ارزش و میزان اهمیت مخاطبان این فضا در کدام بخش از تصمیم های شخصی مدیران تجلی دارد؟ آیا هیچ رئیس یا اداره ای هرگز پاسخ گوی این گونه سوالات خواهد بود؟! واقعاً چرا این باشگاه – که هنوز هم بعد از آن همه مدت افتتاحیه رسمی نگرفته بود – اینچنین در نطفه خفه شد؟!!
گزارش سینماپلاس از توقف اجرای یکی از برنامه های مفید در صدا و سیما
تلویزیون ارتباط با مخاطب را «کات» کرد
سینماپلاس: فعالیت های باشگاه مخاطبان سیما که قرار بود با راه اندازی و تقویت آن، ارتباط میان مخاطبان تلویزیون و این رسانه ایجاد و تقویت شود، به حالت تعلیق درآمده است.
به گزارش وب سایت خبری ـ تحلیلی سینماپلاس، باشگاه رسانه ملی که قرار بود پل ارتباطی مخاطبان عام و روابط عمومی شبکه ها و مراکز و استان ها باشد، از سال 1391 فعالیت خود را آغاز کرد و در طول دو سال گذشته فعالیت هایش نوسان های مختلفی را تجربه کرده است اما اخیرا فعالیت های آن متوقف شده است. گزارش «ماریا پویان» در این خصوص جزئیات بیشتری از این رویداد را برای شما روشن خواهد کرد.
باشگاهی که می خواست جای فیس بوک را بگیرد
در روزگاری نه چندان دور، تب وبلاگ و وبلاگ نویسی آنچنان به جان همه افتاده بود که کمتر کسی را می شد دید که به اینترنت دسترسی داشته باشد اما در آن صفحه ای نسازد و نشانی اش را با کلاسی خاص به اطلاع دوستان دور و نزدیکش نرساند. از سوی دیگر، زمانی هم رسید که فیس بوک بیش از پیش اشاعه پیدا کرد و در پس آن کلوب های ایرانی که بلاگر های غیر حرفه ای امر خطیر کپی کردن مطالب را در این فضاهای مجازی جدید پی گرفتند.
و البته در این میان، رسانه ملی که گویی از این قافله جا مانده بود، در اواخر سال 91 در پی تمهیداتی فضای مجازی را راه اندازی کرد اما به شرط ها و شروط ها! مگر می شود رسانه ای دولتی باشد و بتواند بی هیچ دغدغه و اما و اگری فضایی در اختیار مخاطب عام قرار دهد؟ آن هم بدون ممیزان و اختیارات ویژه برای مخاطبان؟ جواب این سوال اما ناگفته معلوم است.
در ابتدای امر، باشگاه رسانه ملی – که گویا قرار بود پل ارتباطی مخاطبان عام و روابط عمومی شبکه ها و مراکز و استان ها باشد – اقدام به عضوگیری کرد. مخاطبان با اسامی کوچک و بعضاً مستعار به این باشگاه آمدند و اکثراً هم همان امر خطیر (!) کپی و ارسال مطالب تکراری- که حتی برای هزارمین بار نیز می شود در جاهای مختلف خواند – را انجام دادند. بعضاً به فعالیت مدیران صفحه های شبکه ها و مراکز سری می زدند و مطلب می گذاشتند و یا سوالی می پرسیدند. نمایندگان شبکه ها هم کمابیش سردرگم و جسته گریخته فعالیت داشتند. گاه دیده می شد که تنها و تنها به همان کپی کردن مطالب ادبی و شعر و عکس گل و بلبل می پردازند که مخاطب بیشتری دارد و زمانی هم اخبار مربوط به شبکه و استان مطبوعشان را منتشر می کنند.
مدیر باشگاه غیب شد
در این بین، سوالی که مطرح می شود این است که اصولاً هدف و سیاست گذاری تشکیل چنین فضایی چه بوده است؟ آیا چنین باشگاهی آن هم از جانب رسانه دولتی صدا و سیما نمی بایست هدف دار و تعریف شده باشد؟ این بی هدفی و بی برنامگی تا جایی پیش می رود که بعضاً در موارد متعدد برخلاف مقررات درج شده برای مخاطبان افراد با تصاویر خارج از شئون اسلامی و نام های بی ربط و نامناسب به هتاکی با دیگران پرداخته و یا باز هم برخلاف مقررات وضع شده باشگاه اقدام به ارسال مطالب و تصاویر نامناسب کرده و قومیت های مختلف را به سخره گرفته اند. وقتی آزادی در فضای مجازی مانند فیس بوک و دیگر فضاهای اینچنینی مطرح باشد نمی توان هیچ خرده ای گرفت؛ اما در فضایی کاملاً دولتی، اداره و سمت و سو دادن به حرکت مردمی به عهده کدام بخش خواهد بود؟ اداره کل روابط عمومی سازمان صدا و سیما که نهاد موسس و اداره کننده این باشگاه است؟ یا کسی که مدیریت باشگاه را برعهده داشت و از چندی قبل به طور عجیب و غریبی حذف شد؟!
ظاهراً وضع از جایی بدتر شد که محمدسجاد نوروزیان، مدیریت مورد توجه اکثر مخاطبان، نیز با یک توضیح کوتاه مبنی بر این که به دلیل مشغله زیاد کمتر به باشگاه خواهد آمد کم کم ناپدید شد! آخر در کجای دنیا رسم چنین است که مدیر یک فضای مجازی با این حجم مخاطبان، مشغله ای مهم تر از مدیریتش برعهده داشته باشد که باشگاه اینچنینی را به امید خدا رها کند و بگذارد برود؟!!
بدین ترتیب، به زعم و نظر نگارنده این مطلب، حجم هتاکی ها و درگیری های بین کاربران باشگاه – که اکثراً نیز بسیار کم سن و سال در حد مقاطع راهنمایی و دبیرستان بودند – همچنین انتشار مطالب پر از کلمات نامناسب و بعضا رکیک و… بیشتر و بیشتر شد.
در این اثنا، دسترسی کاربران به دلیل عدم حضور مدیریت و نظارت بر فضا کمتر و محدودتر شد! اینجا سوالی دیگر پیش می آید؛ کاربران – در وضعیتی که حالا دیگر صفحه شخصی نیز ندارند – به چه منظوری عضو این باشگاه شده اند و وقت و فراغت خود را در آن صرف می کنند؟ بله…دسترسی به صفحات شخصی کاربر محدود شد و اعلام گردید به دلیل پاره ای تغییرات موقتاً این اقدام صورت گرفته است! اما این امری موقتی و گذرا بود که گویا فرجامی نیز نداشت!
این فضای نابسامان برای فضای مجازی و رسمی سازمانی دولتی همچون صدا و سیما قطعاً پیامدهای بسیاری در پیش داشته است و مهم تر از همه آن ها عدم اعتماد خیل عظیمی از مخاطبان که بخش قابل توجهی از آن را نوجوانان و جوانان کشور حتی در روستاهای دور افتاده تشکیل می دادند.
با این همه، به نظر می رسد بعد از اندک زمانی، به دلیل عدم توانایی کنترل و اداره باشگاه مذکور بود که پیامی مبنی بر تعطیلی موقتش منتشر شد که چیزی حدود یک هفته از تاریخ آن می گذرد (با توجه به تغییرات در سرویس های فنی، دسترسی به باشگاه مخاطبان به طور موقت مقدور نیست).
مخاطبان این باشگاه که بدان دل بسته بودند و روزانه فعالیت می کردند، دوستان زیادی نیز در این فضا پیدا کردند حال اگر بخواهند به طور جدی به چنین پیامی فکر کنند، نیک می دانند که دیگر بازگشتی برای این فضا نخواهد بود. به راستی آیا این توضیح برای جلب اعتماد قریب به دو سال مخاطب به صدا و سیمای ما کافی است؟ ارزش و میزان اهمیت مخاطبان این فضا در کدام بخش از تصمیم های شخصی مدیران تجلی دارد؟ آیا هیچ رئیس یا اداره ای هرگز پاسخ گوی این گونه سوالات خواهد بود؟! واقعاً چرا این باشگاه – که هنوز هم بعد از آن همه مدت افتتاحیه رسمی نگرفته بود – اینچنین در نطفه خفه شد؟!!