سینما مثبت: پخش مجموعه زیرخاکی ۴ در ایام نوروز ۱۴۰۳ به پایان رسید و این سریال نیز مانند اغلب آثار این روزهای صدا و سیما با تبلیغی پُر رنگ و لعاب برای موضوع فرزند آوری از مخاطبان خود خداحافظی کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری-تحلیلی سینمامثبت،تلویزیون در سالهای دهه هشتاد با پخش سریال خوش رکاب و در دهه نود با پخش سریال پایتخت «دنباله سازی» را تجربه کرد؛ موضوعی که هم به لحاظ اقتصادی برای تلویزیون به صرفه بود،هم آگهی دهندگان را راضی میکرد و هم امکان کنترل محتوایی سریالها را برای مدیران سیما فراهم میکرد.اما ساخت سریال پایتخت به دلایلی همچون: بیانگیزگی بازیگران اصلی آن،افزایش شهرت برخی بازیگران سریال و به تبع آن افزایش دستمزد،تغییر وضعیت دختران نقی و عدم امکان تداوم ساخت سریال و…. به امری غیرممکن و لااقل سخت تبدیل شد و حالا در چنین شرایطی سریال زیرخاکی با بهره گیری از یک بازیگر محوری و شناخته شده و احتمالا بهرهمندی از تجربههای ساخت سریال پایتخت با شیبی ملایم در حال حرکت است تا برای چندین سال متوالی دیگر حضور خود را در تلویزیون تضمین کند.سریالی که در مقاطعی داستان آن کاملا غیرواقعی و غیرقابل باور است و در بخشهایی مخاطبش را دست کم میگیرد و تاکید بیش از حدی بر دیالوگ و شوخیهای کلامی دارد و حتی فراموش میکند که باید درخصوص شخصیتهای دیگر نیز داستان پردازی کند. مثلا در سری چهارم این سریال موضوعهایی مانند سرقت از بانک بیش از حد سادهانگارانه است.همچنین ورود فریبرز به ماجرای تسلیحات جنگی حتی قوت و استحکام پاورقیهای مجلات خانوادگی را هم ندارد و به احتمال زیاد به واسطه آنکه امکان فیلمبرداری در کشتی برای سازندگان فراهم شده و به واسطه آن میتوانستند چند قسمت از سریال را تامین کنند؛ به سراغ این داستان پردازی بیدلیل و غیرمنطقی رفتهاند والا این خط داستانی با هیچ پیچ و مُهرهای به سریال چفت و بست نمیشود و در خط اصلی داستانی که همان یافتن گنج باشد جایگاهی ندارد.
البته زیرخاکی به واسطه برخی استانداردها نظیر طراحی صحنه و لباس اثر قابل قبولی است اما شاید مهمترین علت موفقیت آن ایده اصلی سریال باشد که سازندهاش با بهره گیری از الگوی فیلمی با نام زلیگ از ساختههای وودی آلن،شخصیتی را طراحی کرده که به سادگی با قرار گرفتن در کنار هر شخصیتی شبیه به او میشود و به سرعت رنگ عوض میکند.با این خط داستانی میتوان چندین سری دیگر از زیرخاکی را ساخت مشروط به آنکه کارگردان فراموش نکند بیش از آنکه تماشای پژمان جمشیدی-به عنوان شخصیت ثابت این سریال و اغلب آگهیهای بازرگانی- برای مخاطب جذاب است؛دنبال کردن قصهای محکم و منطقی میتواند بیننده را با خود همراه کند والا زیرخاکی نیز در همان چاهی سقوط خواهد کرد که سریال پایتخت در قسمت پایانیاش بر لبه آن ایستاده بود.