سینما مثبت: شنبه شب سیزدهم شهریور ماه ساعتی پس از پخش آخرین قسمت از سریال تلویزیونی گاندو از شبکه سه سیما، شبکه نمایش در اقدامی هوشمندانه فیلم سینمایی روز شیطان ساخته بهروز افخمی را پخش کرد. تماشای این دو اثر امکانی برای مقایسه میان دو اثر با محتوایی یکسان فراهم کرد تا مشخص شود چگونه بعد از گذشت ربع قرن از ساخت اثری جاسوسی، تلویزیون پسرفت کرده و با وجود پیشرفتهای فنی و تکنیکی، سریال جاسوسی صدا و سیما حتی قابل قیاس با اثری قدیمی هم نیست.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینما مثبت،در سالهای اخیر موج ساخت فیلمها و سریالهای امنیتی در سینما و تلویزیون به راه افتاده که به جز معدود آثاری همچون: روز صفر آثار دیگر تولید شده در این حوزه عمدتا فیلمهایی کم ارزش از لحاظ هنری بودهاند. اغلب سازندگان این آثار مدعی هستند تولیدات آنها بر أساس پروندههای واقعی ساخته شده که موضوعی کم اهمیت است زیرا واقعیت هرچه باشد درخصوص پروندههای امنیتی تا سالها پس از گذشت واقعه قابل انعکاس در قالب آثار رسانهای نیست و یک سریال میتواند با تکیه بر رخدادهای غیر واقعی، تصویری از امنیت را در ذهن مخاطب شکل دهد. حتی اگر در سریالی از جنس گاندو تمام رخدادهای داستانی بر أساس واقعیت طراحی شده باشد آنچه ما مشاهده میکنیم بازنمایی کاریکاتوری از رخدادهای واقعی است که با حضور بازیگران درجه چند در نقشهای منفی و نمایش رفتارهای احمقانه از ضد قهرمانها کلان رفتار قهرمانهای داستان را هم زیر سوال میبرد چرا که این شخصیتهای منفی که نمیدانند هنگام جاسوسی مثلا نباید جوری بلند بلند حرف بزنند که پهباد صدای آنها را شنود کند، با یک بسته پاستیل هم گیر میافتند و دیگر نیازی به این حجم از قشون کشی و پلیس بازی برای دستگیریاشان نیست! این بازآفرینی کاریکاتوری شخصیتهای منفی در گاندو را مقایسه کنید با همین فیلم روز شیطان که بیست و هفت سال قبل ساخته شده و به جهت پرداخت درست شخصیت منفی فیلم، قهرمانهای فیلم با چالش مواجه شده و در نهایت اقتدار نیروی امنیتی داخلی در ذهن مخاطب شکل میگیرد اما متاسفانه سپردن ساخت آثاری از جنس گاندو به نیروهای متوسط تلویزیون باعث شده تا حاصل این آثار در حد و اندازه تله تئاترهای هارون الرشیدی در ذهن مخاطب تاثیر گذار باشد؛ سریالی پُر از شعار و بیانه که در نهایت باید با برگزاری مراسم نکوداشت و میزگرد خبری و… پیامهایش به ذهن مخاطب حقنه شود.
تمام سریال یک طرف و قسمت پایانی آن یک طرف؛ جایی که برای نمایش اقتدار قهرمانهای داستان محمد لباس کردی میپوشد و به رقص با اهالی محل میپردازد. سازندگان اثر آنقدر این بخش را سطحی برگزار میکنند که یادشان میرود حداقل برای این بخش یک روستای کردی زیبا انتخاب کنند نه یک روستای خاکی و نه چندان زیبا. سازندگان اثر حتی از این مساله عاجز هستند که یک صحنه تاثیرگذار از شلیک آر پی جی به سمت اتوموبیل نیروهای ایرانی تدارک ببینند یا اینکه حضور تروریستها را از همان بخشهای آغازین قسمت پایانی به موازات دیگر اتفاقها روایت کنند تا تعلیق در داستان ایجاد شود و این چنین میشود که سریالی به ظاهر مهم در حد و اندازه تئاترهای موسوم به هارون الرشیدی – به دلیل ضعف ساختار- جلوه گر میشود.
البته در شرایطی که میتوان با هزینهای اندک رسانهها را به صف کرد تا درباره اثری تلویزیونی مطالب تمجید آمیز بنویسند و با همین مطالب نیز اهداف ناشی از ساخت چنین آثاری را محقق کرد، شاید لازم نباشد هزینههای چند میلیونی برای چپ کردن اتوموبیل و صحنه پردازی صرف کرد!
سینما مثبت آماده انعکاس دیدگاههای افراد،سازمانها و نهادهایی که نام آنها در این مطلب آمده درباره مطلب مذکور است.