صدا و سيماي ما ساز را نشان نميدهد، صداي هنرمنداني كه مردم با صدايشان زندگي كردهاند را ممنوع الصدا كرده است در نتيجه نسل جوان مجبور ميشود خوراك خود را از رسانههاي غیرخودی ديگر كه چندان هم معتبر نيست، بگيرد و اينجا است كه ما نگران تهاجم فرهنگي ميشويم. بايد فرهنگ خود را گسترش دهيم نه اينكه جلوي اشاعه آن را بگيريم. مشكل ما در همان شرايط كلي حاكم بر جامعه است. مگر آهنگساز، نوازنده و خواننده ما جداي از روح جامعه است؟اين هنجارگسيختگي در تمام سطوح است.
سینماپلاس: كيوان ساكت، نوازنده تار و آهنگسازي كه به سبب كثرت فعاليتهايش از جمله نوازندگان پركار موسيقي ايراني به شمار ميرود از جمله هنرمندانی است که در همه این سالها نسبت به عدم وجود ملموس موسیقی در رسانه ملی گلایه کرده است. ساکت در تازه ترین گفتگویش که با “اعتماد” انجام شده نیز به صراحت یکی از دلایل رفتن مخاطبان به سمت شبکه های ماهواره ای را عدم وجود فضایی برای عرضه موسیقی در سیما می داند. به گزارش سینماپلاس او با بیان اینکه هنجارگسیختگی در تمامی سطوح جامعه وجود دارد از این گفته که برای مبارزه با این هنچارگسیختگی باید فرهنگ خود را گسترش دهیم. متن کامل گفتگوی او را بخوانید:
به عنوان سوال اول انگيزه شما از شركت در اين فستيوال خصوصي چه بوده است ؟
همانطور كه ميدانيد تهيه كنندگي اين جشنواره بر عهده آقاي ميرمحمدي است؛ من پيش از اين هم سابقه همكاري با ايشان را داشتهام. سال گذشته هم در جشنوارهيي كه با عنوان خليج فارس بود با آقاي سالار عقيلي شركت كرديم كه برگزار كننده آن نيز آقاي ميرمحمدي بودند. طي جلساتي كه با جناب ميرمحمدي داشتم متوجه شدم ديد ايشان برخلاف باور موجود مادي نيست و ارائه كار هنري برايشان در اولويت اول قرار دارد از اين خوشفكري و دغدغه هنريشان خوشم آمد؛ افرادي كه بدون هيچ جهتگيري سياسي و عقيدتي تنها به خاطر هنر و نام ايران گروهي از هنرمندان را در قالب فستيوالي هنري گرد هم ميآورند تا صدا و نواي ساز آنها را به گوش مردم برسانند، كارشان ستودني است و همين امر سبب شد كه امسال در اين جشنواره كه به هيچ عنوان حامي دولتي ندارد و هدفش ارائه هنر و موسيقي خوب است، شركت كنم.
وجود و وجوب چنين جشنوارههاي خصوصي را با توجه به امكانات محدود بخش خصوصي در فضاي موسيقي كشور چقدر ضروري ميدانيد؟ و كيفيت آن را در مقابل جشنوارههاي دولتي چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا ميتوان كيفيت لازم را در اين نوع جشنوارهها ديد؟
وجود چنين جشنوارههايي بسيار مفيد است تا آنجا كه من اطلاع دارم هرچند حامي دولتي ندارد وليكن چون جشنواره هدفش فقط و فقط موسيقي است از اين جهت قابل احترام است و اينكه عدهيي هستند دلشان براي هنر و فرهنگ ميسوزد خودش خيلي قابل ارزش است.
گويا در اين اجرا چهار خواننده در گروه شما حضور داشتند، هدف شما از به كارگيري چند خواننده در اين كنسرت چه بود؟
بله درست است؛ در اين كنسرت قطعات محلي و كردي وجود داشت كه نياز بود تا خواننده محلي آن را اجرا كند. برنامههاي من اصولا برنامهيي نيست كه خواننده محور باشد. اينجا نوشتند كنسرت كيوان ساكت، اين يعني اينكه مردم ميآيند تا موسيقياي را بشنوند كه حاصل تجربيات من در طول اين سالها بوده است. من حتي وقتي كارهاي قديمي را ميخواهم اجرا كنم آنها را دوباره تنظيم ميكنم كه سليقه خودم در آن نمود داشته باشد هرچند كه خيلي آسانتر است كه پارتيتور اصل قطعه را به نوازندهها بدهم و آن را اجرا كنند.
البته تنظيم دوباره در تمام دنيا خيلي معمول است…
بله اما خيلي سخت است چرا كه تنظيم آن براي اينكه متفاوتتر به گوش برسد، كار زمانبري است به نسبت اينكه نت همان قطعه را فقط اجرا كنيم.
منظور من اين بود كه ضرورتي براي استفاده از دو خواننده كلاسيك ايراني مثل وحيد تاج و مجتبي عسگري در اين اجرا وجود داشت؟آيا شاخصههاي رنگ صدا و وسعت صدا را در نظر گرفتيد؟
آقاي تاج و عسگري خوانندههاي خوبي هستند. با آقاي عسگري من همچنان كار خواهم كرد اما قرار نيست براي اين برنامه، چون در برنامه قبلي با خوانندهيي كار كرديم در اين اجرا هم با همان كار كنيم. وحيد تاج، شاهو حسيني، رضا فلاحي كوچكسرايي به عنوان خواننده به ترتيب در بخشهاي فارسي، كردي و گيلكي در اين اجرا حضور داشتند ولي من هيچگاه خواننده محور نبودهام. همه خوانندهها براي من قابل احترام هستند اما از آنجايي كه من خودم حرفهاي زيادي دارم، دوست دارم نگاهها و تجربيات خود را كه درطول اين سالها كسب كردهام به گوش مردم برسانم. علاقهمندان براي ديدن و شنيدن كنسرت كيوان ساكت به سالن ميآيند نه براي شنيدن صداي خوانندهيي خاص. اما تاجايي كه قطعات وفضاي كار ايجاب ميكرد از دوستان خواننده دعوت به كار شد.
بازخورد چنين جشنوارهيي را در سطح جامعه چگونه پيش بيني ميكنيد با توجه به اينكه تبليغات و پوشش رسانهيي آن هم به نوعي ضعيف بوده است؟
با توجه به اينكه جشنوارههاي خصوصي بايد بسيار تقويت وحمايت شوند و من معتقدم كه چنين جشنوارههايي بسيار مهمتر از جشنوارههاي دولتي هستند. ممكن است در جشنوارههاي دولتي به دليل پارهيي از مسائل خيلي از هنرمندان ذي صلاح و سرشناس شركت نكنند كه در چنين جشنوارههايي اين امكان فراهم است.
در سالهاي اخير به نسبت دهههاي گذشته كارهاي درخشان در موسيقي ما كمتر ديده ميشود و به نظر موسيقي ايران با ورود نسل جديد و تجربيات متفاوت در حوزههاي مختلف سنتي و تلفيقي در مسير و حالت گذاري قرار دارد. نظر شما راجع به كيفيت موسيقي ارائه شده در اين سالها چيست؟
بايد بدانيم كه موسيقي پديدهيي اجتماعي است و انسان خود موجودي اجتماعي است و اين دو به هيچ عنوان جدا از يكديگر نيستند و هر شرايطي كه موجب شكلگيري امري خاص در جامعه شود به تبع آن در هنر آن جامعه نمود پيدا ميكند به ويژه هنر موسيقي كه نسبت به هنرهاي ديگر در جامعه جاريتر و دردسترستر است. يك آلبوم موسيقي صدها هزار بار دانلود ميشود، دهها هزار بار خريداري و بارها و بارها از راديو و تلويزيون پخش ميشود، پس موسيقي نسبت به بقيه هنرها مثل نقاشي و ادبيات همگانيتر است بنابراين روند شكلگيري آثار هنري در زمينه موسيقي جدا از تحولات و تغييرات ديگر عرصههاي اجتماعي جامعه نبوده و نيست. اينكه كيفيت در اين سالها افت داشته به اين دليل است كه متاسقانه امروزه درجامعه ما جوانان بهشدت دچار بههمريختگي شدهاند. اين قضيه در رانندگي شكل خودش را دارد، در روابط اجتماعي و عاطفي، در اقتصاد كه شايد بدترين نوع آن را داشتيم و فسادهاي اقتصادي در آن مشاهده شد نيز شكل خود را دارد. اين مسائل در روبناي يك جامعه كه مسائل فرهنگي است و بازتاب و آينه تفكرات و هنجارها و نا به هنجاريهاي يك جامعه است، شكل خود را پيدا ميكنند. شما اگر آثار هنرمندان در دهههاي 30 تا 50 در برنامه گلها را مورد توجه و نقد قرار دهيد متوجه ميشويد كه چقدر اين آثار آرامشبخش هستند واين حاكي از آن است كه مردم در جامعهيي زندگي ميكردند كه داراي آرامش فكري بود و در آن زمان دستخوش اين تلاطمها نبودند. افراد مثل امروز دو شغله و سه شغله نبودند، اين همه ناهنجاري و ناامني را شاهد نبوديم. اين خصوصيات را در آثار وزيري، خالقي، قوامي، بنان، محجوبي، برادران يوسف زماني، معروفي، شهبازيان، فخرالديني، دهلوي و پژمان ميتوان ديد. غير از آرامش در موسيقي، هنرمندان آن دوره سه عنصر اصلي تقدس، نجابت و شرافت در آثارشان موج ميزد. اگر موسيقي ما راه موسيقي غرب را نرفت يعني اينكه هارموني و موسيقي پليفونيك و اركسترهاي وسيع را به آن شكل تجربه نكرد در عوض به اين سه عنصر دست پيدا كرد. اين خصوصياتي است كه در موسيقي بزرگان ما بوده اما در سالهاي اخير اين ناهنجاريها كه در تمام شوون رخ داده، در موسيقي بازتاب يافته و بازتاب آن نيز هنر بي هويت است كه نسل جوان به آن دامن ميزند. به نظر من موسيقي فاخر و با شكوه علاوه بر دادن لذت و آرامش، مهمترين وظيفهاش انسان سازي است. به قول زنده ياد مشكاتيان ما از همين مردم هستيم و وظيفه ما اين است كه شاديهاي مردم، دردها و آمال و آرزوهاي آنها را به زبان هنر بيان كنيم و ذوق شنيداري آنها را ارتقا دهيم. وقتي كه ذوق مردم ارتقا يافت، بزه نيز در جامعه كمتر ميشود. وقتي فردي به هنر علاقهمند شد ديگر گرايش به بزه نيز در آن كمتر خواهدبود.
شما بي هويتي را در چه ميبينيد؟
بي هويتي از خيلي مسائل نشات ميگيرد. باز هم ريشهاش در همين جامعه و تفكر موجود در آن است. از اين بي ثباتيها كه در تمام وجوه زندگي است.
اما ما اين بي ثباتيها را در دوره جنگ نيز داشتيم ولي آثار خوبي در آن دوره ميبينيم؟
نه آن، چيز ديگري است، دلايل ديگر اين است كه رسانههاي ما به هنر موسيقي بياعتنا هستند. صدا و سيماي ما ساز را نشان نميدهد، صداي هنرمنداني كه مردم با صدايشان زندگي كردهاند را ممنوع الصدا كرده است در نتيجه نسل جوان مجبور ميشود خوراك خود را از رسانههاي غیرخودی ديگر كه چندان هم معتبر نيست، بگيرد و اينجا است كه ما نگران تهاجم فرهنگي ميشويم. بايد فرهنگ خود را گسترش دهيم نه اينكه جلوي اشاعه آن را بگيريم.
جدا از دلايل ذكر شده اين نابههنجاري و كيفيت پايين آثار و در جازدن را در خود عوامل فني موسيقي و سيستم آهنگسازي و اركستراسيون و… ميبينيم. به نظر شما دليل اين درجا زدن چيست؟
باز من تاكيد ميكنم مشكل ما در همان شرايط كلي حاكم بر جامعه است. مگر آهنگساز، نوازنده و خواننده ما جداي از روح جامعه است؟اين هنجارگسيختگي در تمام سطوح است.
علاقه و شيفتگياي كه شما به كلنل علينقي وزيري داريد در صحبتها و كارهايتان مشهود است. با توجه به اينكه وزيري از تاثيرگذاران و پرچمداران تغيير و تحول در موسيقي ايران چه در زمينه نظري و عملي و چه در زمينه جايگاه اجتماعي موسيقي و موسيقيدانان بوده است، دليل اين علاقه شما به اين شخصيت و تفكر موسيقايياش چيست؟
به نظر من و نظر بسياري از افراد كه واقعگرا هستند و بدون تعصب به موسيقي نگاه ميكنند. كلنل وزيري يكي از نوابغ موسيقي در ايران بود و موسيقي ما همواره مديون كسي مثل او است. كسي مثل صبا شاگرد مستقيم وزيري بوده است. خالقيها، سنجريها، سپانلوها و… همه از شاگردان او بودند. به نظر من همين صبا و خالقي براي يك جامعه و چندين نسل كافي هستند كه بتوانند هنر را گسترش دهند.
وزيري در آن دوره كه همه مسائل در جامعه دستخوش تغييرات اساسي شد، از بانيان تجدد در موسيقي ايران بود چنانكه ديدگاهها و نظريات او نشاندهنده اين امر است، شما كه نوع نگاهتان به موسيقي ايران از تئوري وزيري است نظرتان راجع به انتقادات به اين نظريه و رويكرد وزيري با يكسان ديدن موسيقي غرب چيست؟
اولا ديكته ننوشته غلط ندارد. من نميگويم هر آنچه استاد بزرگ وزيري گفته هيچ خردهيي نميتوان به آن گرفت. وزيري آنقدر زحمت كشيده كه از حد و اندازه فكر ما خارج است. او اولين كسي است كه كلوب موزيكال درست كرد، كلوب سينماي زنان را درست كرد، كتابهاي زيباييشناسي را ترجمه كرد. او اولين كسي است كه دستور آموزش براي تار و سهتار را نوشته، او اولين كسي است كه موسيقي توصيفي ساخت. موسيقي رديف ما روايي است و حالت توصيفي ندارد. اولين كسي كه مدرسه موسيقي ساخت، اولين كسي كه راجع به تئوري موسيقي كتاب جامع نوشت؛ همچنين اولين فردي كه نام ربع پردهها را گذاشت و رديف ميرزا حسينقلي و ميرزا عبدالله را مكتوب كرد علينقيخان وزيري بود. تمام كساني كه امروز عليه وزيري شمشير كشيدهاند و پرچمدار ضد تفكر وزيري هستند از تمام اصطلاحات او استفاده ميكنند.
بحث تعديل در نظام فواصل هم كه توسط او مطرح شد عملا در دورههاي بعد و حتي توسط شاگردان او نيز اجرا نشد، نظر شما در رابطه با آن چيست؟
من با مساله تعديل موافقم، يكي از دلايل اصلي كه اركسترها بد و كدر صدا ميدهند همين بحث اختلاف كوكهاست. چون آموزشها متفاوت است. اگر موسيقي و فواصل در يك آكادمي و به صورت يكسان به همه آموزش داده شود، همه با هم هماهنگ خواهند بود و اركسترها خوشتر صدا ميدهند.
اما اين تغيير در فواصل به عنوان يك ويژگي و سليقه، امري است كه حداقل در تكنوازي هر نوازنده نسبت به ديگري متفاوت است…
نه؛ اين ويژگي نيست و در اثر تسامح به وجود آمده است و ميتوان همه را نوعي آموزش داد كه اين اختلاف از بين برود و همه سازها يكدست صدا دهد. كوك فواصل امري عادتكردني است و با آموزش با يك متد مدون و يكسان، سازها به لحاظ كوك يكسان ميشوند.
پایان مطلب/