سینما مثبت:با گذشت حدود یک دهه از فعالیتهای سازمان اوج همچنان این مجموعه با تمامی زیر مجموعههای عریض و طویلش ناتوان از ایجاد ارتباط با مخاطبان عام است و به جز برخی محصولات خاص و محدود، اغلب آثار تولید شده توسط دست اندرکاران این مجموعه آثاری گران قیمت هستند که صرفا با بهره گیری از تکنیک و فرم، برای درک و فهم مخاطب نیاز به الصاق سازندگان به اثر دارند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینما مثبت، کلیپ دهه هشتادیها از جدیدترین محصولات ماوا یکی از مجموعههای وابسته به سازمان اوج است که این روزها در فضای مجازی منتشر شده است. کلیپی که به شدت بوی اشرافیت میدهد و در مفاهیم دچار مشکل است. مثلا در این اثر با تقلیل مفهوم عمیق عاشورا از نهضتی عدالت طلبانه به یک مراسم فانتزی و آیینی مواجهیم که
در لابلای حجم زیادی از تصاویر نامتعارف و غیر مرتبط شعر مرتبط با عاشورا اجرا میشود که القای چنین نگرشی خود جای سوال دارد.
شمر و عمر سعد اینستاگرام دارند؟!
انتخاب یک گیم به عنوان محل روایت این کلیپ نیز جای سوال دارد. مکانی که حضور نوجوانها در آن مستلزم هزینه است و چه بسا هرکدام از آنها معادل حقوق یک روز کارگر را پرداخت میکنند تا در چنین محیطی بازی کرده و هیجان زده شوند حال آنکه مکان عامتری مثل زمین بازی میتوانست انتخاب بهتر و مناسبتری باشد. به چهره نوجوانهای حاضر در این کلیپ هم نگاه کنید: رفاه و ثروت از سر و روی آنها میبارد! از پوستهای لطیف گرفته تا مدل مو و هدفون دور گردن و لباسهای برند و انواع اکسسوری که به خودشان آویزان کردهاند. نه اثری از سو تغدیه در این چهره ها است و نه حتی قناعت! دریغ از ذرهای معمولی بودن. انگار این نوجوانها عدهای آقا زاده هستند که حالا با آن مدلهای مو و لباس دور هم جمع شدهاند تا یک نقش را ایفاء کنند؛ نقش مذهبی بودن به سبک و سیاق ۱۴۰۰ که به شدت هم اشرافی است و در فرمی بی اهمیت و چه بسا مبتذل در قالب شعری سست و بی محتوا اینگونه نقش میبندد: درسته که عوض شده زمونه
کی گفته عاشقی برای قدیمه/اینکه تویی تو دنیا انتخابم/خفن ترین تصمیم زندگیمه/بدون هیچ معطلی از دم /دشمنای تو رو بلاک کردم!
منظور از تو احتمالا در این شعر امام حسین و اهل بیت هستند که دشمنان آنها عمر سعد و شمر و یزید هستند. آیا شمر و یزید صفحهای در اینستا دارند که این نوجوانها آن صفحات را بلاک کردهاند؟!
بدسلیقگیهای مکرر
از طرفی چه منطقی وجود دارد که علیرام نوایی از پای میز گریم بلند شود و به دیدن این نوجوانها برود؟ چرا نوجوانها از دیدن او اینقدر تعجب میکنند؟! مگر برای آنها این بازیگر اینقدر دور از دسترس است؟ البته از این بدسلیقگیها در همین چند دقیقه کلیپ فراوان است. مثلا چه دلیلی دارد در پس زمینه عبدالرضا هلالی که داخل ایوان نشسته شمعدان آنتیک ببینیم؟ آیا طراح صحنه و کارگردان و فیلمبردار چنین اثری نمیدانند این شمعدان نه در ایوان بلکه داخل خانه و در کنار آينه معنا و مفهوم پیدا میکند و قرار دادن آن در محیطی بی ربط مثل ایوان و بالکن نه تداعی کننده نگاه سنتی بلکه اوج بدسلیقگی و زیبایی ناشناسی سازندگان اثر است؟
سینما مثبت آماده انعکاس دیدگاههای افراد،سازمانها و نهادهایی که نام آنها در این مطلب آمده درباره مطلب مذکور است.