«ظهور سیاره میمونها» دنباله ای است بر «خیزش سیاره میمونها»(2011) که خود بازسازی سری «سیاره میمونها»ی کمپانی فاکس قرن بیستم بود. به لحاظ سابقه این هشتمین فیلمی است که در این سری ساخته می شود. برخلاف روپرت وایات که کارگردانی قسمت قبل را برعهده داشت در این قسمت این «مت ریوز» است که کارگردانی را برعهده دارد. به مانند قسمت قبل «اندی سرکیس» ایفای نقش اصلی که «سزار» یا «قیصر» نامیده می شود را برعهده دارد. فیلم با هزینه 170 میلیون دلاری تولید شده است و «آخرین شانس برای صلح» اصلی ترین جمله تبلیغاتی فیلمی بوده است.
سینماپلاس برای اولین بار ارائه می دهد:
سیناپس کامل «ظهور سیاره میمونها»+عکس
سینماپلاس/حـــامد مظفـــری: «ظهور سیاره میمونها» دنباله ای است بر «خیزش سیاره میمونها»(2011) که خود بازسازی سری «سیاره میمونها»ی کمپانی فاکس قرن بیستم بود. به لحاظ سابقه این هشتمین فیلمی است که در این سری ساخته می شود. برخلاف روپرت وایات که کارگردانی قسمت قبل را برعهده داشت در این قسمت این «مت ریوز» است که کارگردانی را برعهده دارد. به مانند قسمت قبل «اندی سرکیس» ایفای نقش اصلی که «سزار» یا «قیصر» نامیده می شود را برعهده دارد. فیلم با هزینه 170 میلیون دلاری تولید شده است و «آخرین شانس برای صلح» اصلی ترین جمله تبلیغاتی فیلمی بوده است. سینماپلاس برای اولین بار در ایران سیناپس کامل فیلم را ارائه می دهد:
خیزش سیاره میمونها
Dawn of the Planet of the Apes
کارگردان: مت ریوز
فیلمنامه: مارک بومباک، ریک جافا، آماندا سیلور
مدیر فیلمبرداری: مایکل سرسین
تدوین: ویلیام هوی، استان سالفاس
طراح صحنه: نامان مارشال
موسیقی: مایکل گیاچینو
بازیگران: گری اولدمن، کری راسل، اندی سرکیس، جیسون کلارک، توبی کِبِل، کودی اسمیت-مک فی، کرک آسوِدو، نیک ثرستون، تری نوتاری، لارامی داک شو
مدت: 130 دقیقه
محصول 2014 آمریکا
ژانر: اکشن، درام، علمی-تخیلی
سیناپس فیلم
داستان در سال 2016 آغاز می شود زمانی که یک ویروس خطرناک به نام “اِی.اِل.زِد-113” موجب فروپاشی تمدن انسانی شده است.
ده سال بعد میمونی به نام “سزار”(با بازی اندی سرکیس) را در حالی می بینیم که نسلی تازه از میمونها را در ناحیه ای جنگلی به نام “نویر وودز” هدایت کرده و فرماندهی آنها را برعهده دارد. در روزی از روزها وقتی که فرزند پسر سزار یعنی “بلو آیز”(با بازی نیک ثرستون) و پسر میمونی دیگر به نام”راکت”(با بازی تری نوتاری) یعنی “اش”(با بازی لارامی داک شو) در حال راه رفتن در جنگل هستند با یک انسان برخورد می کنند.
این “سزار” است؛ همان میمونی که قطب مثبت داستان را شکل می دهد
این انسان که “کاروِر”(با بازی کرک آسوِدو) نام دارد با دیدن اینها وحشت زده شده و به سمت “اش” شلیک کرده و او را زخمی می کند. “کارور” خیلی زود با اعضای دسته ای که به آن تعلق دارد و تحت هدایت “مالکوم”(با بازیجیسون کلارک) است تماس گرفته و از آنها کمک می خواهد و از آن طرف “بلو آیز” هم از دیگر میمونها کمک می طلبد. سزار از راه رسیده و از انسانهایی که وارد قلمروش شده اند می خواهد آنجا را ترک کنند.
بعد از ترک آدمیان، سزار، “کوبا”(با بازی توبی کِبِل) و دو شمپانزه دیگر را برای تعقیب انسانها به دنبالشان می فرستد.
در سانفرانسیسکو آن دسته از انسانهایی که بلحاظ ژنتیکی ایمنی پیدا کرده اند در برجی قرنطینه شده اند اما بقیه شهر آلوده به ویروس است.
تعقیب آدمیان مترادف است با بدرفتاری آنها نسبت به “کوبا” و زخمی شدنش و کینه ای که به این طریق شکل می گیرد سبب ساز آن میشود که بعد از اطلاع سزار از ماجرا، وی به همراه دسته ای از میمونها به سمت شهر رفته و به صراحت به آدمیان دستور می دهد که دیگر حق ندارند پا در منطقه میمونها بگذارند!
“مالکوم” که به دنبال آن است به تعمیر ژنراتور سدی که در منطقه تحت نظر سزار وجود دارد و برای تولید نیروی برق شهر استفاده میشود، بپردازد از مافوق خود “دریفوس”(با بازی گری اولدمن) میخواهد سه روز به وی وقت دهد تا شرایط آشتی دوباره با سزار را فراهم کند. دریفوس اگرچه موافقت می کند اما از آنجا که نسبت به میمونها بدگمان است دسته ای از تجهیزات جنگی را در نقطه ای پنهان کرده و یک سری نیروهای مسلح را برای مقابله های آتی فرامیخواند.
با این حال سزار دعوت مالکوم به صلح را پذیرفته و از وی می خواهد که بر روی ژنراتور سد کار کند ولی از آن طرف نیز یک سری از نیروها را به مراقبت از آنها فرامیخواند. رفته رفته و حین کار بدگمانی دو طرف به هم جای خود را به خوش بینی میدهد ولی در یک لحظه و با تهدیدی که از سوی “کارور” متوجه فرزند خردسال سزار میشود همه چیز وارونه می شود و باز هم تخاصم به اوج می رسد. ولی بیماری همسر سزار “کورنِلیا”(با بازی جودی گریر) و تلاش “اِلی”(با بازی کری راسل) همسر “مالکوم” برای درمان او به وسیله آنتی بیوتیک روزنه ای است برای صلح مجدد.
“کوبا” که از آدمیان کینه به دل گرفته در جستجوهای خود تجهیزاتی که توسط دریفوس پنهان شده را پیدا کرده و بلافاصه نزد سزار رفته و به او در این باره می گوید. او همچنین سزار را به عدم وفاداری نسبت به میمونها متهم میکند! این اتهام کوبا، ناراحتی سزار را به دنبال داشته و وی با یک برخورد فیزیکی سعی می کند او را مطیع خود سازد. با این حال کوبا بار دیگر سراغ انبار تجهیزات رفته و بعد از کشتن دو محافظ انبار، یک اسلحه دزدیده و بعد از روبرو شده با “کاروِر” او را هم کشته و فندکش را می دزدد!
مالکوم در کنار دو تن از میمونهای طرفدار سزار
بالاخره کار تعمیر ژنراتور به پایان میرسد و مشکل تامین برق شهر نیز حل میشود. به هنگام جشن برآمده از این تعمیر یک درگیری میان کوبا و سزار به وجود آمده و کوبا با شلیک کردن به قفسه سینه سزار، او را تا سرحد مرگ پیش می برد. از آن سو کوبا که حالا بر بقیه میمونها مسلط است آنها را به تقابل با انسانها فرامیخواند. اینجاست که گروهی از میمونها به سرکردگی کوبا به طرف سانفرانسیسکو حرکت میکنند. آنها هر که را در مسیر خود می بینند از بین برده و به انبار تسلیحات رفته و آن را غارت می کنند. سپس به سمت برج رفته و با شکستن درب برج وارد آن شده و در عین اینکه تلفاتی هم میدهند اما در نهایت انسانهای برج را به اسارت می گیرند. در این شرایط تنها کاری که از دریفوس برمی آید این است که از معبری زیرزمینی بگریزد.
در این میان “اش” که تحت دستورالعملهای سزار پرورش یافته در برابر دستورات کوبا مبنی بر کشتن انسانهای بی دفاع سر تسلیم فرود نیاورده و کوبا نیز او را می کشد! کوبا همچنین تمامی میمونهایی که همچنان به سزار وفادارند را نیز زندانی می کند.
مالکوم و گروهش که سعی کرده اند خود را از تهاجم کوبا مصون بدارند بعد از پیدا کردن سزار و مشاهده وضعیت بد جسمانی اش او را به خانه ای در سانفرانسیسکو می برند. اینجاست که سزار برای مالکوم از توهمات کوبا می گوید که میمونها را برتر از آدمیان میپندارد. مالکوم برای پیدا کردن دارویی جهت درمان سزار از خانه بیرون میرود و از همسرش میخواهد به مراقبت از سزار بپردازد. مالکوم در مسیر تهیه دارو با “بلو آیز” روبرو شده و این میمون که از کوبا کینه به دل گرفته در کنار مالکوم قرار میگیرد.
دریفوس
“بلو آیز” با زیرکی تمام موفق میشود نیروهای وفادار به سزار و همچنین انسانهای بیگناه را آزاد کرده و با همراهی آنها به برج رفته و به تقابل با کوبا میپردازد. از آن طرف مالکوم هم بعد از روبرو شدن با دریفوس متوجه میشود که وی از طریق ارتباطی رادیویی با یک سری از نیروهای حاضر در پایگاهی شمالی از آنها خواسته برای مبارزه در برابر میمونها هر چه زودتر به سانفرانسیسکو بیایند.
سزار بعد از بهبود جراحات وارده بر بدنش وارد کارزار با کوبا شده و از آن طرف دریفوس در نتیجه انفجار مهماتی که در زیرزمین برج ذخیره شده کشته میشود و بخشی از برج هم ویران می شود. سزار اما بر کوبا غلبه کرده و در آخرین لحظات وقتی کوبا در حال سقوط از لبه برج است در حالی که سزار می تواند از مرگ او جلوگیری کند از آنجا که وی را یک میمون واقعی نمیداند به او کمک نکرده و در نتیجه کوبا می میرد.
“کوبا” در کنار دو تن از هوادارانش
مالکوم به سزار درباره فراخوانی یگان تقویتی انسانها خبر داده و به وی می گوید اگر آنها بیایند ممکن است او و خانواده اش را از بین ببرند با این حال سزار به مالکوم میگوید جنگ میان میمونها و انسانها مدتی قبل آغاز شده و آدمیان به واسطه اینکه جنگ را یک میمون به نام کوبا آغاز کرده نمی توانند میمونها را ببخشند. برای همین این بار سزار است که به مالکوم پیشنهاد میدهد خانواده اش را برداشته و دور شود تا در جنگ بعدی آسیبی به او نرسد. هر دوی آنها از رفاقت میان یکدیگر باخبرند اما هر دو نفر می دانند که امکان صلح هم از بین رفته است. اینجاست که مالکوم چاره را در ترک سزار دیده و سزار نیز در کنار میمونهایی که بار دیگر همگی مطیعش شده اند باقی میماند تا ببیند در آینده چه رخ خواهد داد…
همزمان با تیتراژ پایانی صدای نعره های میمونها و خراشیدن سنگها شنیده می شود!
پایان مطلب/