مقایسه تصویر واقعی مردم ترکیه با آنچه در سریال های ماهواره ای ارائه می شود، گزارش و توصیف دقیقی از شهربازی VIALAND ، توصیف نحوه برخورد مردم این شهر با توریست ها و… بخش هایی از این گزارش است.
سفرنامه خواندنی و جذاب «خانه آرمانی» از استامبول و همه جاذبههایش
استامبول «نَفَس کِش» میطلبد!
سینما پلاس: ماهنامه «خانه آرمانی» در جدیدترین شماره خود که به تازگی منتشر شده، گزارشی از شهر توریستی استامبول درج کرده است. نکته جالب توجه این گزارش، توجه به برنامه ها و جنبه های فرهنگی است که دولت ترکیه در این شهر اجرا کرده تا توریست ها علاوه بر تفریح و گشت و گذاری چند روزه در این شهر، با تاریخ عثمانی نیز آشنا شده و محو جلال و شکوه این تاریخ شوند. مقایسه تصویر واقعی مردم ترکیه با آنچه در سریال های ماهواره ای ارائه می شود، گزارش و توصیف دقیقی از شهربازی VIALAND ، توصیف نحوه برخورد مردم این شهر با توریست ها و… بخش هایی از این گزارش است.
به گزارش وب سایت خبری ـ تحلیلی سینما پلاس، «خانه آرمانی» در شماره 177 ـ 178 خود که به صورت پیوسته منتشر شده، در این مطلب با «تیتر استامبول «نَفَس کِش» میطلبد!» به قلم «مهری توکلیان» چنین می نویسد: «تا صدسال پیش «عثمانی» نام امپراتوری بزرگ مسلمانان بود. آنها شش صدسال بر بخش عمدهای از آسیا، اروپا و خاورمیانه حکومت میکردند. حالا عثمانی کوچکشده و در قالب سرزمینی به نام «تُرکیه» متمرکزشده است. ترکها همیشه تاجرهای خوبی بودهاند و حالا از باقیمانده بناهای دوره امپراتوری باشکوه خود در کنار مراکز تجاری جدید «پول» درمیآورند. چیزی که در سرزمین آنها که نه نفت دارند و نه از منابع طبیعی برخوردارند، امری مهم تلقی میشود. ترکها این روزها در مسیر جذب توریست، حسابی روی گذشته تاریخی و بازسازی هویت تاریخی شان حساب کردهاند. البته فقط بخشهای جذاب و افتخارآمیز آن را برجسته میکنند!
در سالهایی نهچندان دور که هنوز تورهای گردشگری و پروازهای مختلف پای مردم ایران را به جنوب شرق آسیا، افریقا و اروپای شرقی باز نکرده بودند و هنوز دیوارهای آهنی از دور اتحاد جماهیر شوروی برداشته نشده بود تا آذربایجان، اکراین و ارمنستان مقصد سفرهای گردشگری ارزانقیمت باشند؛ «استامبول» مقصد اول و آخر بسیاری از گردشگران ایرانی بود. حالا هم این کشور برای بسیاری از خانوادههای ایرانی مقصد گردشگری ارزانقیمتی است که آنها را به شهری نیمه اسلامی میبرد که برخلاف برخی شهرهای توریستی دیگر، مظاهر ضد اسلامی و ضد خانوادگی در آن چندان علنی نیست. سفرنامه خبرنگار «خانه آرمانی» از استامبول پیش روی شما است تا نکاتی تازه از این شهر توریستی را دریابید».
سفری با یک میلیون و صد هزار تومان هزینه
در هیچ سفری نه داخلی و نه خارجی اهل «تور» نیستم. نه از نوع منظم و از قبل برنامه ریزی شدهاش، نه از نوع دقیقه آخری و ارزان قیمتش. دوست دارم با حضور در هر محیط تازه ای، با تکیه بر اطلاعاتی که از قبل فراهم کردهام شخصاً دست به کشف و شهود و یافتن مکانهای تازه و دیدنی بزنم. ایده سفر به ترکیه از «سفر به شیراز» آغاز میشود. سفری که البته شکل نگرفت وقتی فهمیدم هزینه هتل و هواپیما چیزی حدود 800 هزار تومان آب میخورد، در پاسخ به سؤال همسرم که گفت: «چه کاریه؟! خُب آدم با این پول می ره دبی» پاسخ دادم: «این بار می ریم ترکیه»! با سیصد هزار تومان پول اضافه تر حالا سوار بر هواپیمایی هستم که سه ساعت از بر خواستن آن از فرودگاه امام خمینی (ره) گذشته و حالا میهمان دارهایش پس از یک پذیرایی مفصل با سوسیس ـ تخم مرغ از مسافران، روی صندلیهای خود نشستهاند. چراغهای هواپیما به نشانه بستن کمربندها دوباره روشن شده است. زیر پایم دریایی سیاه رنگ را میبینم. هواپیما آرامآرام فاصله خود با زمین را کم میکند و خلبان خبر میدهد تا دقایقی دیگر، پرنده غول پیکر آهنی را در فرودگاه آتاتورک بر زمین خواهد نشاند. استامبول نزدیک است. برای لحظه ای یاد چهار راه استامبول تهران می افتم. با سفارت خانههای خبرساز و پُرحاشیه آلمان، ترکیه و بریتانیا و دلار فروشها و بوتیکهایی که میشود در آنها لباسهایی دلفریب و البته گران قیمت را پیدا کرد. چهار راهی که همیشه در آن بوی قهوه استشمام میشود اما این شهر توریستی در شمال غربی ترکیه واقع شده، با آن چهار راه معروف در تهران تفاوت فراوانی دارد. سومین شهر توریستی دنیا بعد از نیویورک و پاریس در چند قدمی ما است.
بسیار سفر باید
«بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی».سالها با این تعبیر زندگی کردهام و در پایان هر سفر تجربههای فراوان اندوختهام. برای پخته شدن در تنور استامبول هم مدتی طولانی در فضای مجازی جست و جو کردهام و هر آنچه یافتهام را داخل چند صفحه کاغذ ریختهام و با خودم عهد کردهام در پایان این سفر، من هم چند صفحه ای را به اطلاعات فارسی موجود در فضای مجازی اضافه کنم.
پس از نشستن هواپیما در فرودگاه و تحویل گرفتن چمدان کوچک مان، با پایین آمدن از یک پله برقی به ایستگاه مترو میرسیم که قرار است با یک بلیت چهار لیری، ما را به هتل مان برساند. ایستگاه مترو درست زیر فرودگاه قرار دارد. با راهنمایی یکی از نگهبانها، بلیتهایی که شبیه ژتون است را تهیه میکنیم و سوار بر مترو به منطقه معروف «آکسارای» میرسیم. جایی که می گویند محل تجمع ایرانیهاست و هتلهای فراوانی دارد اما بیش از همه به خاطر دسترسی به مترو و پایانه اتوبوس میتواند دلیل انتخاب شدن از سوی توریستی ایرانی باشد.
اولین مشکل خیلی زود پیش میآید. ترکها که مردمی آرام و مهربان هستند و به شما به عنوان یک توریست در اتوبوس یا مترو زُل نمیزنند، به ندرت زبان انگلیسی میدانند! کشوری که از چند سال قبل میخواهد به اتحادیه اروپا بپیوندد، اغلب مردمش زبانی جز تُرکی نمیدانند. همسرم میگوید: «اینا مگه تو دبیرستان بهشون زبان انگلیسی یاد نمی دن؟!» خیلی زود، جملههای محدود و اندک تُرکی که در طول دوران تحصیلم در دانشگاه، از همکلاسیهای شهرستانی و آذری زبانم آموختهام به کمکم میآید و با همان جملهها کار ما راه می افتد.
هتل سه ستاره با امکانات 5 ستاره!
محل اقامت مان هتلی سه ستاره در منطقه «لالعلی» است. محله ای در نزدیکی آکسارای که امکان دسترسی به خطوط مترو و تراموای برقی در آن به سادگی ممکن است. هتل ساختمانی هشت طبقه است. با اتاقهایی ساده و البته بسیار تمییز که از یک اتاق و تخت خواب با سرویس بهداشتی کوچک تشکیل شده است. مساحت اتاق کمتر از 20 متر است و برای توریستی که قصد ندارد پول زیادی بابت هتل بدهد و از طرفی بخش عمده ای از زمان خود را هم در خارج از هتل سپری میکند، انتخابی مناسب است. «صبحانه مفصل» که در ایران صرفاً در هتلهای بالای 4 ستاره قابل دسترسی است، در این هتل کاملاً معمولی وجود دارد. تخم مرغ، آش سبزی، سوسیس سرخ کرده، شش نوع قهوه و نسکافه، نوشیدنی سرد، کورن فلکس، نان و پنیر و کره و مربا و میوه تازه، میتواند توریستها را برای یک پیاده روی طولانی اصطلاحاً «بسازد»! رستوران در طبقه هشتم ساختمان است که چشم اندازی زیبا به سمت ساحل دارد. در بالکن همزمان با صرف صبحانه، صدای مرغان دریایی شنیده میشود و اندکاندک سر و کله آنها نیز پیدا میشود. مرغان فرصت طلبی که منتظر یک لحظه غفلت مسافران هستند تا محتوای بشقاب آنها را بدزدند!
پرسه در اطراف هتل
محله «لالعلی» که به صورت «لاللی» هم نوشته میشود، پُر از پاساژهایی است که شباهت فراوانی به خیابان جمهوری تهران دارند. بخش عمده ای از مغازهها در اختیار فروشندگان روس است. مشتری اغلب مغازهها نیز روسها و عربها هستند. یک جورهایی عمده فروشهایی هستند که البته اجناس گران قیمتی را میفروشند. مغازهها پُر از اجناس چرمی است که برخی از آنها دست دوز و نفیس هستند. مانند کفشهایی که از 500 لیر به بالا ـ به قیمت لیر امروز حدود 800 هزار تومان ـ شروع میشود. برخی مغازهها فقط با دلار معامله میکنند این منطقه جای مناسبی برای خرید ایرانیها نیست. ایرانیها عمدتاً نیاز به خرید را از مناطقی مانند: آکسارای، مرکز خرید فروم، مرکز خرید هیستوریا، مرتر و عمدتاً فروشگاههای بزرگ انجام میدهند. فروشگاههایی که گاه با تخفیفهای 50 تا 70 درصدی، مسافران این شهر توریستی را غافلگیر میکنند. البته امکان خریدهای ارزان قیمت همیشه وجود دارد و مثلاً در حاشیه خیابانها و از ساعت خاصی از شب به بعد ـ معمول 9 شب به بعد ـ میتوان با 10 تا 20 لیر، خرید خوبی شامل: کفش، شلوار جین، پلیور، سویی شرت و… را انجام داد. پوشاک در ترکیه ارزان و با کیفیت است؛ بخصوص مارکهای خودشان. اساساً یکی از مسافران این شهر، فروشندگانی هستند که در ایران کارشان «پوشاک» است و ترکیه مقصدی برای خریدهای آنها محسوب میشود. اقلام خریداری شده توسط این افراد اغلب به صورت قاچاق راهی ایران میشود. افرادی که از آنها با عنوان «باربر» نام برده میشود، زحمت حمل این اقلام به داخل ایران را در قبال پرداخت 32 هزار تومان بابت هر کیلو بار به عهده میگیرند. این رقم به صورت قانونی و از طریق گمرک کیلویی 70 هزار تومان است! باربر یا قاچاقچی محترم، تقریباً باعث صرفه جویی 50 درصدی میشود و جنس را در استامبول تحویل گرفته و در تهران تحویل میدهد! اینکه چطور و چگونه این کار را میکند؟! فعلاً بماند تا بعد…
استامبول و دیدنیهایش
در ایران فرمول مشخصی در زمینه معماری و بافت شهری وجود دارد. ابتدا درباره تخریب بافتهای قدیمی هشدار داده میشود، سپس این بافتها تخریب و ساختمانهایی نوساز و عمدتاً زشت با نمایی از شیشه جایگزین آنها میشود و در ادامه، بافتهای قدیمی در قالب رستورانهای سنتی به شکلی زشت و غیر اصولی بازسازی میشود تا مخاطبان با صرف هزینه ای 100 هزار تومانی برای یک شام ساده، یاد تهران قدیم بیفتند. استامبول اینگونه نیست و مانند اغلب شهرهای اروپایی، بافت قدیمی خود را حفظ کرده است. به همین دلیل است که با قدم زدن در هر نقطه ای از بخشهای مرکزی شهر، احساس میکنیم داخل یک موزه در حال حرکت هستیم. ساختمانهای قدیمی فراوانی هستند که امکان تخریب نیافته و در حال بازسازیاند. البته در بخشهای مشخصی از شهر بافت مدرن ـ شامل برج و مراکز خرید مدرن ـ وجود دارد اما همگی در تناسب با معماری زیبای این شهر هستند. به همین دلیل است که حتی اگر شناختی از شهر نداشته باشید، صرفاً با قدم در خیابانها نیز احساس لذت میکنید. اما برای اغلب توریستها، مکانهایی مانند: میدان تقسیم یا تکسیم، خیابان استقلال، میدان سلطان احمد، مسجد سلطان احمد، کاخ توپکاپی، جزایر پرنس و بیوک آدا، برج گالاتا در انتهای خیابان استقلال و… جزو مکانهایی است که حتماً به آن سر میزنند. مسجد سلطان احمد از دیدنیهای مهم این شهر است. البته برای ورود به آن برخلاف دیگر مکانهای موزه ای نیازی به پرداخت پول نیست اما خانمها حتماً باید روسری داشته باشند و آقایان هم صرفاً با شلوار پوشیده ـ نه شلوارک ـ امکان حضور در مسجد را دارند. جالب اینکه در مقابل مسجد، فردی ایستاده که شما را به حضور در مسجد و تماشای آن دعوت میکند و میگوید: این مسجدی است که اوباما هم به آن آمده است!
خیابان استقلال خیابانی زیبا و مهم است که در آن مغازههای لباس فروشی، رستوران، کلیسا، مسجد، مغازههای فروش سوغات فرهنگی و… در ابعاد و اندازههای مختلف! جلب توجه میکند و تراموایی از وسط خیابان رد میشود که به شدت وسوسه کننده است تا سوار آن شوید و به گذشتههای دور سفر کنید! اغلب این مکانهای توریستی هم با اتوبوس، مترو و تراموا قابل دسترسی است. کافی است نام مقصد خود را به نگهبانهایی که در خطوط حمل و نقل حضور دارند بگویید تا برای ادامه سفر شما را راهنمایی کنند.
تجربه ای منحصر به فرد به نام VIALAND
جزو آن دسته توریستهایی نیستم که بخش عمده ای از زمان سفر را صرف پرسه زدن در مراکز خرید میکنند. سفر برای من راهی برای کشف ناشناختهها و تجربه چیزهایی است که به طور معمول در داخل کشور امکان تجربه کردن آنها نیست. مثل همین شهر بازی VIALAND که یکی از اتفاقهای منحصر به فرد موجود در ترکیه است. این مکان، یک شهر بازی وسیع و بزرگ است. در جایی دور از شهر واقع شده که با اتوبوس، حدود 45 دقیقه راه تا آن است. خطوط اتوبوس رانی خاصی شما را از هر نقطه از شهر به این مکان میرسانند. این مکان در سالهای دور معدن زغال سنگ بوده که در زمان حضور «رجب طیب اردوغان» نسخت وزیر فعلی ترکیه در مقام شهردار این شهر، کار ساخت این شهر بازی و مرکز خرید در آن آغاز شده است. این مکان از دو بخش مجزا تشکیل شده است. بخش اول مرکز خرید بسیار بزرگی است که انواع و اقسام برندها در آن وجود دارد و بخش دوم، یک شهر بازی است که تنها با پرداخت «هفتاد لیر» میتوانید برای ساعاتی نامحدود از امکانات مختلف آن استفاده کنید. بخش عمده ای از امکانات شهر بازی به کودکان اختصاص دارد و اساساً برای آنها طراحی شده است. این شهربازی در سال 2013 افتتاح شده و به همین دلیل هنوز از سوی بسیاری از مسافران ایرانی کشف نشده است! دوری آن از مرکز شهر نیز دلیل دیگر عدم حضور ایرانیها در آن است اما اینجا فقط یک شهر بازی ساده نیست بلکه جایی است که دولت ترکیه در آن به کمک چند وسیله بازی هیجان آور، پیشینه ای تاریخی خود را به دیگران عرضه میکند. نکته ای که برای ما بسیار عبرت آموز و کاربردی است!
نکته جالب تر بازیهای مختلفی است که حتی معلولان نیز میتوانند از آن استفاده کنند. از 27 امکان موجود در پارک، 13 بازی آن برای معمولان قابل استفاده است. یکی از مهمترین و جذابترین این بازیها «نَفَس کِش» است. در تُرکی به صورت nefeskesen نوشته میشود. یک ترن هوایی است که با سوار شدن بر آن، با سرعتی بسیار زیاد در زاویه 90 درجه بالا رفته و دوباره پایین میآیید و چرخشی 360 درجه در آسمان را تجربه میکنید. اغلب علاقهمندان به این بازی در طول مسیر چند دقیقه ای فقط جیغ میکشند. از این نوع بازیهای هیجانی در پارک ویا لند چند نمونه دیگر هم موجود است. AdeletKulesi بازی دیگری است که در آن سوار بر صندلیهای هیدرولیکی، داخل برجی بلند، به بالا میروید و لحظاتی در آسمان معلق میشوید. استامبول زیر پای شما است اما ناگهان صندلیها به داخل این برج سقوط میکند و دیوارهای سیاه رنگی که در اطراف شما وجود دارد، حسی از سقوط و مرگ را در شما تداعی میکند. بازی معروف رنجر نیز از دیگر فعالیتهای 27 گانه این پارک است که میتواند مدت زمانی بیش از یک روز از وقت شما را به خود اختصاص دهد و عجیب تر اینکه تمامی این برنامههای تفریحی، با نکات تاریخی گره خورده است. در هر گوشه ای از این پارک، بخشی از تاریخ عثمانی به شما عرضه میشود. در فضایی دیگر، قایقهایی شبیه آنچه در غار علیصدر وجود دارد، شما را در مسیری عبور میدهد که در آن، با استفاده از عروسکهایی کاملاً طبیعی، تاریخ عثمانی بازسازی میشود. کشوری که فاقد منابع طبیعی مانند نفت و زغال سنگ است و در طول تاریخ مردمش صرفاً «بیزینس مَن» های خوبی بودهاند، با تکیه بر نقطه ای روشن و درخشان از فرهنگ خود، نَفَس کِش میطلبد. در استامبول هیچ بخشی از تاریخ انکار نمیشود و حتی دیواری قدیمی در ابعاد چند متر، به عنوان نشانه ای از تاریخ گذشته با دقت محافظت میشود. شاید این ویژگی بیش از هر چیز دیگری به رشد و توسعه این کشور کمک کرده است.
غذا و خوراکی در استامبول
در استامبول تنوع غذایی فراوانی وجود دارد و تقریباً همه غذاها خوشمزه است. با 3 تا 4 لیر میتوان ساندویچی تُرکی خرید و یک وعده نهار یا شام را سپری کرد اما اگر علاقمند به فست فود یا غذاهای رستورانی هستید، با هزینه ای 15 تا 20 لیر برای هر نفر، میتوانید یک وعده غذایی مفصل بخورید. غذاها بسیار خوشمزه هستند و تا ساعتهای طولانی شما را سیر نگه میدارند.
میوه در استامبول گران است. اغلب مردم میوههایی مانند: هندوانه، انار و… را به صورت تکه ای و دانه ای خریداری میکنند. میوه ای مانند خرمالو تقریباً هر دانه 2 لیر آب میخورد! چای و قهوه نیز با قیمتهایی متفاوت از 2 تا 4 لیرعرضه میشود. خوردن باقلوا یکی از تجربههای شیرین این سفر است. یک لیوان چای با چند تکه باقلوا حدود 10 لیر آب میخورد. «بلوط» و «ذرت» هم از دیگر خوراکیهای خوشمزه استامبول است که در میادین و خیابانها بسته به حجم و وزن آن به قیمتهای مختلف عرضه میشود. قیمت 200 گرم بلوط 10 لیر است که خود میتواند یک وعده غذایی محسوب شود. در نهایت با مبلغی حدود 50 لیر در هر روز ـ برای هر نفر ـ میتوان دو وعده غذایی بسیار مفصل خورد.
حمل و نقل در استامبول
در استامبول هزینه تاکسی بسیار گران است. اتوبوس، مترو و تراموا شما را به نقاط مختلف شهر میرساند. باجههای روزنامه فروشی بلیت هم میفروشند و برای تهیه ژتون تراموا و مترو هم میتوانید در ایستگاههای مختلف از طریق دستگاه خرید مورد نیاز خود را انجام دهید. بهتر است برای خرید ژتون از دستگاه، از پول خُرد استفاده کنید. گاهی دستگاه، باقیمانده پولهای درشت مانند 20 لیر را به صورت کامل پرداخت نمیکند. در چنین مواقعی ممکن است نگهبان ایستگاه به شما اجازه دهد بدون دادن ژتون و در عوض پولی که به شما پرداخت نشده، سوار قطار شهری یا مترو شوید.
از استامبول چه چیزی در ذهن میماند؟
بسیاری از ایرانیها طبق آنچه در قالب فیلمها و سریالهای ترکیه ای دیدهاند، تصور میکنند اغلب مردم ترکیه فاقد قید و بندهای اخلاقی هستند! آنچه در مدت زمانی حدوداً 5 روزه در این شهر مشاهده کردم، با آنچه پیش از این در شبکههای ماهواره ای فارسی زبان مشاهده کردم تفاوت زیادی داشت. در استامبول مردم و زنها زیاد سیگار میکشند که البته این سیگار، برخلاف سیگارهای وطنی بوی آزار دهنده ای ندارد اما به ندرت میتوان زنان آرایش کرده را مشاهده کرد! حتی در بسیاری از فروشگاهها که نیروی کار آنها را دختران جوان تشکیل میدهند، با دخترانی مواجه شدم که با وجود پشت سر گذاشتن دو دهه از زندگی، هنوز به صورت خود دست نزده و با عرض معذرت حتی پُشت لب خود را هم برنداشته بودند! در استامبول پوشش زنان در سه سطح دسته بندی میشود:
دسته اول، زنانی هستند که پوششی شبیه روسری بلند با دامن بلند مشکی استفاده میکنند که تعدادشان بسیار اندک است. حجاب آنها بسیار کامل است.
دسته دوم، زنانی هستند که از شلوار جین، چکمه و بالا پوش ـ کُت یا مانتو ـ استفاده میکنند.
دسته سوم، زنانی هستند که بر روی لباسهای عادی خود، روسری استفاده میکنند.
ترکیب جمعیتی دسته دوم و سوم تقریباً یکسان است اما نکته جالب درباره دسته سوم که زنانی با حجاب محسوب میشوند، این است که حتی یک تار موی آنها نیز پیدا نیست! نمیخواهم اغراق کنم اما در طول مدت حضورم هیچ زنی را ندیدم که مثلاً روسریاش تا فرق سر عقب رفته باشد!
- در شرایطی که محصولات دیگر بین 30 تا 50 درصد شامل تخفیفهای موقتی ـ آف ـ میشود، لباس کودک تا 70 درصد تخفیف میخورد. آیا این مسئله میتواند نشانه ای از توجه این کشور به اهمیت فرزند آوری باشد؟!
- اغلب ایرانیها در این شهر با عربها اشتباه گرفته میشوند. چون عربها وضعیت مالی خوبی دارند، این شباهت گاهی باعث احترام فراوان میشود.
- «علاقه به وطن» ویژگی مهم مردم این کشور است. در تمامی ساختمانها پرچم ترکیه آویزان است و در خیابانها یکی از اقلامی که از سوی دستفروش ها عرضه میشود، پرچم ترکیه است.
- شهر حال و هوایی کاملاً شاداب و زنده دارد. مساجد فراوانی در شهر هست که اقدام به برگزاری نماز جماعت میکنند و البته استقبال نسبتاً خوبی هم از این مساجد میشود.
- در برخی نقاط شهر گداهایی به سراغ شما میآیند و بسته به نوع واکنش شما، مسیری طولانی را با شما همراه میشوند تا پولی از شما بگیرند که با بی توجهی شما، از مزاحمت آنها خلاص خواهید شد.
- یکی از مهمترین ویژگیهای این شهر و مردمش، توجه به نظافت و تمییز بودن فضا است. نه در مترو و نه در مراکز خرید و حتی اتوبوسها، بوی آزار دهنده به مشام نمیرسد. حتی در بازار ماهی فروشها نیز نظافت عجیبی حاکم است!