یکشنبه, خرداد ۱۱, ۱۴۰۴
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • صفحه اصلی
  • خبر
  • گزارش
  • مصاحبه
  • یادداشت
  • کتاب
  • نمایش خانگی
  • تلویزیون
  • فرهنگ و جامعه
  • سینما پلاسی ها
  • مالتی مدیا
    • فیلم
    • عکس
  • فیلم فجر
    • جشنواره چهل و سوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و دوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و یکم فیلم فجر
    • جشنواره چهلم فیلم فجر
    • جشنواره سی و نهم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هشتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر – بین الملل
    • جشنواره سی و ششم فیلم فجر
    • جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
    • جشنواره سی و چهارم فیلم فجر
  • آپارات
  • آموزش
  • رضا استادی
  • صفحه اصلی
  • خبر
  • گزارش
  • مصاحبه
  • یادداشت
  • کتاب
  • نمایش خانگی
  • تلویزیون
  • فرهنگ و جامعه
  • سینما پلاسی ها
  • مالتی مدیا
    • فیلم
    • عکس
  • فیلم فجر
    • جشنواره چهل و سوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و دوم فیلم فجر
    • جشنواره چهل و یکم فیلم فجر
    • جشنواره چهلم فیلم فجر
    • جشنواره سی و نهم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هشتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر
    • جشنواره سی و هفتم فیلم فجر – بین الملل
    • جشنواره سی و ششم فیلم فجر
    • جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
    • جشنواره سی و چهارم فیلم فجر
  • آپارات
  • آموزش
  • رضا استادی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
سینما پلاس
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
صفحه اصلی مصاحبه

روایت حسین محب اهری از مدیر فرمایشی تئاتر شهر

۱۳۹۳-۰۳-۰۲
Reading Time: 3 mins read
0

مديري كه در تئاترشهر گذاشته‌ايم، مديري نبوده كه در اين پست لازم باشد. او هم جزو كساني است كه دوست داشته مشغول كار ديگري باشد اما چون فلاني فرمايش كرده به ايشان پست بدهيد، او را گذاشته‌اند در اين منصب.

 

 

 

سینماپلاس: حسین محب اهری بازیگر توانای آثار طنز در تلویزیون مدتی است که مشغول بازی در نمایشی به نام «کلوچه دارچینی» است. نمایشی که هرچند برای کودکان روی صحنه رفته اما توجه همزمان کودکان و بزرگسالان را یکجا به خود جلب کرده است. محب اهری به بهانه بازی در این نمایش در گفتگویی با «اعتماد» شرکت کرده و در بخشی از این گفتگو هم گلایه هایی را مطرح کرده نسبت به بوروکراسیهای اداری موجود در نهادهایی مانند اداره تئاتر یا تلویزیون که باعث میشود آدمهایی مانند او علیرغم داشتن تجربه و طرحهای آماده، قید تولید کار برای مخاطبان را بزند. به گزارش سینماپلاس محب اهری در این گفتگو به صراحت از بی ربط بودن توانایی مدیر فعلی تئاتر شهر به پستی اشاره کرده که او برعهده گرفته است. متن کامل گفتگوی محب اهری را در ادامه می خوانید:

 

فكر مي‌كنم براي شروع، بهترين سوالي كه مي‌توان پرسيد اين است كه آقاي محب‌اهري اين روزها حال شما چطور است؟!

 

اين روزها حال من خيلي خوب است، چون دارم كار مي‌كنم. نمايش «كلوچه دارچيني» با استقبال بچه‌ها و خانواده‌ها مواجه شده. وقتي نمايش اجرا مي‌شود، كودكان و والدين‌شان با نمايش ارتباط برقرار مي‌كنند، در يك سالن كوچك و با وجود گرماي زياد، 75 دقيقه بچه‌هاي كوچك روي صندلي مي‌نشينند و با عشق و علاقه كار را دنبال مي‌كنند. وقتي كار تمام مي‌شود، هم ما و هم تماشاگران عرق كرده‌ايم و آنها مي‌آيند با ما عكس مي‌گيرند. آن يك ربع بعد از نمايش حال آدم را اگر در بدترين شرايط هم باشد، خوب مي‌كند. حالم خيلي خوب است براي اينكه هر روز با بچه‌هايي طرفيم كه داستان نمايش را دنبال مي‌كنند. هر كجا لازم باشد، فرياد مي‌زنند براي كمك‌كردن به قهرمان ما كه همان كلوچه دارچيني است. تمام اينها من را شاد مي‌كند.

 

غير از بازي در اين نمايش، مشغول چه كار ديگري هستيد؟

 

يكي، دو نمايش ديگر كه قرار است با خانم كاظمي كار كنيم، مثل «رام‌كردن زن سركش» كه در جشنواره دو سال اجرا شد. بايد ديد با وجود مشكلات و معضلاتي كه گريبانگير تئاتر ما است، به كجا خواهيم رسيد. ببينيم نمايشي را كه دو سال پيش در جشنواره فجر اجرا شده و هنوز اجراي عمومي نرفته، بالاخره مديريت تئاتر متوجه مي‌شود كه مسووليت دارد در قبال اجراهاي جشنواره، به خصوص نمايش‌هايي كه به آنها تقديرنامه هم تعلق مي‌گيرد. متني كه نوشته شكسپير است به كارگرداني مريم كاظمي با اين همه سال سابقه و نگاهي تازه به اين تئاتر. سر درنمي‌آورم چرا چنين نمايشي پس از گذشت يك سال‌ونيم از اجرا در جشنواره هنوز اجرا داشتن يا نداشتن آن مشخص نيست. در سريال «معماي شاه» هم بازي مي‌كنم. خودم هم كارهايي براي اجرا دارم. نمي‌دانم چه زماني قرار است به اين نتيجه برسند كسي كه 38 سال سابقه كار هنري دارد، تمام سرمايه‌گذاري‌ها و هزينه‌ها را انجام داده و يك چيزي ياد گرفته. پس چرا بايد براي انجام يك كار اينقدر دوندگي كنم؟چرا تجربيات‌مان را كه براي آن هزينه شده، اينقدر حيف و ميل مي‌كنيم، وقتي مي‌توانيم به درستي از آنها استفاده كنيم؟

 

علاقه‌مندان به هنرهاي نمايشي در طول بيش از 30 سال حضور شما در عرصه بازيگري، هميشه با هنرمندي پرانرژي و باانگيزه براي بازي و اجرا روبه‌رو بوده‌اند. اين روحيه و انرژي ناتمام براي نقش‌آفريني در نقش‌هاي متنوع در سينما، تئاتر و تلويزيون از كجا تامين مي‌شود؟ مثلا هنگام بازي در نمايش‌هاي كودك، شما قرار است به آنها لذت و انرژي بدهيد يا برعكس، از آنها انرژي مي‌گيريد؟

 

اين يك رابطه دوطرفه است اما با اين پرسش، آنچه فكر مرا مشغول كرد، اين است كه همه آدم‌ها اگر جاي خود را پيدا كنند، در آنها نيرويي نهفته كه مي‌تواند خيلي ثمربخش باشد. به طبيعت نگاه كنيد، حيوانات جاي خودشان را پيدا كرده‌اند. همه آنها كارشان را درست انجام مي‌دهند؛ كرم ابريشم، زنبور و غيره يا همين‌طور گياهان. اگر گياهي را كه در يك نقطه سبز مي‌شود، جاي ديگري بگذاريد، سبز نمي‌شود يا ميوه نمي‌دهد، چون هر چيز بايد سر جاي خودش باشد. اگر جامعه ما از نظر نظم و مديريت جامعه درستي باشد، همه آدم‌ها مي‌توانند بروند سر كار مورد علاقه‌شان. در اين صورت كسي كه نجار خوبي است و الان جاي ديگري است، مي‌تواند نجاري‌اش را بكند و بهترين ميز و صندلي‌ها را بسازد. اشكال جامعه ما اين است كه هر كس جاي خود را به سختي پيدا مي‌كند يا اصلا پيدا نمي‌كند. در نتيجه انرژي‌اش مثل درختي كه در جاي نامناسب مي‌كاريم، صرف نمي‌شود. در مورد خودم، خوشبختانه كاري را پيدا كردم كه دوست داشتم و مي‌خواستم انجام بدهم. مشكلات مالي اوليه و ثانويه برايم اهميت نداشت. من در 38 سال سابقه كاري، هرگز امكان نداشت حتي براي يك ماه كاري براي انجام نداشته باشم. شايد اين برحسب تصادف و شانس و اقبال من بوده باشد. در هنگام گرفتن ديپلم، يك دبير ادبيات داشتيم كه من و چند دانش‌آموز ديگر را به تماشاي يك نمايش برد به نام «معلم من، پاي من» نوشته «پيتر هانتكه» و كارگرداني آربي آوانسيان. زماني كه نمايش را ديدم، دريافتم كار من اين است و غير از اين كار ديگري نمي‌توانم بكنم! از همان سال مشغول كار هستم و اين خوشبختي بزرگ من بود، ولي متاسفانه پسر من الان مشغول كار است اما كار او، همان كاري نيست كه دوست داشته باشد. پسر من كاريكاتوريست بود و طراحي فرش خوانده. او هم مثل خيلي از جوان‌هاي ما پيدا نكرد كه چه كار بايد بكند. در پيداكردن مسير، كمك ديگران به درد چنين افرادي نمي‌خورد، بلكه جامعه بايد اين فضا را براي آنها آماده كند تا آن آدم‌ها بتوانند كار و جاي درست‌شان را پيدا كنند. جامعه بايد اين موقعيت را فراهم كند كه يك آدم بدون نگراني از معيشت خود، بتواند كاري را كه دوست دارد، انجام بدهد. الان چرا پسر من ديگر كاريكاتور نمي‌كشد يا فرش طراحي نمي‌كند؟

 

پيشنهاد شما به عنوان يك هنرمند براي حل و درمان چنين شرايطي چيست؟

 

ما تعدادي مدير و مسوول داريم. اين مسوولان وظيفه دارند به چنين اموري رسيدگي كنند، چون من به عنوان يك بازيگر بايد تمام انرژي‌ام را بگذارم روي اينكه چگونه نقشم را بازي كنم. كار من اين است. اگر در انجام اين كار ضعف داشته باشم، نمايش خوبي نخواهيم داشت. حالا مي‌رسيم به تقسيم‌بندي مسووليت‌ها. يك نفر مدير تئاتر است. ديگري مدير بخش هنرهاي تجسمي است. اين مدير قرار است مسير و زمينه‌يي را به وجود بياورد كه هنرمندان در اين عرصه فعاليت كنند، يا آدم‌هايي را پيدا كنند كه در اين عرصه نخبه هستند و به آنها بورس‌هايي براي كار بدهند. پس در واقع مديران ما هستند كه ضعف دارند. مديريت بايد با استفاده از تجربيات و مشاوره خيلي‌ها، فكر و ذكرش اين باشد كه چطور مسووليت خود را به نحو احسن انجام بدهد. فرض كنيد بنده مسوول مجموعه تئاترشهر باشم. به عنوان يك مسوول بايد تمام انرژي‌ام در اين راستا باشد كه چطور برنامه‌ريزي كنم يا چگونه با گروه‌ها تعامل كنم.

 

فكر مي‌كنيد طي سال‌هاي اخير اين اتفاق افتاده؟

 

به نظرم خير، چون مثلا مديري كه در تئاترشهر گذاشته‌ايم، مديري نبوده كه در اين پست لازم باشد. او هم جزو كساني است كه دوست داشته مشغول كار ديگري باشد اما چون فلاني فرمايش كرده به ايشان پست بدهيد، او را گذاشته‌اند در اين منصب. يكي از مسائل ذهني من همين است. ما بايد روزي در جامعه‌مان به اين نتيجه برسيم آدم‌هايي را كه به وسيله نامه به جايي يا مقامي معرفي شده‌اند، صدا كنيم و بگوييم چرا اين معرفي‌نامه را امضا كرده‌ايد؟مگر شما از تخصص ايشان آگاه هستيد؟ آيا مطمئن هستيد ايشان از پس اين كار برمي‌آيد؟ شما مسووليت داريد. اگر قرار است جايي مديري منصوب كنند، بايد افرادي كه سابقه مديريت دارند، امتحان بدهند. بروند تخصص ببينند. در غير اين صورت، در انجام مسووليت قصور مي‌شود. همين ضعف مديريت باعث مي‌شود مجموعه تئاتر شهر ما، در طول چند سال اخير سه مرتبه براي تعميرات تعطيل ‌شود. معلوم است كه مديريت غلط بوده. تعميرات يك بار انجام مي‌شود اما حالا مي‌خواهند دوباره مجموعه تئاتر شهر شكيل و زيبا را تعطيل يا تبديل كنند به يك سفره‌خانه سنتي ديگر. به نظرم بايد مديري را كه چنين تصميمي گرفته، محاكمه كنند. بايد پاسخ بدهند بر چه اساس، اصول و تفكري مجموعه زيباي تئاتري را به سفره‌خانه سنتي تبديل كرديد؟! و مخارج گذاشتيد و گروه‌ها را از اجرا باز داشتيد؟ و هنوز همه مشكلات سابق برقرار است. پس شما چه كار كرده بوديد؟ الان شما اگر بخواهيد به سالن قشقايي برويد، اگر كمي حواس‌تان پرت بشود، سقوط مي‌كنيد و زمين مي‌خوريد؛ اتفاقي كه چند بار براي خود من افتاده. آيا اين بود تعميرات شما؟ آيا تئاتر شهر اين بود؟ تئاتر شهري كه يك نابينا مي‌توانست به سادگي برود و به همه جاي آن سر بزند، بدون اينكه دچار مشكلي بشود. مديريت آن سال‌هاي تئاتر شهر بايد محاكمه شود. او كه چهار، پنج ماه اين مجموعه را تعطيل كرد و بودجه گرفت اما به جاي اينكه بودجه خرج تئاتر و صرف موارد فني و صدا و نور و غيره شود، هزينه شده و از سنگ‌هاي مزخرفي استفاده كرده‌اند كه معلوم نيست با چه پارتي‌بازي و واسطه‌يي خريداري شده و تبديلش كردند به سفره‌خانه!

 

يكي از ويژگي‌هاي شما به عنوان بازيگر اين است كه در طول سال‌ها فعاليت هنري، هميشه تنوع نقش و كيفيت اجرا در كارتان وجود داشته و خيلي كم پيش آمده خودتان را تكرار كنيد. تماشاگر هميشه با يك آقاي محب‌اهري متفاوت در هر پروژه مواجه است. اين توانايي در نقش و بازي‌هاي متفاوت از كجا نشات مي‌گيرد؟

 

بله، همين‌طور است، مگر اينكه گاهي وقت‌ها بنا بر درخواست كارگردان نزديك شوم به آنچه قبلا بوده‌ام. آن اتفاق به اين دليل است كه من با تمام كارها خيلي جدي روبه‌رو مي‌شوم. يك نقش كوچك يا يك نقش بزرگ. تفاوتي نمي‌كند. برايش اهميت قايلم. شخصيت را با دقت مي‌خوانم و به آن فكر مي‌كنم، گرچه بسياري از نوشته‌هاي ما واقعا ضعيف است اما اين چيزي است كه وجود دارد. با اين حال من بايد آن ضعف را برطرف كنم.

 

پس مواردي هم پيش آمده كه بازي در متون ضعيف را بپذيريد و آن را با كيفيت مطلوب اجرا كنيد.

 

بله، به هر حال من بايد كار كنم چون حرفه‌ام بازيگري است اما خب هر نوشته‌يي از جوهره‌يي شكل مي‌گيرد و من سعي مي‌كنم كشف كنم نويسنده چه چيز را نتوانسته در آن نوشته پرداخت كند، يا شخصيت را چگونه مي‌توانم نزديك كنم به چيزي كه نويسنده مي‌خواهد. معمولا با نوشته‌هاي متوسط اين‌طور برخورد مي‌كنم. گاهي وقت‌ها نوشته‌ها خيلي خوبند. مثلا سال 87 در نمايش «مرغ دريايي» به كارگرداني آقاي خاكي بازي كردم. در متن اصلي، شخصيت‌ها خيلي محكمند. اگر هم ضعفي هست، از اجراكننده‌هاست. من براي بازي در آن نمايش خيلي زحمت كشيدم. نه زحمت همراه با مشقت، بلكه زحمت دلنشين! بعدا وقتي چند اجراي روسي و اروپايي از آن متن ديدم، دريافتم اگر نه چندان بهتر از آنها اما قابل قياس بازي كردم. يا مي‌توانم نقشم را در سريال «خوب، بد، زشت» مثال بزنم. آن مجموعه، سريال بدي نبود اما نقطه‌ضعف‌هايي داشت. پس از پخش مجموعه، نويسنده به من پيامك دادند و خيلي تشكر كردند چون ديدند من چقدر زحمت كشيده‌ام تا شخصيتي كه در ذهن فيلمنامه‌نويس بود، پيدا شود. من با چنين حساسيتي نسبت به شغلم كار مي‌كنم. هر روزي كه من بازي يا اجرا دارم، آن روز برايم انگار روز عيد است و سرخوشم. مي‌خندم و شادم و كاري كه تمام مي‌شود يا به زمان ديگري براي اجرا موكول مي‌شود، انگار غم من را فرا مي‌گيرد.

 

شما در تلويزيون سابقه كارگرداني داريد. در دهه 60 و 70 مجموعه‌هاي بسياري ساختيد كه در زمان پخش خود با استقبال مواجه شدند. چرا در 20 سال اخير به عرصه كارگرداني برنگشتيد؟چرا توليد مجموعه موفقي مثل «ق مثل قلقلك» تكرار نشد؟

 

دلايل زيادي وجود دارد. اول آنكه آدم وقتي مي‌خواهد فكري را با ذهنيت و انرژي خود پيش ببرد، شرايط ما در تئاتر، سينما و تلويزيون اذيت‌كننده است. يعني من به عنوان كسي كه مي‌خواهم كار نويسندگي و بازيگري كنم، مي‌خواهم انرژي در اين مساله باشد اما بروكراسي اداري چنان مسيري برايم ايجاد مي‌كند كه با روحيه من مناسب نيست. گاهي پيش آمده قصد داشته‌ام طرحي كار كنم ولي خيلي من را اذيت كرده‌اند، چون تخصصم درگيري با فضاهاي اداري و مديريتي نيست يعني من را نكشانند مدام درگير مباحث اداري كنند. من بايد روي كارم متمركز بشوم. آنقدر دچار فشار مي‌شوم كه نمايشي را پس از ماه‌ها نوشتن و تمرين و طراحي، مي‌اندازم يك گوشه و مي‌گويم اصلا نمي‌خواهم كار كنم! الان در خانه، انباري از نوشته و طرح‌هاي به سرانجام‌نرسيده دارم. اين كار من نيست كه بروم با بخش اداري صحبت كنم كه چقدر نيرو مي‌خواهم و كجا اجرا بروم و چه كار مي‌خواهم بكنم. اينها به من مربوط نيست. دليل ديگر مسائلي است كه از آنها سر درنمي‌آورم. مثلا در سال 68 براي شبكه يك كلي كار كردم. برنامه‌هايي ساختم مثل «هزار برگ، هزار رنگ» يا «بچه‌ها بياييد تماشا». در آن سال من برنامه دوربين مخفي مخصوص بچه‌ها ساختم اما پخش نكردند!

 

چرا؟ دليل‌شان چه بود؟

 

نمي‌دانم. با آنكه هيچ مشكل و مساله‌يي نداشت. مثلا يك بچه‌يي كه همان «امير هشتگردي‌زاده» در كلاس قلقلك بود، سر چهارراهي كليدش را مي‌انداخت زير يك پل آهني روي جوب آب و شروع مي‌كرد به گريه‌كردن. مردم جمع شدند و پرسيدند چي شده؟ و او مي‌گفت كليدم افتاده اينجا. بعد ما فيلم گرفتيم كه آدم‌ها چگونه سعي مي‌كردند به اين بچه كمك كنند. خب، چرا اين آيتم را نشان ندادند؟! چرا برنامه‌يي را كه در آن لوده‌بازي نبود و اتفاقا پر از مفهوم بود، نشان ندادند؟! پس يا آن مسوول پخش مفهوم اين برنامه را نفهميده يا چون من با كسي ارتباط و آشنايي نداشتم، برنامه‌ام را پخش نكردند. يك دليل ديگر مي‌تواند كوته‌نظري مسوولان باشد. براي مثال در مورد همان برنامه «ق مثل قلقلك» كه اشاره كرديد، من برنامه‌يي ساختم با مدت‌زمان هشت دقيقه براي بچه‌يي كه خسته از مدرسه آمده و ناهارش را خورده، كارهايش را كرده و حالا مي‌خواهد استراحت كند. من سعي كردم هشت دقيقه اين بچه را بخندانم و در عين حال، نكات ظريفي را هم مثل بيان مناسب بچه‌ها، ادب داشتن و غيره در برنامه گنجانده بودم. برنامه‌يي ساختم با كمترين مخارج و پايين‌ترين مبلغي كه ممكن است تلويزيون براي يك برنامه بپردازد. اين برنامه سه سري پخش شد، بعد يك دوستي از مجلس كه مثلا با مدير وقت تلويزيون مشكل دارد و تصميم گرفته زيرآب آن مدير را بزند، به جاي اينكه بروند راجع به مسائل مهم و مشكلات اصلي صحبت كنند، بند مي‌كند به برنامه من و مي‌گويد «برنامه‌يي پخش مي‌شود كه در آن، مبصر كلاس چهار سال است رفوزه شده و اين يعني بچه‌هاي ايراني كندذهن هستند»! نه، واقعا آيا اين نتيجه‌گيري درستي است از يك برنامه طنز كودكانه؟! با اظهارنظر آن نماينده مجلس، مدير وقت تلويزيون گفت ديگر كافي است، نمي‌خواهد اين برنامه را ادامه بدهيد. در صورتي كه آن برنامه مي‌توانست تا مدت‌ها ادامه پيدا كند.

 

آقاي محب‌اهري از آشنايي و همكاري‌تان با خانم «مريم كاظمي» بگوييد. فكر مي‌كنيد كارهاي ايشان چه ويژگي‌هايي دارد كه طي چند سال اخير هميشه با گروه تئاتر «بازي» همكاري داشته‌ايد؟

 

خانم كاظمي را پيش از اين گاهي در خانه تئاتر مي‌ديدم چون من هم قبلا با گروه تئاتر «بازي» كه گروه آقاي پسياني است، همكاري داشتم و بعد كه خانم كاظمي هم وارد اين گروه شدند، بيشتر ايشان را مي‌ديدم اما هيچ‌وقت همكاري نداشتيم. تا اينكه سال 88 ايشان پيشنهاد دادند با هم كاري را شكل بدهيم به نام «به زير پات نگاه كن». در آن نمايش من نقش پدر شهرام كه خانم كاظمي ايفاگر نقش شهرام بود را بازي مي‌كردم. وقتي متن را خواندم، ديدم متن به چه نكات ظريف و جذابي اشاره مي‌كند و نگاه تازه‌يي به تئاتر كودك دارد. اينكه شما يك تنبك‌برداريد و بنوازيد كار كودك نيست. سرگرمي او نيست. بلكه اين نمايش ايجاد تخيل در ذهن كودك و به فكر وا داشتن او است. در جريان تمرين‌ها، حس كردم چه نقطه‌نظرات مشتركي در تئاتر و كار براي كودك با هم داريم. ديدم كار براي كودك با كار براي بزرگسال فرقي ندارد و به همان ميزان انرژي مي‌گيرد. در نتيجه نخستين كار مشترك ما ماه‌ها اجرا شد و اصلا خسته نمي‌شديم كه از اين فرهنگسرا به آن فرهنگسرا برويم. نه من و نه خانم كاظمي فكر نمي‌كرديم كه ما در گروه تئاتر بازي كار كرده‌ايم و تحصيلات تئاتري داريم و 38 سال سابقه كار دارم و حالا با اين سوابق، نمي‌روم در فرهنگسرا براي 10 نفر نمايش اجرا كنم. ما براي پنج نفر تماشاگر هم اجرا مي‌كنيم. براي دو نفر هم اجرا مي‌كنيم. براي يك نفر هم اجرا مي‌كنيم! ما كاملا به كاري كه مي‌كنيم، بها مي‌دهيم. بعد ديگر همكاري ما ادامه يافت و نمايش «آدم بلا، ديو ناقلا» را كار كرديم كه متاسفانه من بعد از دو هفته بيمار شدم و براي شيمي‌درماني رفتم. البته قصد داشتم با همان وضعيت بيايم و كار را اجرا كنم چون روحيه‌ام خوب بود اما حس كردم چهره‌ام به دليل مصرف دارو و بيماري مناسب نيست. بعد «رام‌كردن زن سركش»،

«غول بزرگ مهربان» و بالاخره «كلوچه دارچيني» را با هم كار كرديم. بيش از پنج هزار نفر از نمايش «كلوچه دارچيني» ديدن كردند. اين آمار كمي نيست. پس چرا مسوولان نبايد براي يك گروه خودكفا كه حتي يك ريال از دولت كمك‌هزينه نمي‌گيرد و نمايش پشت نمايش اجرا مي‌كند، فرش قرمز پهن كنند؟! خانم كاظمي بابت دكور اين نمايش هفت ميليون تومان پول قرض كرده و آن ساخته شده. مي‌دانيد چنين آدمي در تئاتر ما يعني چي؟ فكر مي‌كنم مديران ما بايد بيايند از ايشان وقت بگيرند كه فقط تجربياتش را بازگو كند و چگونه كاركردن را به آنها ياد بدهد.

پایان مطلب/

 

 

 

نوشته قبلی

مهوش وقاری: عده اي از بازيگران که هنوز بازيگر نشده اند عضو پيوسته خانه سینما شده اند!

نوشته‌ی بعدی

رضا درمیشیان: سهم سینمای ایران از شادمانیها فقط نظاره گری بوده!

نوشته‌ی بعدی

رضا درمیشیان: سهم سینمای ایران از شادمانیها فقط نظاره گری بوده!

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینما پلاس

این سایت بر اساس طراحی گرافیکی اختصاصی برنامه نویسی شده و تمامی بخش های آن مشمول قانون کُپی رایت می باشد. کُپی برداری از بخش های اختصاصی سایت و مشابه سازی آن، برای صاحبان این سایت حق شکایت و پیگیری در مراجع قضایی را ایجاد خواهد کرد.

  • در جریان
  • دیدگاه‌ها
  • آخرین

طوبی و خاطرخواه‌هایش!

۱۴۰۳-۰۵-۲۷

سریال طوبی؛حکایت‌ مستربین در بغداد  

۱۴۰۳-۰۶-۱۰

طوبی و خاطرخواه‌هایش!

30

الگوهای فیلمفارسی در سریال طوبی

18

زندگی برادران خیامی مستند شد

۱۴۰۴-۰۳-۰۷

چند کلمه با جعفرخان از فرنگ برگشته

۱۴۰۴-۰۳-۰۶

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

Smiley face Smiley face Smiley face Smiley face

  • درباره
  • تبلیغات
  • سیاست و حریم خصوصی
  • تماس

تمام حقوق این سایت متعلق به سینما مثبت می باشد . طراحی شده توسط مدیا پلاس

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

تمام حقوق این سایت متعلق به سینما مثبت می باشد . طراحی شده توسط مدیا پلاس