حاتمی کیا در دهه پنجاه زندگیاش تُند حرف می زند و آشکارا نشانی میدهد. دسته بندیها را واضح ترسیم میکند و ترسی از واکنشها ندارد، به واسطه همین روحیه است که وارد خط قرمز سینمایی به نام چ میشود و حرفهایش را می زند.
یادداشت تحلیلی سینماپلاس از صحبت های اخیر ابراهیم حاتمی کیا
مخاطب زبان سرخ حاتمی کیا چه کسی است؟
وب سایت خبری ـ تحلیلی سینماپلاس ـ علیرضا مبارکی فرد: ابراهیم حاتمی کیا از جشنواره سال گذشته دوباره روزهای داغ “آژانس شیشه ای” را تجربه میکند، روزهایی که سوار موتور سیکلت هوندا بود و حتی دوستان همرزم پیشین او هم تحویلش نمیگرفتند.از سوی دیگر منتقدانش هم به بهانه هنوز گلوله و اسلحه تلاش میکردند با مقایسه آژانس و “بعد از ظهر سگی” واقعیتهای آن روز جامعه ایران را زیر سایه اثر قدیمی و آمریکایی ببرند.
او یک بار دیگر هم در زمان اکران «به نام پدر» فشارهایی را از سوی کسانی که امروز مخاطب او هستند، تحمل کرد ولی حرفش را زد. نکته مهم و جالبی که در گفتار تازه او دیده میشود، شبیه گفتار سیاسی آژانس و به نام پدر بود، زنده ماندن یک رگ حیاتی و کسانی که گرفتار زر و زور و دنیا شده و از این رگ حیاتی غافل ماندهاند.
مخاطب اخیر صحبت های حاتمی کیا کیست؟
حاتمی کیا این بار با حمایت از شیار 143 و کارگردانی جوان و آینده دار گفتههای خودش را تبدیل به اقدامی جدی کرده و با کسانی که نباید در سینما با آنها درگیر شد، سر شاخ میشود.ابراهیم حاتمی کیا در دوره جدید پس از جنگ زمانی که تکنوکرات ها تئوری توسعه و سازندگی داشتند، در قالب گفتار حاج کاظم بسیجی حرفهایی میزد که خلاف جریان آب در آن دوره بود.حاج کاظم از جا ماندن راست گو، مخلصها، آسیب دیدهها و رزمندههای واقعی میگوید و تاکید دارد این بچهها به اندازه یک برج در حال ساخت هزینه ندارند؟
در جامعه کوچک آژانس با شروع داستان همه به تکاپو می افتدند، حتی مرفه بی درد و ریاکار موقعیت طلب یا بازاری سنتی، اما تنها کسی که فقط یکبار دیده میشود، یک نفر است!حاتمی کیا دوستان قدیمیاش که در آژانس آنها را با اصغر و احمد کوهی مورد نقد قرار داد، در فیلم «به نام پدر» با سکانس نخست ثبت معدن فیروزه به نقد کشید، اما این بار هشدار جدی از دردهای اجتماعی عهد شکنی میان آن چه بودند و حالا نیستند داد و تپه شاهد مهمترین نقطه اشاره او به کسانی بود که برای نیامدن عراقیها مین کاشتند و امروز بچههایشان روی مین میروند!
حرف های تُند حاتمی کیا
همین نگاه این بار در حاشیه جشنواره پیشین اتفاق افتاد و او برای زنده نگه داشتن رگ حیاتی که از دیده بان تا چ برای آن تلاش میکند دردسر ساز شد، اما این بار دوستان قدیمی که از قضا پولدار و صاحب نفوذ شدهاند، راه پرخاش به او و ساکت کردن قاعده مندش را خوب یاد گرفتهاند و تنها مینشینند و نگاه میکنند!
در این میان فرق حاتمی کیا امروز با کارگردان 20 سال پیش تنها در روش بیان واقعیتهاست. ابراهیم 20 سال پیش شمرده شمرده حرف میزد و گزیده گوی بود، شمرده گویی او در گفتار حاج کاظم مشهود بود و گزیده گویی او در یکی از سکانسهای ساعت 6 صبح و صحبت با آقای عینک دودی مسافر پاریس به خوبی نشان داده شد اما حالا حاتمی کیا در دهه پنجاه زندگیاش تند حرف می زند و آشکارا نشانی میدهد، دسته بندیها را واضح ترسیم میکند و ترسی از واکنشها ندارد. به واسطه همین روحیه است که وارد خط قرمز سینمایی به نام چ میشود و حرفهایش را می زند.
ولی آنچه در حاتمی کیا در طول این دو دهه تغییر نکرده، رو راستی، صداقت و چاپلوسی نکردن برای کار کردن به هر قیمتی است که در رفتارش دیده میشود. زبان سرخی که آرام آرام از دهه 30 زندگیاش تا امروز که دهه 50 است تُند و پر حرارت تر میشود. حاتمی کیا در برنامه هفت دروغ نگفت، هیج جای حرفهای او دروغ نبود، آیا نگاه فیلمهای جشنواره ای دروغ است و اگر یک نفر که در این وادی نیست نباید از بودن آن حرف بزند؟از سوی دیگر اشاره حاتمی کیا به نان به نرخ روز خورهای سینما که در هشت سال گذشته بیشتر شدهاند، حرف اشتباهی است یا نباید از دهان او بیان شود؟
ماجرای ریختن آدمهای عجیب و غریب به سر و روی حاتمی کیا حکایت همان ضرب المثل قدیمی است که گفتند: خوشگلها بیایند، هر کسی به خود گرفت و راه افتاد.حالا چه شده که جریان نقدهای حاتمی کیا به سینماییها و حتی گلایههای منطقی از دوستان و همرزمان پیشین خود در مورد دور شدن از وظیفه و هدف خودشان در این حوزه مجوز پرخاشها و توهینهای بی شماری به او میشود؟!
این جا میتوان نتیجه گرفت دوستان حاتمی کیا که از زمان آژانس او را نمیفهمیدند و به او «بازار خراب کُن» میگفتند، حالا اندکی زرنگ و باهوش شدهاند و پس از دو دهه به جای مواجهه و منع قانونی با او جریان توهین و پرخاش به فرایند نقد را از دور نگاه میکنند.همانهایی که میتوانند حاتمی کیا را برای تلویزیون کشورمان پرخطر توصیف کرده و متولیان رسانه را از گفتگوی زنده تلویزیونی با او بترسانند، ولی او حرفهایش را زد و اشارههایش را در عصر لفافه پیچی و تیکه و کنایههای سیاسی، صادقانه بیان کرد و حساسیتهایش را به گوش مردم رساند.
انتقاد از کسانی که ربطی به سینما ندارند
حیرت انگیز است در جزایر گوناگون سینمای ایران، حرفهای تلو تلو خورده عصر جمعه یک قهرمان جا مانده در دهه 30 که حتی فراتر از سن اوست، یا فیلم تاریخی پر هزینه ای با گاف های مشهود سینمایی با هیچ نقد و بررسی تخصصی روبرو نمیشود اما زمانی که ابراهیم حاتمی کیا در مقام بازمانده فرهنگی از جنگ و نقد به رفتار دوستان با نفوذ و توانایی که ظرفیت کارگردان سازی در مایکرو ویو را دارند وارد شده و از چرایی به اجرا نیامدن فرایند حرکت درست در حوزه دفاع مقدس سؤال میکند، کسانی به او پرخاش میکنند که رنگ و رخسارهشان دست تا کم 10 قرن دیگر فاز جبهه و جنگ نمیگیرد!
ماجرا همانی است که با پایان جنگ سید مرتضی آوینی را از تلویزیون بیرون کردند، تصویر بردار روایت فتح برای کار به ژاپن رفت، حاج عباس کریمی به تراشکاریاش برگشت و راویهای واقعی جای خود را به جبهه نرفتههای تا پشت اهواز دادند.حالا حاتمی کیا نمیخواهد رگها یکی یکی قطع شوند، میخواهد روایت گری دفاع بزرگ ایرانیان خاموش نشود و نسل امروز در دیدگاه و نقد نسل فردا مورد قضاوت تند قرار نگیرند. آن چه بی شک حاتمی کیا به دنبال آن است، زنده نگه داشتن رگ غیرت و عِرق ملی است و روی صحبتش با کسانی است که در آژانس شیشه ای و به نام پدر آشکار از آنها نام میبرد، کسانی که این روزها صاحب برجها و ثروت افزونی هستند و ربطی به سینما ندارند.
مطالب مرتبط