سینما مثبت: دو سال قبل برگزاری بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر در «پردیس چارسو» با این سؤال مواجه شد که چرا جشنوارهای هنری با حال و هوایی روشنفکرانه در یک مرکز تجاری و در محدودهای «هارلم» گونه برگزار میشود؟! حالا دو سال از آن موقعیت گذشته و محدوده زیر پُل حافظ وجه پُر رنگتری هم در ذهن جامعه ایرانی پیدا کرده و این محدوده تا حدفاصل چهارراه استانبول و سپس میدان فردوسی تبدیل به نمادی از اقتصاد غیرقابل پیش بینی ایران شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری ـ تحلیلی سینما مثبت، این رویداد سینمایی در شرایطی برگزار میشود که اقتصاد ایران یکی از عجیبترین دورههای خود را پشت سر میگذارد. خرید و فروش دلار ممنوع و داشتن آن در جیب حکم «قاچاق» را پیدا کرده است. راستی میهمانهای خارجی جشنواره کجا و با چه نرخی دلارهای خود را به ریال تبدیل میکنند؟!
اما این شرایط اقتصادی تقریباً هیچ تاثیری بر این رویداد گذاشته است؟ اگر در اقتصادی آزاد و واقعی حضور داشتیم، حتماً دبیر جشنواره در چنین شرایطی مقابل دوربینها قرار میگرفت و عنوان میکرد: «متاسفانه به دلیل شرایط نامطلوب اقتصادی که کشور من درگیر آن است، مجبور به حذف بخشهای زیادی از جشنواره شدهایم و امسال این رویداد به شکل محدودتری برگزار میشود. امیدواریم در سالهای آینده مشکلات اقتصادی حل شود.»
اما چنین دیالوگی را شما درباره بخش بین الملل این جشنواره نخواهید شنید. علت هم این است که در ایران دبیر جشنواره وظیفهای برای «تأمین بودجه» ندارد و تقریباً تمامی جشنوارهها با بودجههایی کلان و از پیش تعیین شده برگزار میشوند و دبیر هم وظیفهای برای پرداختن به چنین دغدغههای کم اهمیتی ندارد. او فقط باید در «نقطه درست» قرار گیرد تا گزینه اصلی برای دبیری چنین رویدادی باشد. سپس باید از هوش و درایت کافی برخوردار باشد تا سهم همه بخشها و گروهها را به درستی و خوبی «ادا» کند. مثلاً آدمهای مهم و متنفذ را تحت عنوان داور و عضو هیات انتخاب و مشاور و وزیر دست راست و وزیر دست چپ و مسوولان فلان و… به کار بگیرد. حواسش به این باشد که هیچ فیلم مهمی خارج از فهرست نباشد. در اینجا «فیلم مهم» نه اثر مهم بلکه اثری است که سازندهاش آدم مهم و با نفوذی است و عدم حضور فیلمش در این شو بزرگ میتواند بعداً باعث دلخوریاش شده و مشکلاتی را برای دبیر به دنبال داشته باشد و مثلاً در یک شورایی باعث رد شدن فیلمنامه دبیر شود! حالا اگر ای چهره بانفوذ فیلم نداشت هم مهم نیست؛ کافی است کارگاهی را به او اختصاص دهند تا درباره تجربههایش در حوزه کارگردانی صحبت کند. کدام تجربهها؟ اشکالی ندارد که این آقای سخنران سالهاست فیلم نساخته و کل کارنامه کاریاش محدود به چند مستند و یک سریال ضعیف است که کسی آن را ندیده و معلوم نیست کی پخش شده؛ در شرایط حساس کنونی مهم این است که این آقا که زمانی جزو بدنه تصمیم گیرندگان سینمای ایران بوده، به نهادهای پُرقدرتی نزدیک است و بر رأی و نظر آنها مؤثر. به همین دلیل و البته به دلیل سالها زندگی او در فرنگ و تسلط به زبان انگلیسی، باید جایی او را در جشنواره تحویل گرفت و چه جایی بهتر از یک کارگاه تا او برای نسل جوانی که دانش فنیاش به واسطه دنیای مجازی کم نیست و فقط به دنبال عرصهای برای تولید است؛ درباره دکوپاژ در سینما سخنرانی کند!
در این ماجرا «سهم دبیر» هم محفوظ است. او میتواند برنامه سال آینده سفرهای خود را در همین جشنواره تنظیم کند. چگونه؟ صرفاً با دعوت از دست اندرکاران چند جشنواره میتوان در سال آینده در مقام «دبیر فجر» میهمان تک تک این جشنوارهها شد و در چند تایی هم عضو هیات داوران و هیات انتخاب شد!
آقای مهندس فرمودند
جشنواره برگزار کردن در ایران کار سختی نیست. حتی اگر دلار به 10 هزار تومان هم برسد، باز هم شاهد چنین رویدادهایی خواهیم بود. فقط باید در «نقطه درست» قرار گرفت. هوش دبیر دقیقاً اینجا به کار میآید. به جای برگزاری جشنواره در جایی مانند «پردیس ملت»، به پردیس چارسو میآید. جایی که به واسطه نوع معماری و طراحی آن، افراد میتوانند از طبقات مختلف بخشهایی از طبقات را مشاهده و از دیدن جمعیت فراوانی که مرتب در حال رفت و آمد هستند و صندلیهای کافی شاپ و فوت کورت را اشغال کردهاند به وجد بیایند! حتی دیدن جمعیت در حال خرید موبایل هم میتواند بخشی از شلوغی جشنواره محسوب شود. معمولاً روال اینگونه است که «آقای دکتر» یا «آقای مهندس» که به طور متناوب مدیریت سینمای ایران را به عهده دارد از «خلوتی سالن» بیزار است و آن را به نوعی شکست سیاستهای خود میداند. پس به هر ترتیب باید سالن را شلوغ کرد و البته در این میان میتوان بر روی ظرفیت «رسانهها» نیز حساب کرد. کافی است «به همه» کارت بدهیم. اصلاً میتوانیم به نشانه احترام برای خیلی از بزرگان سینما کارت جشنواره صادر کنیم. بعد هم سر کیسه را شُل کنیم و به جای روشهای کهنه پذیرایی از رسانهها با «پلو فارسی» که در جشنواره فیلم فجر مرسوم است، مبلغ را نقداً داخل کارت دست خودشان بدهیم. اگر میهمانی به دیدن فیلم هم نیاید، میتواند کارت حاوی نقدینگی را به دوست یا آشنایی بدهد تا او با حضور در فوت کورت ـ که بهرحال بخشی از جشنواره محسوب میشود ـ هم بتواند به جای چای جوشیده مرسوم این مدل جشنوارههای وطنی «کافی» بنوشد و با صرف سالادهای متنوع و غذاهای فرنگی، بر شلوغی فضای مورد تأیید «آقای مهندس» رییس سینما بیفزاید.
سفیران چشم آبی
در این ساختمان طراحی شده جای چند «میهمان موبور و چشم آبی» خالی است. این چهرهها و عکسهای ملاقات مدیران سینمای ایران با آنهاست که میتواند به مسوول سینمای داخل کشور اعتماد به نفس بدهد تا از این رویدادهای آبکی و کم هویت با عنوانهای پُر طمطراق نام ببرد و این چشم آبیها که معلوم نیست در این چهل سال آمده و رفتهاند چه گُلی به سینمای ایران زدهاند را به عنوان سفیر فرهنگی خطاب کند و کلی هنداونه و قالیچه و پسته زیر بغل آنها بگذارد.
جشنواره و مفهوم هاب شدن
با کمی بریز و بپاش میتوان یک عبارت پُر طمطراق دیگر هم خلق کرد: «هاب منطقه شدن!» چیزی که چندین دهه است به دنبال آن هستیم و دوست داریم در بخش حمل و نقل هوایی و زمینی و خلاصه هر چیزی «هاب منطقه» باشیم. حالا در این جشنواره با پول خرج کردن میان جوانهای کم بینه چند کشور همسایه و ترتیب دادن کلاس برای آنها در «دارالفنون» با مدیریت یک تجاری ساز وطنی، وعده هاب شدن میدهیم بی توجه به اینکه فیلم ساز وطنی به دنبال دریافت چند میلیون پول ناقابل تولید فیلمش باید هر روز در دفتر آقای فلان و بیسار گردن کج کند و بعد هم عطای فیلم سازی را به لقای آن ببخشد.
این میهمانی باشکوه چقدر خرج دارد؟
«بخش بین الملل فیلم فجر» پرداخت یکباره همه سهمی است که علاقه مندان سینمای جهان در ایران میخواهند اما به جای آنکه به شکلی معقول و کم هزینه در طول سال رخ دهد و امکان تماشای فیلمهای غیر ایرانی در سالن سینما را به طور متناوب فراهم کند، همه پول قلمبه به دست فردی داده میشود تا در یک هفته «سر و ته نمایش فیلم خارجی در سینمای ایران» را هم بیاورد. توزیع این «پول نفت» در قالب جشنوارهای وسیع و پُر طمطراق انجام میشود. حتی دانش آموزان هم به میدان آورده میشوند تا جشنواره شلوغتر جلوه کند و عکسهای مدیر پسند بیشتری فراهم شود. این جشنواره گسترده و عظیم اما فراموش میکند در روز اول برگزاری جدول برنامههایش را آماده کند. در عصر دیجیتال همچنان نشریه کاغذی چاپ میکند، برای خودش کیک درست میکند و می بٌرد و البته هیچ وجه عدد و رقم دقیق هزینههایش را اعلام نمیکند تا اهالی سینما بدانند در صنفی که اعضایش حداقل حقوق صنفی را ندارند، برگزار کردن این میهمانی باشکوه چقدر خرج روی دست سینمای ایران میگذارد؟!