یادداشت دلسوزانه منتقد پیشکسوت سینما درباره حالوروز این روزهای سینمای ایران
سینماگران عزیز! لطفاً به جان هم نیفتید!
سینما مثبت: اوضاعواحوال وخیم این روزهای سینمای ایران سبب شده بیش از آنکه مسائل و موضوعهای اصلی موردتوجه قرار گیرد، نزاعها و درگیریهای کلامی برجسته شود. همین مسئله باعث شده «جواد طوسی» منتقد برجسته و پیشکسوت سینمای ایران در یادداشتی، ضمن دعوت سینماگران به آرامش توجه آنها را به مسائل و موضوعهای مهم جلب نماید.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، در این مطلب که با عنوان «اجماع در کُما» در روزنامه شرق امروز دوشنبه 18 آبان منتشرشده، با اشاره تلویحی به برخوردهای اخیر میان افخمی و اسعدیان بر سربرنامه هفت میخوانیم: «اوضاع سینمای ایران خیلی گلوبلبل بود، به سبزه نیز آراسته شد! حالا مدیر و سیاستگذار و مجری و کارگردان و همصنف، به جان هم افتادهاند و هر تریبونی که پیدا میکنند، ندا سر میدهند: «بیار آنچه داری ز مردی و زور»! بنابراین در این هنگامه غریب بهعنوان عضو کوچکی از این خانواده خواستم به این جمع اضداد، توصیهای دوستانه، مخلصانه و برادرانه کنم. عزیزان! شماها را چه شده؟ به قول رند شیراز؛ «شهر یاران بود و جای مهربانان این دیار…» اصلاً قرار نیست میان دعوا نرخ تعیین کنم و شیوه و برخوردی محتاطانه را پیشنهاد دهم. اول از همه باید ببینیم که قبول داریم سینما بهعنوان یک رسانه پرمخاطب و تأثیرگذار (در زمینههای مختلف) حالوروز خوبی ندارد، یا نه میخواهیم با نادیدهگرفتن این واقعیت خودمان را به کوچه علیچپ بزنیم؟
فروش واقعی فیلمها خوب نیست
در یک رابطه علتومعلولی، جدا از تحریم و برجام و مشکلات اقتصادی و بیدلودماغی و انفعال مردم، باید بپذیریم که فروش واقعی فیلمها را تنها از چند پردیس سینمایی و یکی، دو سینما مثل فرهنگ و آزادی، که حالت پاتوق پیدا کردهاند، نمیتوان سنجید. علاوهبراین سینما فقط شهر تهران نیست و باید دید که آیا در دیگر نقاط کشور فیلمها فروش مطلوبی دارند و مردم به سینما میروند؟ چرا در تعداد قابلتوجهی از شهرها اصلاً سینمایی وجود ندارد و فیلمی به نمایش در نمیآید؟ خب، تغییر و بهبود این وضعیت نامساعد نیاز به یک اراده جمعی و نگاه دلسوزانه فرهنگی و اقدام کارشناسانه دارد. اگر عنوان واقعی (نه انتزاعی) این دولت «تدبیر و امید» است، در کنار اولویتهای سیاسی و رفع تحریم و تاکتیکهای «برجامی» باید فکری به حال اقتصاد مردم و روحیه پیداکردن طبقات و اقشار مطرح جامعه شهری و- بهویژه- مسائل فرهنگی کرد. من بهعنوان رکن اصلی یک خانواده، یا آدمی عزب اگر دل خوش نداشته باشم و هشتم گرو نهم باشد دیگر کاری با سینما ندارم و با خود میگویم گور پدر عشق و علاقه و نوستالژی… جدا از این مسائل، سینما در شرایط بحرانی کنونی باید نسبتی با جامعه و دوران خود داشته باشد. سینما، در برد ارتباطی و رسانهای خود، در یک رابطه دوطرفه شکل پیدا میکند. از این جهت، سرگرمی، جذابیت، همذاتپنداری، حدیثنفس، ارتقای سلیقه و گستره فرهنگی، نقد اجتماعی، بازگشت سرمایه، هنر و صنعت را در این رسانه پراوجوفرود باید حسابشده و قاعدهمند، معنا کرد و به اجرا درآورد. نگارنده در این شرایط نامتعادل و بغرنج، به سینمای محفلی، خنثی و آثاری که بدون توازن در فرم و محتوا و زیباییشناسی تصویر و همخوانی با رئالیسم جامعه معاصر فقط برای تخلیهشدن و پاسخ به خودشیفتگیهای سازندگانش تولید شدهاند، اعتقادی ندارد. این گفته اصلاً بهمنزله مخالفت با جوانگرایی نیست، ولی تعریفشده و ضابطهمند و بدون ایجاد مسیر انحرافی و غلط. طبیعتاً شکلیابی و دستهبندی این ضرورتها و اولویتها در توان مجریان و سیاستگذاران دولتی نیست.
چرا فیلم سازان مؤثر در صحنه حضور ندارند؟
روی همین اصل، باید در وضعیت کنونی برای رسیدن سریع به سرمنزل مقصود، تقسیم کار صورت گیرد. برنامهریزی دقیق و بسترسازی برای راهاندازی بخش خصوصی، بهبازیگرفتن خانه سینما برای بیرونآوردن سینما از این حالت رکود و جذب حداکثری و سازماندهیشده عوامل اصلی و قدیمی و مؤثر سینما در رشتههای مختلف و رفع بیکاری اعضای صنوف از این طریق، دعوت از افراد خبره و باتجربه و شناختهشده سینما در حوزههای مختلف برای ارائه طریق و پیشنهادات کاربردی در مقاطع زمانی مشخص با فعالشدن جلسات شورایعالی سینما و ایجاد تفاهم و رفع سوءتفاهم و بدبینی در تشکیلات و مجامع و نهادهایی که نگاه یکسونگرانه و سلبی به سینما و آدمهایش دارند، بخشی از این اقدامات و سیاستها میتواند باشد. راستی دوستان تصمیمگیرنده و سیاستگذار در وزارت ارشاد و بنیاد سینمایی فارابی به این نکته فکر کردهاند که چرا فیلمسازان مؤثر در بدنه سینما فعالیت حرفهای درست و مداوم ندارند؟ چرا داوود میرباقری که «آدمبرفی» و مهدی فخیمزاده که «همسر» و تهمینه میلانی که «آتشبس 1 و 2» و «دو زن» و «واکنش پنجم» و سیروس الوند که «یکبار برای همیشه» و «دستهای آلوده» و «چهره» و «ریشه در خون» و احمدرضا درویش که «کیمیا» و «دوئل» و محمدرضا هنرمند که فیلمهای پرفروش زیادی ساخته یا فیلمسازانی چون اصغر هاشمی و مهدی صباغزاده و ابوالحسن داوودی و احمد امینی که دورههای موفقی در سینما داشتهاند، الان بیکار هستند یا جذب حوزههای رسانهای دیگر شدهاند؟ چرا سازندگان «طلا و مس» و «عروس» و «شوکران»، روند طبیعی فیلمسازیشان را طی نمیکنند؟ چرا شرایط مساعد برای فیلمسازان کهنهکاری چون مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی و خسرو سینایی و بهمن فرمانآرا فراهم نمیشود تا دوران طلایی و اوج کاریشان را تکرار کنند؟