سینما مثبت: جمعه بیست و سوم خرداد ماه ۱۴۰۴ هر ایرانی با غیرت و باشرفی در هر نقطه از این کشور در کنار حس خشم از تجاوز به کشورش حس تحقیر را هم تجربه کرد.اینبار این حس و حال از رگ گردن به ما نزدیکتر بود. اینبار کشور عزیزمان ایران مورد تجاوز قرار گرفته بود. اینبار همه آنهایی که به شهادت رسیده بودند مثل ما فارسی حرف میزدند و کُد ملی داشتند و با نامهایی ایرانی نامیده شده بودند. نمیشد مثل ماههای گذشته که با دیدن تصاویر کشتار کودکان فلسطینی و قتل عام مردم سوری و عراقی کانال تلویزیون را با یک «خُب به ما چه» تغییر میدادیم؛ از موضوع فاصله بگیریم و به سراغ هزار و یک مشکل و مساله شخصی و کاری خودمان برویم.ما به بازی گرفته شده،غافلگیر و تحقیر شده بودیم.آن طرف ماجرا همان موجود پلیدی بود که سالها چنین رفتاری با اعراب منطقه کرده بود و به ریش آنها خندیده بود.در چند روز ارتشهای آنها را نابود کرده بود،هزاران اسیر از آنها گرفته بود، آنها را به پای میز مذاکره کشانده و خفت را به رهبران بیوجود آنها تحمیل کرده و کار را تمام کرده بود! عینا از ما ایرانیها چنین تصویری در ذهن داشتند این «اسرائیل شر مطلق!»

طرح از:هادی حیدری
اغلب ما ایرانیها آن ۲۴ خرداد تاریخی را با این حس تحقیر گذراندیم.ممکن است برای تحمل این حس به قرص و سیگار پناه برده باشیم و ممکن است خود را در جمعهای خانوادگی قرار داده باشیم تا مصیبت و غم را با «یکدیگر» بخوریم.ممکن است به خاطرات سالهای دهه شصت پناه برده باشیم.همان دههای که در این سالها طرفداران فراوانی در جامعه پیدا کرد که با ساندویچهای نان بولکی و نوشابههای شیشهای و دفترچههای مشق و أنواع یادگاریهای آن زمان همواره در عشق و حال بودند و گهگاه فیلمها و سریالهایی درباره آن دوران را با اشتیاق در رسانهها دنبال میکردند و حسرت زندگی در آن سالها را میخورند.
دهه شصت فقط ساندویچ بندری کثیف و کیت کت و سلطان و شبان نبود؛ دهه لرزیدن شیشههای خانه در اثر حمله هوایی،دیدن ناگهانی حجله دوستی که هفته قبل آخرین بار او را دیده بودی، رد دود موشکی که سمت افسریه به زمین خورده هم بود.دهه جریحه دار شدن غرور ایرانی هم بود که امکانی برای پاسخگویی به همه شرارتهای صدام وحشی نداشت و مجبور بود صورت به سیلی سرخ کند.بسیاری از آن نسل بعدها در لابلای کتابهای تاریخ شفاهی و فیلمهای مستند متوجه شدیم که در هشت سال جنگ، دست خالی با چه موجودی خبیثی دست و پنجه نرم کردیم.متوجه شدیم سربازان میهن در مقاطعی مانند عقب نشینی از جزیره فاو و حمله مجدد عراق به میهن پس از قبولی قطعنامه ۵۹۸ چه حسی از باختن را تجربه کردند…
اما اینبار ما نباختیم و حس تحقیر ما بیست و چهار ساعت هم تداوم نیافت وقتی صبح روز شنبه با اخباری از پاسخ متقابل ایران به اسرائیل خبیث مواجه شدیم و دوباره سرمان را بالا گرفتیم.
در تمامی شبهای گذشته با گوشیهای تلفن در دست به خواب رفتیم و صبح با مشاهده اخبار پاسخهای کوبنده ایران غرق غرور شده و دوباره به جریان زندگی عادی بازگشتیم.به همان زندگی با هزار و یک مشکل و چالش و دلخوری.
ما بارها و بارها به زندگی بازگشتهایم.اینبار هم به زندگی ادامه میدهیم و از همه اکانتها و کانالهای فیک و غیر فیک و چهرههای وطن فروش و بیگانه که دروغ و نفرت میپراکنند علیه میهن؛ عبور میکنیم اما تحقیر نمیشویم.