سینما مثبت: پس از گذشت چند ماه از تبلیغات گسترده رسانه ای، سرانجام شورای اقتباس بنیاد سینمایی فارابی اسلامی چهار کتاب برگزیده جهت ساخت فیلم را اعلام کرد. نکته مهم این است که این آثار چه تناسبی با شرایط امروز جامعه دارد؟
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، شورای داوری بخش اقتباس فارابی متشکل از مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس، محمود اربابی فیلمنامهنویس و پژوهشگر، سیدعلی کاشفیخوانسازی نویسنده و پژوهشگر، هادی مقدمدوست فیلمنامهنویس و کارگردان و سیدمیلاد حسینی نویسنده و منتقد ادبی، چهار کتاب «زیبا صدایم کن» نوشته فرهاد حسنزاده، «پلو خورش» نوشته هوشنگ مرادیکرمانی، «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده و «دشتبان» نوشته احمد دهقان را برای اقتباس برگزیده است. دو داستان آخر از این چهار داستان، فیلم های دفاع مقدسی هستند که با توجه به متن و سابقه سازندگان آن، جزو آثار پُرهزینه سینمای ایران خواهند بود و البته به واسطه مضمون دفاع مقدسی، ساخت آن ها در سال پایانی فعالیت دولت می تواند کارنامه خوبی برای این دولت به جا گذاشته و حضور مدیران آن در تیم مدیریت دولت بعدی را تضمین کند. البته در این فهرست اثری نیز وجود دارد که ساخت آن می تواند به اقتصاد امریکا کمک کند؛ از این حیث که با پرداخت دستمزد کلان به سازنده اش که اقامت امریکا را دارد، او را برای مدتی طولانی از دغدغه های مالی در این وانفسای دلار 25 هزار تومانی رها کند!
و جالب اینکه این کمک اقتصادی، با ساخت فیلمی با مضمون ملی ـ ایرانی رخ خواهد داد!
هر یک از این فیلم ها چه تناسبی با شرایط امروز دارد؟
بنیاد سینمایی فارابی در حالی اقدام به خرید امتیاز این آثار نموده که ادبیات همواره به عنوان بازتابی از شرایط اجتماع می تواند تصویری کامل از یک دوره تاریخی را ارائه دهد. شاید بتوان بر اساس خلاصه داستان هر یک از این فیلم ها، شناختی کلی از فضای آن ها را به دست آورد.
۱- «زیبا صدایم کن» نوشته فرهاد حسنزاده، ارائه شده توسط رسول صدرعاملی (تهیهکننده)، فیلمنامهنویس: کامبوزیا پرتوی، کارگردان: رسول صدرعاملی.
درباره داستان: دختر پانزده سالهای در موسسهای زیر نظر بهزیستی زندگی میکند. مادر معتادش ازدواج کرده و پدرش به سبب بیماری روانی در آسایشگاه بیماران روانی بستری است. زیبا در روز تولدش به پدر کمک میکند تا از آسایشگاه فرار کند. پدر موتور یکی از کارکنان آسایشگاه را می دزد تا با هم به گردش بروند و تولد زیبا را جشن بگیرند. زیبا به زودی از همدستی با پدرش پشیمان میشود. پدر تعادل روانی ندارد هر لحظه به حالی درمیآید؛ گاهی خوب است و گاهی بد و گاهی دچار جنون و گاهی دچار توهم میشود. سرانجام زیبا با همکاری نیروی بیمارستان پدر را بیمارستان برمیگرداند و تولدش را با کسانی که در کنارشان امنیت دارد جشن میگیرد.
پیش بینی: در بهترین حالت یک فیلم سانتی مانتال با هدف تبلیغ بهزیستی و حمایتش از کودکان بی پناه آن هم در شرایطی که انواع و اقسام این کودکان در سطح شهر در حال زباله گردی هستند. در نهایت شاید بتوان این فیلم را در جایگاهی مشابه فیلم خورشید ساخته مجید مجیدی در نظر گرفت. البته صدرعاملی در سال های اخیر کاملا از دنیای کودکانه آثارش فاصله گرفته و شاید بهتر باشد حالا که پروژه اش تصویب شده، کارگردان دیگری برای این اثر انتخاب کند.
۲- «پلو خورش» نوشته هوشنگ مرادیکرمانی، ارائه شده توسط علیرضا سبطاحمدی (تهیهکننده)، فیلمنامهنویس: ابراهیم فروزش، کارگردان: ابراهیم فروزش
درباره داستان: خاطراتگروهی از نوجوان های روستایی آسیب دیده در زلزله بم را از زبان پسرکی که می خواهد نویسنده شود، نقل می شود.داستان نگاه های ترحم آمیز نسبت به فاجعه دیدگان را نقد می کند و با تاکید بر شخصیت نویسنده ای که در روز آخر بازدید با بچه های زلزله زده همراه شده است، از جامعه می خواهد به جای ترحم، برای این بچه ها کاری بکنند، که این نگاه نویسنده قابل تحسین است.
پیش بینی: یک فیلم لطیف انسانی که احتمالا در جشنواره کودک سال بعد از ساخت، اغلب جوایز را خواهد گرفت اما در اکران مطابق روال چنین فیلم هایی شکست خواهد خورد و تا سال ها شاهد غُرو لُند سازندگانش از وضعیت سینمای کودک و بی توجهی مردم به سینمای کودک و سینما نرفتن کودکان و… خواهیم بود. یک فیلم با رگه های غلیظ رئالیسم و نمایش فضای روستایی و…
۳- «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده، ارائه شده توسط حبیب احمدزاده (تهیهکننده)، فیلمنامهنویس: حبیب احمدزاده (کارگردان متعاقبا معرفی خواهد شد)
درباره داستان: حوادث این رمان در آبادان رخ می دهد و مربوط به سه روز محاصره این شهر توسط نیروهای عراقی است. در رمان سعی بر این شده که به گونهای متفاوت و با نگاهی فلسفی به وقایع و رخدادهای جنگ پرداخته شود. قهرمان این رمان دیدهبان نوجوان ۱۷ سالهای است که به ناچار به جای دوست مجروحش راننده ماشین حمل غذا میشود. او از این شغل ابا دارد و سعی دارد افراد کمتری از آن باخبر شوند. وی مأمور به انجام دیدهبانی برای عملیاتی میشود که طی آن قرار است رادار عراقی موسوم به «سامبلین» را گمراه کنند؛ راداری که آن را «ماشین قیامتساز» مینامند.
پیش بینی: این کتاب رمان جذابی است اما فضای کلی آن عمدتا ذهنی است. برای باورپذیری داستان نیاز به ساخت و ساز دکور گسترده و عظیم است.حتما باید شهر آبادان با تمام ابعادش ساخته شود تا داستان قابل قبول باشد. البته ساخت و ساز باید خیلی جزئی و دقیق باشد و نه در حد پلاتو. اما درخصوص مبحث دیده بانی فیلم «ملکه» ساخته محمد علی باشه آهنگر را به یاد داریم که البته در گیشه اثر موفقی نبود. چنین فیلم هایی که باید نهایتا در نیمه اول دهه هفتاد ساخته می شدند، حالا صرفا ساخته می شوند که در آرشیو بمانند چون نه قابلیت ارتباط با مخاطب امروز را دارند و نه حرفی برای دنیا. کتاب احمد زاده ترجمه های خارجی هم شده اما نکته قابل تامل این است که او با چه سابقه ای به عنوان تهیه کننده این پروژه سنگین انتخاب شده است؟ با احترام به همه تجارب این نویسنده دوست داشتنی و شریف آیا او سابقه تولید چنین آثاری را دارد؟
۴- «دشتبان» نوشته احمد دهقان، ارائه شده توسط منوچهر شاهسواری (تهیهکننده)، فیلمنامهنویس: محمدرضا گوهری، کارگردان: مازیار میری
درباره داستان: در آخرین روزهای تابستان، خانواده ناصر (راوی داستان) در تب و تاب باز شدن مدرسه هستند. پدر ناصر، دشتبان است و در باغی، در کنار رود الوند (در نزدیکی قصر شیرین) زندگی میکند. جنگ به آنها هجوم میآورد و به یکباره کوچ مردم شهر و روستا آغاز میشود. ناصر و خانوادهاش نیز به ناچار همراه میشوند. مردم شهر پیاده از پیش روی دشمن میگریزند. اما صبح روز بعد دشمن جاده را میبندد و شکار آغاز میشود. ناصر و خانوادهاش به یکی از درههای اطراف میگریزند و در غاری مستقر میشوند. پدر ناصر، برای کمک به مردم شهر میرود و ناصر، گلنار (خواهر)، مادر و پدربزرگ میمانند. پس از چند روز پدر زخم خورده باز میگردد. دشتبان همچنان که روایتگر مبارزه این خانواده است، از سوی دیگر جابهجا عشق مردم به هم را به تصویر میکشد. داستان ماجراهای مختلفی را بازگو میکند. زمستان سر میرسد و آنها مجبورند با طبیعت خشمگین هم مبارزه کنند.
پیش بینی: منوچهر شاهسواری پس از پشت سر گذاشتن دوره ای پُر تنش و پُرحاشیه در خانه سینما، حالا قرار است پروژه عظیم دیگری را مقابل دوربین ببرد. تهیه کنندگی فیلم ماه و خورشید ساخته محمد حسین حقیقی در سال 1374 جزو سوابق وی در تهیه کنندگی است. سال 1393 هم فیلم مزار شریف را تهیه کرده است. یکی از همان فیلم های عظیم ـ شریف سینمای ایران که با صرف هزینه زیادی ساخته شده تا روایتگر مقطعی از تاریخ کشورمان باشد اما در گیشه با سر زمین خورده و مشتری نداشته چون بیان فیلم کهنه است و امروزی نیست. حالا داستان دشتبان هم به لحاظ مضمون حتی یک داستان دهه هفتادی دفاع مقدسی نیست؛ کاملا یک داستان دهه شصتی است که نمونه های موفقی از این شکل روایت قبلا ساخته شده که مهم ترین آن پایان کودکی ساخته کمال تبریزی است و حالا احتمالا دشتبان فیلمی با یک پروداکشن بسیار وسیع خواهد بود با یک قصه تکراری و تقریبا آرشیوی.
سینما مثبت آماده انعکاس دیدگاه های سینماگران ذکر شده در این خبر درباره این مطلب است.