سینما مثبت: اصغر فرهادی کارگردان معتبر سینمای ایران امروز در حالی به اظهارات مدیرعامل بنیاد روایت فتح واکنشی تُند و دور از انتظار نشان داد که معمولا در سالهای گذشته با زیرکی و محافظه کاری کمتر وارد مجادلههای کلامی از این جنس شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینمامثبت، روز گذشته داوود مرادیان مدیر عامل بنیاد روایت فتح در گفت و گو با خبرگزاری مهر به تشریح دیدگاههای خود پرداخت و ضمن تاختن به جریان روشنفکری و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، اصغر فرهادی را فیلمسازی «تیزهوش» دانست که
هم حکومت را دارد و هم بیرون حکومت را. زمانی هم که زهرا منصوری خبرنگار مهر خطاب به مرادیان گفت: «اما هر دو جریان سر فیلم اخیرش علیهاش موضع گرفتند» اعلام کرد: «این را قبول ندارم. اصغر فرهادی با هر آنکه دوست داشته است فالوده خورده و میخورد. همین اصغر فرهادی چقدر با جریان روشنفکری نزدیک است؟ کاملاً در بطن جریان روشنفکری حضور داشته و دارد.»
فرهادی در واکنشی کم سابقه به این اظهارات با انتشار متنی در فضای مجازی، ضمن اعلام انزجار از جریان مورد اشاره مدیر عامل روایت فتح اعلام کرد:«خیلی صریح و روشن بگویم: من از شما بیزارم! چگونه من را فریبکارانه منتسب به حکومتی میکنید که رسانههای تندرویش از هیچ تلاشی برای تخریب و حاشیه سازی و انگ زدن به من در سالهای قبل فروگذار نکردهاند؛ حکومتی که نظرم را به صراحت درباره مصائبی که همه این سالها موجبش شده، گفتهام؛ نوشتهها و گفتههایم درباره تمام آنها موجود است، از دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ تا فاجعه تلخ و نابخشودنی مسافران کشته شده هواپیمای اوکراینی، از تبعیضهای ظالمانه بر زنان و دختران تا بردن کشور به مسلخ کرونا.»
فرهادی در این مطلب غیرمنتظره با طرح ادعاهایی درباره جلوگیری از خروج وی از کشور نوشت: «من نه هیچگاه کوچکترین قرابتی با منش و تفکر واپسگرای شما داشتهام و نه سر سوزنی به گزافهگوییهایتان در پوشش حمایت و تعریف و تمجید نیاز دارم. شما که سالها برای فرار از پذیرش مسئولیت خود سعی در جا انداختن واژه «سیاهنمایی» در کنار تکتک فیلمهای من کردید و شگفت که در سوی مقابلتان همین تلاش برای متهم کردن من به سفیدنمایی در جریان است! اگر تا به حال از آزارهایی که برای من پیش آوردهاید سخن به میان نیاوردهام تنها به این دلیل بوده که نخواستهام راهم را جز با کارم که به آن ایمان دارم پیش ببرم؛ هرگز گمان نکنید که از سر همراهی با شما بوده است.»
نوشته فرهادی نیز با این جمله پایان میگیرد: «به زودی سعی خواهم کرد درباره حواشی دیگر نیز با صراحت صحبت کنم.»درخصوص اظهارات مرادیان چند نکته قابل تامل به شرح زیر وجود دارد:
حمله به مرکز گسترش
مرادیان ششم آبان ماه امسال به عنوان مدیر گروه مستند روایت فتح حکم گرفته و در زمان انجام این مصاحبه احتمالا هنوز بیست روز از حضور در مسوولیت وی نگذشته اما مطالعه مصاحبه این تصور را ایجاد میکند که گویی مرادیان سالهاست در این مسوولیت قرار دارد! البته اعتماد به نفس فراوان این مدیر نسبتا جوان و کم تجربه در لابلای این مصاحبه پیداست مثلا در جایی که عنوان میکند: «مرکز گسترش را با این وضعیتی که دچارش شده قبول ندارم…مرکز گسترش جریان سینمای مستند و تجربی چه هزینهای روی دست نظام گذاشته و چه کارکردی داشته است؟ جذب حداکثری به معنای باج دادن نیست. به معنای همکاری است. در چارچوب اصول و نظام فکری جمهوری اسلامی. در چارچوب اولویتهای جمهوری اسلامی…چرا یک گونی به اسم بخش آوینی در نظر گرفتهای تا فیلمهای بخش مقاومت را درون آن بریزی؟ این دردناک است و صریح میگویم، این رویه باید تغییر کند…»
مطالعه این مصاحبه با مدیری که هنوز عملکرد او بر ما مشخص نیست این شائبه را ایجاد میکند که شاید مصاحبه مذکور ترتیب داده شده تا ضمن حمله به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، إتمام جحتی با رییس سازمان سینمایی صورت گیرد تا مدیریت این مرکز به همفکران مرادیان سپرده شود!
اعتماد به نفس فراوان آقای مدیر
خبرنگار مهر تلاش کرده تا با این مدیر کم سابقه وارد چالش شود اما متاسفانه فضایی عجیب بر این مصاحبه حاکم است. مثلا به این جمله از زبان مرادیان دقت کنید: «من هم تجربه مستندسازی اقتصادی داشتهام، هم نظامی و هم امنیتی. در حوزه اقتصادی به حدی رسیدم که میتوانم پیشبینی قیمت کنم!» یعنی آیا مرادیان هم اکنون میتواند پیش بینی کند قیمت نفت یا مسکن در تابستان سال ۱۰۴۱ چگونه خواهد بود؟! مستندسازی که تمام سابقه او به ساخت سه اثر و تالیف تعدادی کتاب در یک انتشارات محدود است چگونه میتواند چنین ادعاهایی را مطرح نماید؟
آیا ایران فقط به همفکران مرادیان تعلق دارد؟
متاسفانه بخشی از اظهارات مرادیان در مقام مدیر یک مجموعه به شدت غیرحرفهای است. مثلا به این بخش دقت کنید: «…وقتی ویترین مستندسازی کشور افتاده دست روشنفکربازی، آنچه میبینیم گرایش حاد به پرتره است. آنهم غالباً پرترههای دور از انقلاب…شاید خانمی بیاید که کمی موهایش هم بیرون باشد! یکی از شاگردان خود من هست که شاید در خیابان گشت ارشاد با او برخورد کند اما بهشدت بچه مسلمان و انقلابی است. من نمیآیم چنین فردی را کنار بگذارم و سراغ یک فرد متظاهر بروم.»
معدود فیلمسازان شریف سینمای مستند را به سمت سینمای زیر زمینی سوق دهیم؟
مرادیان به عنوان مدیر یک مجموعه میتواند مطابق با چهارچوب تعیین شده برای آن مجموعه تصمیم بگیرد اما دلیلی به بیان بلند بلند نظرهای خود و ایجاد فضایی تفرقه افکنانه وجود ندارد! او یک بازیگر زن بی حجاب که گشت ارشاد با او برخورد میکند، به افراد روشنفکر ترجیح میدهد. چطور چنین فردی که نسبت به حجاب – به عنوان یکی از ویژگیهای مهم یک زن مسلمان- قید و بندی ندارد میتواند به شدت بچه مسلمان باشد؟! اگر مرادیان طرح و ایدهای دارد چرا آن را در مجموعه تحت مدیریت خود اجرایی نمیکند و مثلا جشنوارهای برای نمایش فیلمهای دفاع مقدس در ژانر مستند به راه نمیاندازد؟ أساسا مگر قرار است همه جامعه به شکلی یکدست مخاطب طیف خاص و محدودی از فیلمها باشند؟ مگر روشنفکر ایرانی جرمی مرتکب شده که نگاهی متفاوت با مرادیان دارد؟ آیا باید با چنین رفتارهای تفرقه افکنانهای فیلمسازان شریفی که دغدغه محیط زیست، میراث فرهنگی، مسائل اجتماعی و… دارند را به سوی سینمای زیر زمینی سوق داد؟!چرا جریانی که مرادیان آن را نمایندگی میکند «قدرت جذب» ندارد و حتی در پشت میز مسوولیت اینقدر بی پروا و تُند و تیز است؟
جای خالی واکنش رییس سازمان سینمایی
در این میان جای خالی واکنش مسوولان بنیاد روایت فتح و حتی رییس سازمان سینمایی إحساس میشود. باید مشخص شود این جنس از موضع گیریهای نامهربانانه نظر شخصی مرادیان است یا سیاستی است که قرار است در سطحی وسیع اجرا و به دامنه ناراضیان فضای فرهنگی اضافه کند؟! در واکنش به ماجرایی که اظهار نظر فرهادی را به دنبال داشته جای خالی اظهار نظر محمد خزاعی در مقام رییس سازمان سینمایی حس میشود. بهرحال او رییس سینمای فرهادی هم هست و یک واکنش غیررسمی در حد یک توییت هم میتواند فردی مانند فرهادی را امیدوار کند که در سینمای ایران حرف او نیز جایی شنیده میشود و نیازی به رفتارهای تُند و تیز و ایجاد هزینه برای کشور عزیزمان ایران نیست.
سینما مثبت آماده انعکاس دیدگاههای افراد،سازمانها و نهادهایی که نام آنها در این مطلب آمده درباره مطلب مذکور است.
بد نبود آقای مرادیان اجازه می داد عرق مدیریتی اش خشک شود بعد اینطوری گرد و خاک می کرد. برادر! احیانا فرصت کردی کارتابل مدیریتی رو کامل ببینی که اینطوری داری می پری به زمین و زمان؟