اين آينه تمامنماي سينماي كودك ايران در حال حاضر است، سينمايي كه هر كه لب به انتقاد از آن ميگشايد بيشتر به دنبال سهم خواهي و گرفتن بودجههاي چند صد ميليوني از فارابي و نهادهاي مرتبط با آن است تا اصلاح اوضاع نابسامانش.
گزارش یک رانت در حوزه سینمای کودک
شمقدری و میرعلایی، سینمای کودک را زمین زدند
سینما پلاس: نتایج به دست آمده در یک گزارش درباره وضعیت سینمای کودک نشان می دهد در سال های اخیر اوضاع نابسامانی در سینمای کودک حاکم بوده است. 44 فيلم اكران نشده، 22 فيلم كمفروش و ميلياردها تومان هزينه در چهار سال اخیر، دستاوردی است که مسوولان سینمایی برای سینمای کودک به یادگار گذاشته اند.
به گزارش وب سایت خبری ـ تحلیلی سینماپلاس، «محمدصادق شايسته» از روزنامه نگاران حوزه فرهنگ و هنر امروز سه شنبه پانزدهم مهرماه در گزارشی که در روزنامه اعتماد درج شده، به بهانه برگزاری جشنواره فیلم کودک وضعیت سینمای کودک را بررسی کرده است. متن این گزارش که با سه جدول کامل و دقیق همراه است نشان دهنده وضعیت نابسامان فیلم هایی است که در سال های اخیر ساخته شده است. متن گزارش این روزنامه نگار به شرح زیر است:
فیلم هایی که ربطی به سینمای کودک ندارد
باز هم مثل هر سال جشنواره فيلم كودك بهانهيي شده براي پرداختن به مهجورترين ژانر سينماي ايران در 15 سال گذشته، ژانري كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با آغاز فعاليتهاي رسمي سينما از اوايل دهه 60 تبديل به يكي از سودآورترين ژانرهاي سينمايي شد و تا سال 1376 دوراني طلايي را سپري كرد. آنقدر طلايي كه تقريبا هر سال در جدول فروش سينماي ايران حداقل يكي دو مورد از فيلمهاي سينماي كودك در بين پر مخاطبترين و بالطبع پرفروشترين فيلمهاي سال قرار داشتند. در فاصله زماني سالهاي 1363 تا 1376 يعني در 13 سال ژانر كودك توانست در مجموع بيش از 35 ميليون مخاطب را به سالنهاي سينما بكشاند. رقمي كه امروز حرف از رسيدن به آن بيشتر از يك شوخي تلخ نيست. در كنار اينها تعدادي از مهمترين و تاثيرگذارترين فيلمهاي سينمايي پس از انقلاب هم در همين ژانر ساخته شدند. از «باشو غريبه كوچك» به كارگرداني بهرام بيضايي و «خانه دوست كجاست» به كارگرداني عباس كيارستمي تا «بچههاي آسمان» به كارگرداني مجيد مجيدي كه براي نخستين بار در تاريخ سينماي ايران توانست در سال 1998 به جمع پنج نامزد نهايي اسكار در رشته بهترين فيلم خارجي زبان راه پيدا كند. اينها را در مقدمه اين گزارش عنوان كرديم تا وقتي فاجعه امروز سينماي كودك را مرور ميكنيم تلخي شيب سقوط سينماي كودك بهتر حس شود. بهتر است همين جا هم تكليف خودمان را روشن كنيم كه فروش بالاي فيلمهايي مثل «شهر موشها 2» و «كلاه قرمزي و بچه ننه» هيچ ربطي به احياي سينماي كودك ندارد. هيچ كجاي دنيا يك دهه سكون و عقب افتادگي با دو جرقه تمام نميشود! سينماي كودك در اين سالها حتي با برگزاري منظم و هرساله جشنواره فيلم كودك و سرمايهگذاري نسبتا كلان بنياد سينمايي فارابي در اين بخش باز هم به جايي نرسيده است. نه جشنواره كودك در اين سالها توانسته خروجي قابل قبولي براي سينماي كودك ارائه كند و نه بنياد سينمايي فارابي با تهيهكنندگي آثار و تزريق پولهايي كلان و بدون برنامه كمكي در جهت بهبود وضعيت اين سينما كرده است. آنچه در ادامه اين گزارش ميخوانيد مروري بر وضعيت چهار سال گذشته سينماي كودك است، وضعيتي كه امروز هم همچنان ادامه دارد و اگر قرار نباشد فكري اساسي براي آن شود هم بودجه بيتالمال بيش از پيش هدر خواهد رفت، همنسل آينده ايران بزرگ شده با تفكرات سينماي جذاب و خوش و رنگ لعاب غرب خواهند شد و هم هيچ بعيد نيست كه در آيندهيي نه چندان دور مراسم ختم ژانر كودك توسط مخاطبان برگزار شود، نگفتيم مديران مربوطه چون دوستان عرصه فرهنگ هنوز هم به اين باور نرسيدهاند كه سالهاست در سينماي ايران ديگر ژانري به نام كودك وجود ندارد و هنوز هم هر مديري با ساختن فيلمهاي بيمخاطب و در كمد مانده با محوريت كودك تنها رزومه فعاليتهاي فرهنگياش! را پر ميكند اما چرا فقط چهار سال گذشته را بررسي ميكنيم؟ اول اينكه آمارها دقيقتر و قابل دسترستر و دوم اينكه مشت اين چهار سال نمونه خوبي براي خروار 10 سال گذشته است.
فيلمهايي براي كمدها!
در سالهاي دوران طلايي سينماي كودك فيلمهاي كودك به راحتي و به سرعت مجوز توليد و اكران ميگرفتند. دليلش چه بود؟ يك كلمه: ميفروختند. سينماي كودك در نيمه دوم دهه 60 تا نيمه اول دهه 70 واقعا پرفروش بودند. «كلاه قرمزي و پسرخاله» چهار ميليون، «شهر موش ها»، «دزد عروسكها»، «خواهران غريب» سه ميليون و «گلنار»، «سفر جادويي» و «پرنده كوچك خوشبختي» هر كدام دوميليون مخاطب داشتهاند. اينها را بگذاريد كنار كلي فيلم كه 600 هزار تا دو ميليون مخاطب داشتهاند. در برخي سالها حتي يك پنجم فيلمهاي اكران شده در سينماي ايران متعلق به كودكان و نوجوانان بودند اما در سالهاي اخير و با اينكه رشد جمعيتي ايران نسبت به آن سالها تقريبا دو برابر شده است اما رسيدن به اين ميزان مخاطب يك روياي دور از دسترس است چرا كه امروز سينماي كودك عملا در سينماي ايران جايگاهي در اكران ندارد. در سالهاي اخير تعداد فيلمهايي كه براي آرشيو شدن در كمدهاي وزارت ارشاد، فارابي يا تهيهكنندهها ساخته شدهاند رقمي نجومي و باور نكردني است. جدول زير تنها بخشي از تعداد فيلمهاي اكران نشدهيي است كه هنوز هم رنگ اكران به خود نديده و بعيد است خيليهايشان هم در آينده رنگ اكران به خود ببينند و احتمالا مثل بسياري ديگر از فيلمها آخر مستقيما سر از شبكه نمايش خانگي درميآورند. تعداد آنها را بشماريد، اين تعداد را ضربدر حداقل هزينههايي كه براي ساخت يك فيلم در سينماي ايران وجود (حداقل 200 ميليون تومان) كنيد تا راحتتر متوجه شويد كه چه ميزان سرمايه فرهنگي كشور در كمدها خوابيده است، هزينههايي كه تا امروز حتي يك ريال هم بازگشت سرمايه نداشته است. اين جدول بر اساس فيلمهاي توليد شده در فارابي و حضور يافته در چهار دوره گذشته جشنواره فيلم كودك است. ( رجوع به جدول شماره 1)
اين جدول تنها بخش رسمي و قابل استنادي است كه در زمينه فيلمهاي اكران نشده سينماي كودك وجود دارد، به چند نكته جالبي كه در اين ليست وجود دارد دقت كنيد؛ اول از همه كار كردن چندباره كارگردانهايي كه فيلمهاي قبليشان اكران نشده ولي باز هم بودجههاي لازم براي ساخت يك فيلم اكران نشده ديگر در اختيارشان قرار گرفته است. كدام كشور داراي سينما را سراغ داريد كه اين گونه بودجههايش را صرف كارگردانهايي ميكند كه نه فيلم پرفروش و عامهپسند ميسازند و نه فيلم تاثيرگذار و نخبهپسند. نكته دوم اينكه كه اگر سه چهار اسم را فاكتور بگيريم آن وقت با انبوهي از نامهايي مواجه ميشويم كه هيچ پيشزمينه قابل قبولي براي ساخت آثار كودك نداشته و ندارند. حتي در مقام تهيهكننده كه بودجه هر فيلم در اختيار او قرار ميگيرد هم با نامهايي مواجه ميشويم كه نه قبل از اين فيلمها و نه بعد از اين فيلمها كار خاصي در سينما انجام ندادهاند و بالطبع اين تصور به وجود ميآيد كه نام سينماي كودك سفره عريض و طويلي است كه هر از چند گاهي آدمها ميتوانند بيايند بر اين سفره بنشينند، پولي به كف آرند و بروند و نكته آخر اينكه زماني برخي از اين چهرهها از جمله وحيد نيكخواه آزاد يا ابراهيم فروزش در انتهاي دهه 60 و ابتداي دهه 70 يا فيلم ماندگار ساختهاند ولي در سينماي امروز كودك كه تغييرات جهاني آن از نظر موضوعي و تكنيكي بسيار پيشرفتهتر از دو دهه پيش شده است حتي يك اثر موفق هم در كارنامه كاريشان ديده نميشود. چرا؟ واضح است. در سينماي ايران كسي براي ياد گرفتن و پيشرفت تكنيكي سرمايهگذاري نميكند.
گلي به جمال عروسك اسفنجي!
با توجه به جدول عريض و طويل فيلمهاي اكران نشده سينمايي كودك احتمالا اين نتيجهگيري براي خوانندگان گزارش پيش ميآيد كه اگر اين فيلمها اكران شوند باز هم ميتوان شاهد شكوفايي سينماي كودك باشيم و به اين ترتيب ميتوان تمام كاسه كوزهها را بر سر مديران سينمايي قبلي و فعلي شكست كه فرصت و اجازه اكران به اين فيلمها را نميدهند. البته در واقع ميتوان كاسه كوزههاي عدم پيشرفت و تاثيرگذاري سينماي كودك را بر سر مديران سينمايي و مسوولان فرهنگي كشور در بخشهاي مختلف شكست اما نه از بابت عدم اكران فيلمهايي كه در جدول بالا مشاهده كرديد چرا كه اين فيلمها با مختصات، موضوعات و جهتگيريهايي كه دارند حتي اگر در سينماها هم اكران ميشدند باز هم در روند سقوط سينما كودك تفاوتي حاصل نميشد و فقط به ليست فيلمهاي شكست خورده سينماي كودك اضافه ميشد. چرا اينچنين قاطعانه چنين استدلالي ميكنيم؟ به چند دليل؛ اول اينكه در سينماي ايران يكسري پخشكنندههاي باهوش با شم اقتصادي بالا وجود دارند كه اگر احساس كنند فيلمي قابليت پرفروش شدن را دارد بلافاصله امتياز پخش آن را روي هوا ميزنند. رقابت فشرده براي خريد حق پخش فيلمها در ايام جشنواره فيلم فجر از سوي بسياري از پخشكنندهها آن هم قبل از اينكه بازخوردي از فيلم در جامعه مردمي يا جامعه منتقدان پيدا كنند مويد همين نكته است. دوم اينكه تعداد زيادي از نمونه فيلمهاي مشابه ليست عريض و طويل جدول شماره 1 در سالهاي اخير اكران شدهاند و تاملي بر فروش آنها با توجه به هممسير بودن باقي فيلمهاي ساخته در اين ژانر با آثار قبلي (هم از لحاظ موضوعي و هم از لحاظ كيفيت ساخت و هدفگذاري) ميتواند به خوبي نشان دهد كه خانه سينماي كودك از پايبست ويران است. جدولي كه در ذيل مشاهده ميكنيد آمار فروش فيلمهاي سينماي كودك ايران در چهار سال گذشته است. در بررسي اين فروشها باز هم به اين نكته دقت كنيد كه ميانگين حداقل هزينه ساخت فيلم در ايران تقريبا 200 ميليون تومان است (حداقل را عرض كرديم وگرنه كه بعضي از فيلم بودجههايي در حدود 600 يا 700 ميليون تومان برايشان هزينه شده است) . با دانستن اين نكته و ارزيابي جدول زير با توجه به نكتهيي كه گفته شد بهتر ميتوانيد درك كنيد منظور از سينماي ورشكسته كودك چيست! البته نكته مهم فروش اين فيلمها براساس جدول فروش سينماهاي تهران است ( رجوع به جدول شماره2)
جالب است نه؟ ميزان فروش و جذب مخاطب 22 فيلم سينماي كودك در چهار سال گذشته معادل يك سوم دو فيلم «آهوي پيشوني سفيد» و «كلاه قرمزي و بچه ننه» است و جالبتر اين است كه كل اين ميزان مخاطب در چهار سال گذشته براي سينماي كودك تنها نيمي از مخاطب فيلمهاي چون «كلاه قرمزي و پسرخاله»، «دزد عروسكها»، «شهر موشها» و «خواهران غريب» است و اگر ميانگين مخاطبان فيلمهاي طهماسب و جبلي را حذف كنيد در كمال ناباوري به اين نكته ميرسيد كه كل مخاطب فيلمهاي چهار سال گذشته سينماي كودك در ايران معادل يك چهارم مخاطب فيلمهايي چون «گلنار»، «سفر جادويي» و «پرنده كوچك خوشبختي» است. البته اين شيب سقوط مختص به چهار سال گذشته نبوده و از دو سال پاياني دهه 70 تا امروز ادامه داشته اما در اين سالها به اوج خودش رسيده است. به نظر با اضافه كردن رشد جمعيت، افزايش تعداد سينماها و حتي گرانتر شدن دهها برابريه قيمت بليت و مقايسه آنها با ادوار گذشته ديگر نيازي به توضيح بيشتر در خصوص وضعيت اسفبار سينماي كودك چه به لحاظ كيفيت و چه به لحاظ جذب مخاطب وجود ندارد. سينمايي كه زماني حتي اگر اگر فيلمهاي پرفروشش را كنار ميگذاشتيم آن وقت با فيلمهاي ماندگاري چون «باشو غريبه كوچك» به كارگرداني بهرام بيضايي، «خانه دوست كجاست؟» و «مشق شب» به كارگرداني عباس كيارستمي، «بچههاي آسمان» به كارگرداني مجيد مجيدي، «مهر مادري» به كارگرداني كمال تبريزي، «دره شاپرك ها» به كارگرداني فريال بهزاد، «كليد» و «خمره» به كارگرداني ابراهيم فروزش، «گاو يار» و «نان و شعر» به كارگرداني كيومرث پوراحمد، «ايليا نقاش جوان» به كارگرداني ابوالحسن داوودي، «دونده» به كارگرداني امير نادري و «شاخ گاو» كيانوش عياري مواجه ميشديم. چيزي كه سينماي امروز كودك همان را هم ندارد.
پولهايي كه علف خرس است
تا اينجا وضعيت سينماي كودك كمي روشن و شفاف شد. چه از لحاظ كميت ساخت فيلم، چه از لحاظ وضعيت اكران و چه از لحاظ بازگشت سرمايه اما نكتهيي كه در ابتدا هم به آن اشاره كرديم بحث هدر دادن بودجههاي بيتالمال است. در زمينه برگزاري جشنواره فيلم كودك به اذعان دبير جشنواره امسال با بودجهيي 5/4 ميلياردي بيست و هشتمين دوره جشنواره برگزار شده كه به نسبت سالهاي گذشته بودجه اختصاص يافته كاهش چشمگيري داشته است. اگر حتي ما در چهار سال گذشته با همين رقم هم جلو برويم و نخواهيم به بودجه اصلي اين جشنواره در ادوار مختلف نگاهي بيندازيم با رقمي معادل 18 ميليارد تومان هزينه براي برگزاري چهار دوره جشنواره مواجه ميشويم و بالطبع اين سوال پيش ميآيد كه بهره سينماي كودك از حداقل 18 ميليارد تومان هزينه براي برگزاري آن چه بوده است؟ اين همه شور و هيجان در برگزاري جشنواره فيلم كودك اصفهان چه دستاوردي براي سينماي ايران در اين ژانر داشته است؟ اين جشنواره سال به سال از نظر كيفيت افت ميكند و اگر فارابي هم نباشد كه كلا جشنواره را بايد با چهار يا پنج فيلم برگزار كرد. حتي خود فارابي هم در اين بين هزينههاي گزاف و عجيبي كرده است. هزينههايي كه حتي يك درصد سرمايهگذاري اوليه را هم نتوانستهاند برگردانند. به جدول شماره 3 دقت كنيد. اين جدول تنها بخشي از پولهايي است كه فارابي در چند سال اخير براي ساخت فيلمهاي كودك هزينه كرده است. نام فيلمها با ميزان هزينهيي كه فارابي برايشان كرده و وضعيتشان طبق دو جدول 1 و 2 مقايسه كنيد تا ميزان پولي كه در چند سال گذشته هدر رفته يا مسكوت مانده مشخص شود. (رجوع به جدول شماره3)
البته جدول شماره 3 تنها آن بخش از هزينههاي فارابي براي سينماي كودك است كه بالاي 100 ميليون تومان بوده است. وامهاي 30 الي 100 ميليون توماني به بسياري از فيلمهاي ساخته شده در اين حوزه داده ميشود و صرف مبالغ ديگري براي مواردي چون خريد فيلمنامه، جوايز تشويقي، خريد رايت بينالملل، اكران در سينماها، حق پخش تلويزيوني و حتي خريد سهم تهيهكننده هم از ديگر هزينههايي است كه فارابي در طول سال به سينماگراني كه در اين عرصه فيلم ميسازد اختصاص داده است كه اگر بخواهيم آن مبالغ در چهار يا هشت سال گذشته را هم عنوان كنيم آن وقت با عددي بزرگ و عجيب مواجه خواهيم شد كه صرفا در سينماي كودك هزينه شده است. اين آينه تمامنماي سينماي كودك ايران در حال حاضر است، سينمايي كه هر كه لب به انتقاد از آن ميگشايد بيشتر به دنبال سهم خواهي و گرفتن بودجههاي چند صد ميليوني از فارابي و نهادهاي مرتبط با آن است تا اصلاح اوضاع نابسامانش. اين مبالغ به خوبي نشان ميدهد مديريت دولتي به اشتباه و نادرست هزينههاي زيادي براي اين بخش سينماي ايران كرده است، هزينههايي كه بارها صرف كارگرداني يا تهيه آثار توسط كساني شده است كه يا در يك دهه گذشته امتحان فيلم خوب نساختن خود را پس دادهاند يا كساني بودهاند كه پس از 20 يا 25 سال ناگهاني سر و كله شان در سينما پيدا شده است يا كساني بودهاند كه تا پيش از هيچ نام نشاني از آنها يا عوامل توليد فيلمشان در سينما وجود نداشته است. هزينههايي كه ميتوانست صرف زير ساختهاي سينما شود. با اين هزينههاي بالا چند سالن سينما مخصوص كودكان ميشد ساخت؟ چند نيروي متخصص به آخرين تكنيكهاي روز سينماي جهان در زمينه كودك ميشد تربيت كرد؟ چقدر ابزار روز سينمايي را ميشد وارد ايران كرد؟ و چه كسي پاسخگوي اين ميزان تلف شدن بودجههاي فرهنگي كشور است؟ مگر چقدر بايد هزينه كرد كه يك بخش فرهنگي بتواند پيشرفت كند؟ اين بضاعت و توانايي سينماي كودك ايران است. بضاعتش براي پرفروش شدن، ساخت فيلمهايي بر مبناي نوستالژيهاي دو دهه قبل است، هيچ بعيد نيست كه در آيندهيي نهچندان دور سروكله دنبالههاي «دزد عروسك ها»، «گربه آوازه خوان»، «مريم و ميتيل» يا «خواهران غريب» براي ساخته شدن يك فيلم پرمخاطب در زمينه كودك پيدا شود وگرنه حالا شما هم قطعا به اين نتيجه رسيدهايد كه در ديگ فعلي سينما كودك و مديران و هنرمندانش هيچ آبي براي نزديك به پنج ميليون كودك و دانشآموز فعلي ايران گرم نخواهد شد!