سینما مثبت: از ابتدای انقلاب تاکنون میلیون ها نفر علاقه و عشق به موزیک ها و خوانندگان قبل از انقلاب را به نحوی ابراز کرده اند. این علاقه مندی هیچ ارتباطی به سیاست ندارد و موسیقی کاملا یک امر مستقل از سیاست است و ترانه های عاشقانه همواره یادآور نوستالژی های مردم هستند. پرداختن به این موضوع در سینما اهمیت ویژه ای داشته اما به دلیل ممیزی و ممنوع الصدا بودن تمامی خوانندگان ترانه ها این اتفاق کمتر افتاده است. این تدابیری بود که از ابتدای انقلاب در سینمای ایران شکل گرفت و طی سالهای بعد صدای خوانندگان بعد از انقلاب و به اصلاح (مجوز دار) روی آثار پدیدار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، یکی از دلایل ممنوع بودن خوانندگان گذشته ابتذال بود اما گاهی خوانندگان جدید مبتذل تر از خوانندگان قدیمی از آب درآمدند! در فیلم مطرب سعی شده به قصه فردی پرداخته شود که پیش از انقلاب خواننده کاباره ای بوده و بعد از مدت ها با سفر به ترکیه می خواهد آرزوی دوباره روی صحنه رفتن را تحقق ببخشد اما متاسفانه قصه فرعی دیگر و اضافی نچسبی در فیلمنامه گنجانده شده که موضوع مقدمه این نوشته را کاملا از بین می برد و فیلم به اثری ضد مهاجرتی تبدیل می شود. فیلم بر خلاف نظر برخی منتقدان که آن را مبتذل دانسته اند اینگونه نیست بلکه در ساختار اشکالهای مهمی دارد که باعث می شود اهالی سینما آن را دوست نداشته باشند اما توجه به خواسته درونمایه فیلم که گاها دیده می شود بسیار ارزشمند هم هست.( نوستالژی خوانندگان قدیمی) این یک سوژه مهم و تاثیر گذار است که فیلمساز حتی با چندین بار نزدیک شدن به آن هم گیشه را هم فتح کرده و حالا در شبکه نمایش خانگی نیز موفق است. حیف که فیلمنامه از ریلی که تصور می رفت خارج شده و گیر مهاجرت افتاده است؛ آنهم نه مهاجرت آوازه خوان بلکه دخترش!!! گویی در این بازده زمانی هر کسی قصه ای در خارج از کشور داشته باشد، بصورت اپیدمی به مهاجرت می پردازد و این آفت هنری فیلم مطرب است. با این حال مطرب با اینکه با سازی ناکوک ساخته شده اما فیلمی در خور تحسین است که به این سوژه مهم و بکر که مستقیم باشد پرداخت. شاید اگر فیلمساز در شروع ساخت عجله نمی کرد و بیشتر به آن فضای نوستالژیک نزدیک می شد، بهره بیشتری می برد.
شتابزدگی در کل فیلم حاکم است. قصه محسن کیایی (پسر پرستویی) در فیلم کاملا تکراری و نخ نما شده است و حتی در اجرا هم جلوه جذابی ندارد. اینکه پسر، خدمتکار منزل خواننده سوپر استار ترک است ، به خاطر کودک آن زن و… بیشتر به هم نزدیک می شوند و وجود پدر خواننده باعث ارتباط عاطفی بین آنها می شود. این بخش به کل به آن نوستالژی لطمه زده و خواسته غیرت ایرانی را نشان دهد اما از موضوع اصلی خارج شده است. گرچه گره زدن زن خواننده با مطرب ایرانی نیز می توانست جذاب تر برگزار شود اما نخ نما است.
شخصیت اصلی پرویز پرستویی و قصه نیز به درستی پرداخت نشده و فیلم ساز به شکلی زورکی آن را جمع کرده است. در کل با تمامی انتقادات، فیلم مفاهیم خود را به مخاطب منتقل می کند، البته به دلیل نوع فیلمنامه و کارگردانی، شخصیت ها در حد تیپ باقی می مانند. این مسئله به خودی خود اشکالی ندارد اما شخصیت اصلی باید از جایی به شخصیت نزدیک می شد و به این دلیل همذات پنداری کمتری با آن می شود با اینکه قابلیت فراوانی داشته که آنرا بیشتر پرداخت نماید. فیلم قرار نبوده اثری جدی باشد و صرفا در ساخت به بخش سرگرمی آن پرداخته شده و از این جنبه هم موفق بوده است.