سینما مثبت: فیلم سینمایی دیدن این فیلم جرم است که این روزها در شبکههای VOD در دسترس علاقه مندان است قصهای تخیلی را به تصویر میکشد که سازندگان آن با ترسیم جهانی غلط و پُراشتباه، مخاطبان را طی یک ساعت و نیم به تماشای تحقیر دستگاههای مختلف کشور فرا میخوانند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری- تحلیلی سینما مثبت، داستان این فیلم درباره یک بسیجی است که همسر باردارش از سوی یک فرد دو تابعیتی مورد تعرض فیزیکی قرار میگیرد. دست بر قضا این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که همسرش در پایگاه بسیج در حال گشت دادن است و با حرکت زن به سمت پایگاه بسیج، فرد دو تابعیتی توسط همسر و دوستانش دستگیر میشود. در ادامه تلاشهای مختلفی از سوی مسوولان کشور در سطوح مختلف آغاز میشود تا این فرد دو تابعیتی آزاد شود.
سازندگان این فیلم در اثر خود دنیایی را ترسیم کردهاند که بیشتر مناسب کشورهایی مانند عراق و أفغانستان – آن هم در شرایط درگیری جنگی- است. شاید نسخه بدون مکان و بدون زمان فیلم جواب میداد. آنها بدون کمترین شناختی از مناسبات اجتماعی و قانونی جامعه فرض و پایه داستان را بر این مساله گذاشتهاند که یک فرد دو تابعیتی در کشور ایران آنقدر آزادی عمل دارد که میتواند هرجرمی را مرتکب شود حال آنکه به واسطه دستگاه قضایی مستقل در ایران، در زندانهای ایران افرادی از ملیتهای مختلف به جرمهای گوناگونی همچون: جاسوسی،حمل و نقل مواد مخدر،مسائل اخلاقی و… حضور دارند و در حال گذران دوران محکومیت خود هستند چه برسد به فردی دوتابعیتی!
حالا این فرض غلط که احتمالا در پس آن مسائل مختلفی گنجانده شده تا تسویه حسابهایی با برخی بخشهای حکومت صورت بگیرد، برای بسط و گسترش نیاز به بازیگر حرفهای، لوکیشنهای گران قیمت،امکانات فراوان و… دارد اما از آنجا که سازندگان فیلم به جای ساخت اثری هنری بیشتر به دنبال صدور بیانیه هستند فراموش میکنند تا جزییاتی مانند «لپ تاپ اپل» را از دم و دستگاه سیستم اطلاعاتی حذف کنند. همچنین به جای انتخاب چهرههای مناسب برای ماموران امنیتی، افرادی را در جایگاه آنها قرار میدهند که بیشتر مناسب کاراکتر ماموران سد معبر هستند تا ماموران امنیتی! ماموران امنیتی و حتی عملیاتی – لااقل آنقدر که ما از نزدیک دیدهایم- در چنین موقعیتی افرادی باهوش با سر و وضعیتی مرتب و قابل احترام هستند.سازندگان فیلم که خواستهاند با بی احترامی کامل به تمام لباسهای نظامی منطق داستان خود را پُررنگ کنند کاش کمی از درجهها و قپههای روی سرشانههای حاجی را کم میکردند تا داستان باورپذیر باشد. کاش به جای رقیق کردن داستان با تکنیکهای هندی و پاشیدن رنگ قرمز در فیلم و… بعد هم افزودن حجم زیادی شعار به قصه کمی بر منطق داستان تامل میکردند و ماجرای اصلی را تا دو سوم اولیه فیلم از مخاطب مخفی نمیکردند یا مثلا در توصیف ماموران نمیگفتند مثل مور و ملخ میریزن اینجا! مور و ملخ را معمولا درباره داعشیها و عراقیها به کار میبرند!!
حالا بگذریم از بازی و گریم بد مهدی زمین پرداز که کلا این کاراکتر را منفی جلوه میدهد تا مثبت و بعد حجم زیادیهای کلیشهای و بد از محمود پاک نیت تا…
آیا با یک آژانس شیشهای دیگر طرف هستیم؟
پاسخ این سوال «خیر» است. ابراهیم حاتمی کیا فیلمنامه آژانس شیشهای را با دلی شکسته و دردمند در پشت دخل مغازه پدرش نوشت آن هم زمانی که به ناحق از سوی مسوولان طرد شده و شرایط فعالیتش در سینما با مشکل مواجه شده بود. در آژانس شیشهای قهرمان داستان رزمندهای بود که بدون هیچ ادعایی از جبهه برگشته و با پیکان استیشن زهوار دررفته مسافرکشی میکرد تا دخل و خرج خود و خانوادهاش را جور کند اما در فیلم دیدن این فیلم جرم است همه اجزای فیلم نگاهی از بالا به مخاطب دارند. همه شخصیتها یک جوری به سیستم وصل هستند و لحن طلبکارانه فیلم در کلمات و رفتار آنها موج میزد. یک بسیجی که همسرش مورد تعرض قرار گرفته محور فیلم است. بسیجی که فرزند و برادر شهید است و خودش و اطرافیان به اسلحه دسترسی دارند. حالا اگر جای این کاراکتر یک فرد عادی بود چه میشد؟ قطعا با داستانی واقعی و جذاب مواجه بودیم چون آن وقت تنش داستانی تا حد زیادی در قصه بالا میرفت اما اینجا انگار همه اجزا چیده و از پیش تعیین شده است و میتوان پایان فیلم را هم از این ساختار حدس زد. فیلم به نوعی «قصه وصل»ها است و از آدمهای عادی جامعه نام و نشانی در فیلم نیست. فیلم همان مسیری را میرود که اثر دیگر این گروه -یعنی مصلحت نظام- طی میکند؛نمایش طبقهای خاص و صاحب قدرت در جامعه. بر همین أساس حتی نمیتوان آن را فیک آژانس شیشهای به حساب آورد. کاش فیلم به چهارچوبهای داستانی کمی احترام میگذاشت و به جای آن دوتابعیتی فرزند احتشام را در این موقعیت قرار میداد. آن وقت داستان حتما جذابتر و به سینما نزدیکتر میشد.راستی اگر فردی که دسترسی به اسلحه اس فارش چنین مسالهای مواجه شد باید چه کند؟
فیلم یا بیانیه ژورنالیستی؟
سطح دانش سینمایی سازندگان فیلم در حد انتشار روزنامه و راه اندازی وب سایت است و زبان هنر را در همین اندازه بلد هستند و به همین دلیل است که به جای نگاهی هنری،غیر مستقیم گو و حسی با نگاهی کاملا ژورنالیستی در فیلم مواجهیم که در جایی از فیلم آنقدر قالب سینما و فیلم را محدود میداند که مانند مسابقههای تلویزیونی شروع میکند به شناسنامه دادن از شخصیتها! این شکل از فیلمسازی بدعتی جدید است که با ساخت فیلمی کم کیفیت آغاز و اس فارش حجم زیادی مطلب در رسانهها و به راه انداختن موج خبری ادامه مییابد تا مثلا مفاهیم مورد نظر فیلم در فضای رسانهای تبیین و تحلیل شود. نمونهاش را هم در این سالها کم ندیدهایم.البته سطح توانایی سازندگان فیلم در همین حد و اندازه سایت و روزنامه است و زمانی که به سراغ فیلم سازی می آیند، این قریحه را با خود به همراه میآورند بی آنکه بدانند سینما هنر گران و در عین حال موثری است و به این میزان شعار پراکنی گُل درشت نیاز ندارد و دیالوگی مانند: کوتاه نیا پای انگلیس وسطه واقعا در چنین قصهای کارکردی ندارد چون پای انگلیس را یک ساعت و نیم تماشا کردهایم.
چرا باید این فیلم را تماشا کنیم؟
تماشای هر اثری قطعا خالی از فایده نیست. هر اثر هنری ضعفها و قوتهایی هم دارد. مثلا در همین فیلم قرار دادن پسر دختر بازی که برای کم شدن سربازی به جبهه آمده و حاضر به خیانت به دوستانش نمیشود نقطه قوت است. انتخاب اسامی شوراهای مختلف که افراد حاکمیتی آنها را نمایندگی میکنند هم جذاب است. همچنین اینکه شخصیت اصلی داستان تاکید دارد فرد دو تابعیتی باید بابت مشروب خوردن حد بخورد. پایان فیلم هم که البته قابل حدس است اما تماشای فیلم یک مساله مهم را ثابت میکند و آن هم اینکه سینما قالب مناسبی برای صدور بیانیه نیست و آثاری هیجانی از این دست خیلی زود در گذر زمان اکسپایر میشوند و با تماشای فیلم حس و حال هیجانی آن خیلی زود در مخاطب فروکش میکند.