سینما مثبت: روز گذشته مستند بلند راه طی شده در حوزه هنری اکران شد. این مستند ساخته علی ملاقلی پور کارگردان جوان سینمای ایران است که پیشتر فیلمهای مستندی با موضوع زندگی سید مسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست،امیر علی جوادیان عکاس و مستندی درباره پاکدشت ساخته بود. این کارگردان حالا اولین تلاش خود را برای ورود به عرصه مستند سیاسی به ثبت رسانده است. اثری که نشان میدهد وی توفیقی در این زمینه نداشته و باید دوباره به همان مسیر سابق بازگردد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، در عنوان بندی مستند هشتاد دقیقهای راه طی شده اسامی مختلفی مشاهده میشود. اسامی افرادی که زمانی جزیی از بدنه مطبوعات بودند و حالا چند سالی است با حمایت جریانهای سیاسی وارد عرصه فیلم سازی شدهاند و از مراکز مستندسازی تا شبکههای پُرمخاطب سیما را به تسخیر خود درآوردهاند. سبد محصولات این دوستان رسانهای بسیار متنوع و پُربار است. از سریالهای تلویزیونی گرفته تا برنامههای زنده و مستندهای بلند. البته هر فردی میتواند در طول زندگی خود پیشرفت کرده و از نویسندگی سایت و یا دبیری بخش فرهنگی یک خبرگزاری وارد عرصه تهیه کنندگی و مهمتر از آن سیاست گذاری در عرصه فیلم سازی شود اما بضاعت مورد نیاز برای این عرصه با آنچه که فرد پیشتر با آن خبر تأیید و منتشر میکرد تفاوت دارد و اگر فردی با همان بضاعت اندک کار رسانهای آن هم در رسانههای خاص وارد فیلم سازی شود، حاصل آن میشود مستندی مغشوش و سردرگُم که به جای نمایش ابعاد مختلف زندگی یک شخصیت سیاسی، صرفاً تلاش خود را بر این مسئله متمرکز میکند که ثابت کند این فرد پدر فکری و معنوی سازمان منافقین (یا به تعبیر فیلم سازمان مجاهدین خلق) بوده است.
چرا علی ملاقلی پور؟
علی فرزند مرحوم رسول ملاقلی پور جزو چهرههای مثبت و جوان سینمای ایران است که تقریباً تمامی اهالی سینما نسبت به او حسی مثبت دارند. کارگردان جوانی که پدرش به او توصیه کرده بود وارد سیاست نشود و حالا با عدم توجه به توصیه مشفقانه پدرش، وارد این عرصه شده و حاصل آن ساخت فیلمی سردرگُم و مغشوش درباره یک شخصیت سیاسی مهم است. علی آقا هیچ تخصصی در سیاست نداشته و ندارد؛ نخواهد هم داشت زیرا سیاست چیزی مانند فیلم سازی است که ابتدا باید ژن آن در وجود فرد باشد. همین عدم وجود ژن سیاست در خمیرمایه این جوان شریف است که باعث شده در اغلب مصاحبهها وقتی مقابل مصاحبه شونده مینشیند، از روی کاغذ سؤال بپرسد و گاهی هم برای اینکه بتواند مصاحبه را هدایت کند، هدفون در گوشش بگذارد تا احیاناً فردی از پشت صحنه در سؤال و جواب او را یاری کند.
علی آقا، نباید خودش را قاطی ماجرا میکرد
مهمترین مشکل علی آقای ملاقلی پور این است که خودش را قاطی ماجرا میکند. به جای آنکه مثل یک کارگردان حرفهای که با پیشنهادی جذاب مواجه شده که در حیطه کاریاش نیست اما به عدد و رقم حاصل از قرارداد توجه دارد و میآید یک کارشناس مقابل مصاحبه شونده میگذارد و در نهایت هم یک کار شسته ـ رفته مدل نه سیخ بسوزد نه کباب از آن در میآید، علی آقا خودش راوی شده، قصه ماجرای شهادت دوست پدرش توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین را به فیلم آورده و در نهایت با انواع و اقسام آینه چینی و آینه بینی و بهره گیری از جلوههای ویژه دمده که بیشتر مناسب برنامههای تلویزیونی است؛ به خط فکری این شخصیت سیاسی پرداخته و عملاً بخشهای مهم زندگی مهندس بازرگان مانند تشکیل دولت موقت، استعفای دولت موقت، تسخیر سفارت امریکا و نظر وی درباره آن و… را زیر سبیلی رد کرده و فقط به بخش جنگ توجه کرده است.
علی آقا کسی نیست که بخواهیم یا اصلاً بتوانیم مهندس بازرگان را از دریچه نگاه او ببینیم و اساساً تلاشهای او در راه شناختن این شخصیت، چه در جایی که مقابل شخصیتها مینشیند و با آنها سخن میگوید و چه زمانی که کتاب داخل آبمیوه گیری میریزد، قابل باور نیست. ایدههایی از این دست که آینه نماد لوح جان است و اینکه فیلم ساز محترم هرجا که میرود چند تکه با خودش آینه ببرد هم بیشتر از اینکه ایدهای جذاب باشد، طرحی کهنه است که آدمی را به یاد سینمای معناگرای برادران روس میاندازد.
بازرگان، حامی مسعود رجوی
مهمترین پیامی که فیلم به مخاطب ارائه میدهد، این است که مهندس بازرگان مبانی فکری و اندیشهای سازمان منافقین را شکل داده و حامی آنها بوده است. بعد از پایان فیلم چیزی جز این پیام در ذهن مخاطب شکل نگرفته است. البته چند جایی هم به نکات مثبت این شخصیت اشاره شده است؛ مثل اینکه مرحوم بازرگان طرح لوله کشی آب تهران را با پول پدرش انجام داده است. چند جایی هم تلاشهایی در فیلم مشاهده میشود تا مهندس را به بیخ ریش جریان فراماسونری بچسبانند. همه اینها با تعدادی فیلم آرشیوی و مصاحبه صورت میگیرد و جسارتا این چیزی نیست که برای ساخت آن نیاز به دو سال زمان باشد! چرا در این دو سال سازندگان فیلم به سراغ چند شخصیت سیاسی غیر ایرانی که در آن زمان زیستهاند نرفتهاند؟ چرا به زندگی او پس از کناره گیری از سیاست تا زمان درگذشت نپرداختهاند؟ آیا این سؤال در ذهن آنها شکل نگرفته که شخصیتی تا این اندازه پُرتلاش و فعال، در طول دورانی که مشغول فعالیت سیاسی نبوده به چه کاری اشتغال داشته است؟
سخن آخر
دوستانِ مستند ساز! مستند سازی با ستون نویسی برای سایت و روزنامه تفاوت میکند و اگر قرار باشد اندیشهای که در چند ساعت شکل میگیرد، خروجیاش به جای سایت بشود فیلم مستند، نتیجه همین اثر و فیلمهایی شبیه این است که احتمالاً چون هیچ گاه اکران گسترده نمیگیرند و به همین دلیل در معرض قضاوت رسانهها قرار نمیگیرند؛ برخورد موشکافانه با آنها نمیشود.