سینما مثبت: تماشای فیلم های به نمایش درآمده در جشنواره فیلم کوتاه تهران نشان می دهد ذهنیت اغلب چهره های فعال در این حوزه، آثاری با گرایش هنر ـ تجربه ای است و خروجی این فیلم سازان در آینده نزدیک نیز چیزی جز فیلم های ضد گیشه نخواهد بود. اما برخی فیلم های دیگر سرشار از تجربه های بدیع و جذابی است که می تواند به غنای سینمای بلند کمک کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، یکی از مهم ترین ویژگی های فیلم کوتاه در جشنواره این است که اغلب بدون اطلاع از اخبار و حواشی مربوط به این آثار به تماشای آن ها می نشینیم و ناگهان با اثری شگفت انگیز مواجه می شویم که گاهی نفس مخاطب را در سینه اش حبس می کند. در میان آثار به نمایش درآمده در جشنواره گاهی نیز فیلم هایی دیده می شود که نگاه اجتماعی خوبی به مسائل جامعه دارند و با روایت داستانی جذاب، بخشی از واقعیت های جامعه را نیز منعکس می کنند.
آتامان ساخته احسان عباس زاده فیلمی با موضوع زباله است و زندگی افرادی را روایت می کند که زباله جمع می کنند و از محل جمع آوری زباله زندگی اشان می گذرد و گاهی بر سر طلای سیاه با یکدیگر دچار اختلاف و درگیری می شوند. فیلم شوخی جذاب و ظریفی با موضوع مثبت اندیشی دارد. یکی از شخصیت های فیلم مرتب در حال گوش دادن به فایل های صوتی با موضوع مثبت اندیشی است و تناقض این موضوع با زندگی فردی و شخصی وی به خوبی به تصویر کشیده شده است.
زرد خالدار ساخته باران سرمد یک فیلم فانتزی است که از نظر اجرا و ساختار اثر قابل تاملی محسوب می شود. داستان درباره دختری است که به عنوان مربی بازی کودکان فعالیت می کند و همیشه در قالب یک زرافه فرو می رود و در نهایت این ذهنیت او تبدیل به واقعیت شده و زرافه ای را از نزدیک دیده و آن را لمس می کند.
زرد خالدار به عنوان یک اثر تک پرسوناژ اثر قابل قبول و شسته رفته ای است.
قفل ساخته علی جوان فیلمی با حضور علی انصاریان بازیگر سابق فوتبال و مجری ـ بازیگر سینما و تلویزیون است. مردی داخل اتوموبیل به دنبال همسرش می رود که مردی میانسال را از سر ترحم و دلسوزی سوار اتوموبیل خود می کند. مرد میانسال دیگر حاضر به پیاده شدن نیست و همین مسئله باعث درگیری میان آن ها و در نهایت ضرب و شتم مرد میانسال توسط مرد راننده می شود.
بخش عمده ای از فضاسازی فیلم در فضای بسته ـ اتوموبیل ـ صورت می گیرد. فیلم تاکید فراوانی بر باران و ترافیک دارد اما نمای معرف خوب و درستی از باران در خیابان و ترافیک به نمایش نمی گذارد و پایان آن نیز باز است.
باخ ساخته مهران قربانی ادای دینی به آثار مرحوم عباس کیارستمی است. داریوش کاردان بازیگر نقش اصلی فیلم است. فردی در یک روستا به دنبال متقاعد کردن اهالی برای کسب اجازه از آن ها جهت بردن آن ها به تماشای فیلم است. برخی اهالی روستا با حضور دختران خود در این برنامه مخالف هستند
سگ دعوا ساخته علی عارف نسب فیلمی بدون دیالوگ است که سازنده تمام تلاش خود را برای رسیدن به یک فرم هنری و سینمایی به کار گرفته است. فیلم در فضایی جنگلی روایت می شود و قصه دو فرد بومی را روایت می کند که در ماجرایی، سگ یکی از آن ها کشته می شود و دیگری برای انتقام برنامه ریزی می کند. فیلم برداری بخش قابل توجه فیلم است اما مشخص نیست چه پیام و نکته ای در روایت کارگردان نهفته است؟
برادر ساخته مهدیه محمدی فیلمی در حال و هوای انقلاب است. جوانی که برای گرفتن لباس دامادی به خیاطی رفته، در مسیر بازگشت با سربازی مواجه می شود که از دست فرمانده خود فراری است و لباس دامادی اش را به او می دهد تا بتواند فرار کند. مضمون انسانی فیلم قربانی زیاده گویی و طولانی بودن بیش از حد فیلم می شود.
بی ریختی ساخته محمد رحمتی یکی از آثار جذاب و دیدنی جشنواره سی و ششم است. فیلم از حیث روایت، فضاسازی و کارگردانی اثر ارزشمندی است که تماشای آن مخاطب را میخکوب می کند. داستان در خانه ای می گذرد که در آن زنی که همراه ماموران برای شرکت در جلسه دادگاه از زندان خارج شده، در مسیر بازگشت به زندان قصد جاسازی مواد مخدر در بدنش را دارد. فیلم سرشار از غافلگیری های جذاب است و البته در بخش فنی هم ظرافت های فراوانی دارد که مشخصا در بخش صداگذاری آن، کار هنرمندانه محمد حسین ابراهیمی در مقام صداگذار با حجم فراوانی از دیالوگ های پُرتنش و طولانی فیلم را به اثری دیدنی و جذاب تبدیل کرده است.
حلق آویز ساخته رقیه توکلی نیز از آثار قابل تامل و جذاب این جشنواره است. داستان درباره زنی چاق و غیر معمول است که علاقه فراوانی به خوردن دارد. در ابتدای فیلم تصور می کنیم شخصیتی نامتعادل است اما به مرور مشخص می شود در زندان کار می کند و به نوعی مامور اعدام است. پلان ابتدای فیلم که در آن پاهای دختر بچه ای تکان می خورد و سپس شیرینی خوردن افراطی دختر در پایان فیلم از صحنه های به یاد ماندنی این فیلم ساده و انسانی است.
ضد ضربه ساخته عادل تبریزی فیلمی با مایه های طنز است. داستان درباره پیر زن و پیرمردی است که مغازه ای خواربار فروشی را اداره می کنند. مغازه ای که دیگر مشتری ندارد و حالا در موقعیتی تصمیم می گیرند تا با مشتری مداری، فروشی حداقلی داشته باشند اما رعایت حال مشتری باعث از دست رفتن تمام سرمایه آن ها می شود. تمام ماجرای فیلم در چند دقیقه رخ می دهد و از این حیث، فیلم تناسب فراوانی با تعاریف رایج از فیلم کوتاه دارد.
اجباری ساخته محمد جواد خورشا مفهومی انسانی را روایت می کند: تداوم زندگی و خوشبختی یک نفر در گرو مرگ دیگری است اما در روایت این قصه هم دچار زیاده گویی است و هم صحنه پردازی و پرداخت داستانی نشان می دهد سازنده فیلم تسلط زیادی از فضای قصه خود ندارد و به همین دلیل است که در میان سلاح های ژ _ 3 که قرار است تداعی کننده دوران پهلوی باشد، ناگهان سر و کله سلاح کلاشینکف نیز پیدا می شود.
جایی میان گاوها ساخته محمد علی حسینی و حسین فلاح آبادی در ابتدا این تصور را در مخاطب ایجاد می کند که فیلمی جدی و قابل تامل خواهد بود. فیلم همه آن چیزی که معمولا فیلم سازان کوتاه از مخاطبان پنهان می کنند را در همان ابتدا بیان می کند. قرار است در خلال فروش صوری یک گاوداری به فردی کارآفرین، کلاه برداری صورت بگیرد. همه چیز به خوبی پیش می رود تا اینکه در پایان فیلم، شخصیت اصلی ـ با بازی فرید سجادی حسینی ـ مجبور می شود به روی سقف گاوداری برود بدون آنکه نمای مهم رفتن او به روی سقف نمایش داده شود.
فیلم عزیز ساخته سید مهدی موسوی نیز داستان خود را در موقعیتی بسیار کوتاه روایت می کند. مردی فوت کرده و زنی برای گرفتن طلب خود به منزل او مراجعه کرده اما خانواده متوفی حاضر به دادن طلب او نیستند. فیلم ترکیبی عالی از به کارگیری جذاب معماری ایرانی در کنار نمادگرایی و استفاده خوب از دوربین روی دست است. پایان فیلم هم با نمایش حضور خانواده در زیر زمین خانه و دعوا بر سر زمین ناجی آباد همراه است؛ زمینی که قرار بوده ناجی همه اهالی خانه از وضعیت اقتصادی نامناسب باشد، به دستاویزی برای سقوط تمام اعضای خانواده تبدیل می شود.
کرگدن ساخته آرمین پورمحمد فیلمی درباره زن و مردی سالمند است که از خلال روایت زندگی آن ها قرار است پیام ها و نشانه هایی به مخاطب منتقل شود. یرمرد و پیرزنی تنها در خانه زندگی میکنند. پیرمرد مبتلا به آلزایمر است و زن از او مراقبت میکند. دزدی وارد خانه میشود که زن مجبور به کشتن او می شود. فیلم روایت ساده و سر راستی دارد اما مشکل این است که پیر زن بسیار خونسرد است و هیچ توضیحی داده نمی شود که در کدام مکتب و مدرسه اینگونه آدمکشی و دفن جنازه را آموخته است. پایان فیلم هم با ایده زنگ خوردن مقتول جذاب است اما نیمه کاره رها می شود. می توان از صحنه شیر خوردن همزمان پیرمرد و گربه تعابیر مختلفی کرد و نکات فراوانی از آن استخراج کرد که این مسئله دیگر به عهده مخاطب گذاشته می شود!