هنرمندان شبهروشنفکر اگر میخواستند کاری کنند، نشان دادهاند که به مجوز و امکانات زیادی نیاز ندارند.آنها وقتی میخواهند ضدجمهوری اسلامی فعالیت کنند، با این دوربین غیر حرفهای هم چیزهایی میسازند که میتواند تا مرز کاندیداتوری برای اسکار هم پیش برود.
سینماپلاس از تحلیل یک روزنامه نگار اصولگرا گزارش می دهد:
دفاع رحمانیان و پناهی از مرده غزه را باور کنیم؟
سینماپلاس: یک روزنامه نگار اصولگرا با نگارش مطلبی در فضای مجازی، از رفتارهای حقوق بشری اخیر برخی چهره های هنری همچون: جعفر پناهی، محمد رحمانیان و… به شدت انتقاد کرد.
به گزارش وب سایت خبری ـ تحلیلی «سینماپلاس»، محمد رضا رضاپور از روزنامه نگاران اصولگرا که در نشریات سینمایی نزدیک به این طیف قلم می زند، در مطلبی با عنوان «شرف قدس اجازه نمیدهد این سرزمین به دست غیرمؤمنین آزاد شود!» که در فضای مجازی منتشر کرده، رفتارهای انسان دوستانه اخیر برخی سینماگران منتقد حکومت در دفاع از مردم غزه را به نقد کشیده است. او در شروع مطلب خود به دیدارش با منوچهر محمدی اشاره کرده و می نویسد: «جشنواره فیلم فجر سال 90، آقای منوچهر محمدی، فیلم «بوسیدن روی ماه» را به جشنواره آورده بود. فرصتی شد تا در حاشیهی اکران فیلم در سالن مطبوعات (برج میلاد) سؤال قدیمی، اما بیجوابی را از ایشان بپرسم. سؤال من این بود که چرا در کلیپ «ستارههای سبز» -که تقلیدی از حمایت هنرپیشگان آمریکایی از اوباما بود، و در حمایت از میرحسین موسوی و با طرح شعارهای ساختارشکن ساخته شده بود- شرکت کرده؟ آن هم کلیپی که جمعبندیاش با حرفهای افرادی مثل مخملباف جمع میشود!!
جوابهای ایشان جالب بود و در آن همه چیز یافت میشد بهجز جواب سؤال ساده من؛ از اینکه «استودیوی محل ضبط کلیپ متعلق به اقوام آقای ریشهری بوده» تا جملاتی شبیه به اینکه «من تهیهکنندهای هستم که حضرتآقا به دفترش زنگ زده(!) و تشکر کرده…» و «من با مخملباف از سر فیلم «استعاذه» در ارشاد وقت درگیر بودم و…»!
دیدار سرپایی ما با یک جمله تمام شد. به منوچهر محمدی گفتم: شما دوستان یاد گرفتید که اقبالتان به جریانهای خاص در حوزهی هنر که عموما در دستهی شبهروشنفکران تقسیمبندی میشوند، در جلوت باشد و ادبارتان از آنها و بهنوعی اقبال به سیستم، در خلوت!
غزه را تبدیل به کیس حقوق بشری نکنید
حقیقت این است که کار عملی هنرمند، استفاده از هنرش و محک تقوای او، نه مواضع شفاهی، که آنچیزی است که میآفریند؛ نه اینکه بیانیه تصویری بر علیه نظام بسازد و بعد ادعا کند که «من و هشت نفر دیگر، حزباللهیهای خانهی سنیما هستیم و دلمون با نظام است و…»
لذا با احترام به تصاویر منتشر شده از حضور این هنرمندان در تجمع علیه رژیم صهیونیستی، اجازه میخواهم که این حرکات را باور نکنم! باور نکنم کسانی که جریان مشکوک این روزهای تئاترهای بهاصطلاح مذهبی را مدیریت میکنند و در کارنامهیشان «عَشَقه» و «روز حسین» را دارند، و کسانی که در خانههای گرانقیمتشان در محلههای بالایی تهران، با پول تورهای فرهنگی سفارتخانهها زندگی میکنند و در عین آزادی، با مظلومنمایی، تلاش میکنند تا تنها مدافع حقیقی مقاومت فلسطین یعنی ایران را به یک «کیس حقوق بشری» تبدیل کنند و اینروزها فیلم غیرقانونی و زیرزمینی «پردهی بسته» را پس از عنایت در جشنوارهی برلین و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی، برای دانلود رایگان(!) در اختیار مخاطبان اندکشان قرار دادهاند، میتوانند مدافع غزهی مظلوم باشند.
هنرمندان شبهروشنفکر اگر میخواستند کاری کنند، نشان دادهاند که به مجوز و امکانات زیادی نیاز ندارند، کما اینکه وقتی میخواهند ضد جمهوری اسلامی فعالیت کنند با این دوربین غیر حرفهای هم چیزهایی میسازند که میتواند تا مرز کاندیداتوری برای اسکار هم پیش برود (سایت سینمایی «فیلم کامنت» ادعا کرده بود که مستند «این یک فیلم نیست» جعفر پناهی -که تا مرحلهی انتخاب نهایی برای اسکار هم پیش رفت- جدا از ساخت ابتدایی و ساده در لوکیشن خانهی پناهی، در یک کیک جاسازی شده و به خارج از ایران برده شده است!) داستان این جماعت شبیه همان «اقبال علنی به غیرخودی» و «ادبار خصوصی به خودی» است!