیت دردناک در سالهای اخیر به دلیل روند پُرشتاب امور، در عرصه هنر ایران نمود داشته اما میرباقری با ساخت دو اثر نمایشی در عرصهای بهظاهر کماهمیت و حتی کمارزش مانند «شبکه نمایش خانگی» ـ نسبت به قالب پربیننده و اثرگذار صداوسیما ـ نشان داده قرار نیست صرفاً عمر و تجربه خود را صرف ساخت سریالهای فاخری مانند «مختارنامه» کند و اگر هم عرصهای برای ساخت آثار اینچنینی فراهم نشود، میتواند با تعریف پروژههای کمحجم و جمعوجور اما «هنرمندانه»، در مقیاسی کوچکتر «کار» کند و از «آفتهای بیکاری» خود را دور نگه دارد و عار هم نداشته باشد که محصول فرهنگیاش در کنار تاید، ریکا، تخممرغ، شکلات و دیگر اقلام موردنیاز مردم عرضه میشود.
نقد اجتماعی در اثری نمایشی
کارگردان «مختارنامه»، «دندون طلا» و چند سریال جذاب دیگر هیچگاه در بوق و کرنا نکرده که قصدش از ساخت سریال «روایت تحولات جامعه و نقد اجتماعی و از این قبیل کارها و حرفها» بوده اما اغلب آثار او خواسته و ناخواسته این ویژگی را داشتهاند. پخش قسمت هشتم سریال که در آن دانشجویان افراطی به اجرای نمایش توسط دختران اعتراض میکنند، همزمان با اتفاق «تکخوانی زنان در اپرا و اعتراض به آن» رخ میدهد که این همزمانی عجیب و جالبتوجه است!
بلبلی که پرپر میشود
در سریال «دندون طلا» با روایت زندگی یک هنرمند عرصه سیاهبازی و پسرخوانده خوشصدایش، تاریخ هنر و فرهنگ در مقطعی خاص مرور میشود. میرباقری از خلال روایت فضای یک سیاه باز، تحولات اجتماعی را روایت میکند و «بلبل» او ناخواسته میشود سمبل هنر موسیقی که در پی محدودیتهای ایجادشده، به اعتیاد آلوده میشود و درنهایت سر از کارتنخوابی درمیآورد. انتخاب نام «بلبل» برای این شخصیت هم سؤالبرانگیز است. سرنوشت «عنایت سرخوش» همدست کمی از پسرخواندهاش ندارد و دستآخر در سالن نمایش سکته میکند. این وسط قهرمان داستان «قهوهچی» است که خوب بلد است در هر دورهای همرنگ زمانه شود و باوجودآنکه «سیاه باز» نیست، راه و رسم سیاه کردن مردم و زمانه را خوب بلد است.
حضور شخصیت «نیر» دستفروش در قسمتهای ابتدایی سریال و نمایش حلبیآباد هم در زمانهای که پدیده دستفروشی به مسئلهای عادی در روی زمین و زیرزمین ـ مترو ـ تبدیلشده، ردپایی از مسائل اجتماعی است که ذهن بیننده را قلقلک میدهد. توجه کنید که در این سریال مأمور قانونی وجود دارد که بهجای آنکه حافظ جان و مال و ناموس مردم باشد، به ناموس جامعه نظر سوء دارد، شخصیتی دیگر مانند «عنایت» اصلاً سرخوش نیست. اینگونه است که داستان به قول یکی از شخصیتهای اصلی میشود «سرنوشت یک نسل بیپدرومادر»!
زنده شدن سنتی قدیمی
دندون طلا سنت تماشای هفتگی سریالهای تلویزیون را زنده کرد. در زمانهای که اغلب آثار تلویزیونی پخش هر شبی دارند و حتی گاهی عدم تماشای چند قسمت هم نمیتواند ارتباط بیننده با داستان را قطع کند، عرضه سریالی که موعد پخش قسمت جدید آن هر ده روز یکبار است، میتواند دوباره این سنت را زنده نگه دارد. البته به شرطی که حساسیتها و ظرافتهایی در اثر رعایت شود. کار چندان سختی هم نیست. مثلاً در قسمت ششم همین سریال با چند عکس، حضور در زمان جنگ تداعی میشود و در ادامه، برای قابلباور کردن فضای سالهای جنگ، چند صحنه خیابانی در داستان گنجانده میشود. طراحی صحنه و لباس یکی از بخشهای موفق این سریال است که فضاسازی خوبی را ایجاد میکند.
ایرادهای دندون طلا
برخلاف شاهگوش، دندون طلا ریتم تُندی ندارد. سریال آرام است و حال و هوایش برای شبکه نمایش خانگی زیاده از حد «آرتیستیک» است. گاهی این ریتم کُند هم حاوی مطلب و اطلاعات تازهای نیست. برخلاف قسمت دوم که کاملاً غافلگیرکننده و تکاندهنده است، برخی قسمتها مانند قسمت نهم اضافی است و حذف آن از داستان مشکلی را ایجاد نمیکند.
مشتریان چنین آثاری طبقه متوسط جامعه و طبقه متوسط به بالا هستند که میتوانند برای خرید این نوع آثار «پول» پرداخت کنند. در چنین آثاری باید حتماً ردی از سرگرمی وجود داشته باشد و نباید با پایانی تلخ مخاطب را آزرده کرد. البته حجم فراوانی از موسیقی در سریال بهکاررفته که بیشتر حال و هوایی نوستالژیک دارد و بیننده را از فضای غمآلود سریال خیلی دور نمیکند.
سریال ازنظر مضمون و قصه جذاب است. ناموسپرستی، شرافت و حیای زنانگی، وفاداری و عشق جزو مضامین پررنگ سریال است اما کاش برای مخاطبی که مشتری دستبهنقد چنین آثاری است، فضایی پرتحرکتر و شادتر در سریال ایجاد میشد.
کارگردانی که مرتب «بهروز» میشود
کارگردان «دندون طلا» در دو تجربه اخیرش نشان داده فضای ذهنیاش را بر مسائل و موضوعهای تازه نمیبندد و همواره به دنبال مسائل تازه است. حضور بازیگرانی مانند: محسن طنابنده، طناز طباطبایی، حامد بهداد و باران کوثری در دو سریال اخیرش مؤید این مطلب است. چنین بازیگرانی هیچگاه «جنس» کارهای میرباقری نبودهاند اما به اقتضاء زمانهای که برای این چهرهها فرش قرمز پهن کرده و به آنها اقبال نشان میدهد، میرباقری نیز جایی مناسب و متناسب برای این چهرهها در آثارش فراهم میکند تا جامعه را هم با آثارش همراه کند. این بازیگران در کنار چهرههای همیشگی آثار این کارگردان فضایی جذاب و دوستداشتنی ایجاد میکنند.