سینما مثبت: فیلم سینمایی ناتوردشت تلاش میکند تا ایدهای بزرگ را به تصویر بکشد اما در تحقق این هدف ناکام میماند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری_تحلیلی سینمامثبت،فیلم با بهرهگیری از نامی که تداعی کننده رمان مشهور سالینجر است و همچنین با بهره گیری از امکانات فنی و تنوع بازیگران قرار است اثری فاخر محسوب شود. اثری که داستان گم شدن دختر بچهای را روایت میکند که الهام گرفته شده از واقعیت است.این موضوع در نوشته مفصل پایانی فیلم شهر داده میشود که داستان از واقعیت الهام گرفته شده است اما سازنده اثر با انتخاب این سوژه قصد دارد چه تاثیری بر ذهن مخاطب بگذارد؟ فیلم قرار است درامی روانشناسانه از شخصیت فردی به نام احمد پیران باشد یا نمایش همدلی مردمی در یافتن ینسا دختر بچه گمشده؟ یا نمایش اصلاح ناپذیری فردی معتاد که همه حوادث را رقم میزند و در نهایت خودش نیز به سرنوشتی شوم دچار میشود؟ یا نمایش جامعهای بسته و سنتی که زن در آن نه اختیاری برای عاشق شدن دارد، نه اجازه تمرد از رابطهای ناخواسته و نه حتی چشم اندازی از آينده؟!حجم موضوعهایی که سازنده اثر انتخاب کرده تا آنقدر زیاد است که میتواند دستمایه سریالی تلویزیونی قرار بگیرد؛ البته به شرط آنکه در هر موضوعی از مشاوره اهل فن بهره بگیرد تا اشتباههای عجیب و غریب نداشته باشد! مثلا در شرایط اضطراری پیش آمده پس از گم شدن یسنا چه دلیلی دارد که پدر شبنم قربانی بخواهد در همان لحظه طلاق دخترش را از ایلحان بگیرد؟ آیا گرفتن طلاق نیاز به تشریفات خاصی از نظر قانونی ندارد و نباید این مساله از طریق دادگاه پیگیری شود و حداقل مشخص شود که آیا زن در زمان طلاق باردار است یا خیر؟ این چه اشتباهی است که فیلم مرتکب میشود؟! شاید هم کرشمهای است برای جشنوارههای خارجی در مذمت وضعیت فلاکت بار زن ایرانی و….
فیلم با نیم ساعت تعلیق مخاطب را حفظ میکند و با کلکسیونی از موضوعهای مختلف از فروش زمین گرفته تا ازدواج و کشتی پسر احمد پیران و…. قرار است تا پایان مخاطب را حفظ کند.
در بخشهایی از فیلم نیز این تعلیق خوب از آب درآمده از جمله جایی که پدر یسنا و دخترش با هم داخل اتوموبیل ایلحان هستند.تعدد این موضوعها سبب شده فیلم فراموش کند که باید وارد روابط آدمهایی شود که به دنبال یسنا میگردند. آدمهایی که فیلم در حد سیاهی لشگر نمایش داده و از کنار آنها میگذرد و در نهایت محدود میشود به پسری کرمانی که گهگاه مزه پرانی میکند و در انتها با منطقی ضعیف مشکل فیلم را حل میکند.ایراد مهم دیگر فیلم نیز این است که کلا بایرام که مسبب این فجایع بوده فراموش میکند و او را بدون عقوبت میگذارد.
حال این وضعیت را مقایسه کنید با فیلمی کلاسیک به نام تکخال در حفره ساخته بیلی وایلدر که در آن گیر کردن فردی در داخل غاری سرخپوستی، جامعه شناسی عمیقی از امریکا به مخاطبش ارائه میدهد اما در فیلم ناتور دشت، کارگردان به جای انتخاب یک خال، چند خال انتخاب کرده و از پس پرداختن به آنها برنیامده با اینکه امکانات خوبی داشته و حتی شتر در فیلم تردد میکند! حتی منطق انتخاب شده برای عذاب وجدان احمد نسبت به پدر یسنا هم قابل پذیرش نیست و حضور سعید آقاخانی هم به فیلم وصله پینه شده و با اینکه میتوانست یکی از فرازهای درخشان فیلم باشد، صحنه پر دادن پرندگان نیز خوب از آب در نیامده و مثلا از زاویهای دیگر تصویری از پرواز پرندگان نمیبینیم.
فیلمساز مقهور نمایش قابهای زیبا شده و در بخش اصطبل این مساله به وفور دیده میشود اما جغرافیای استان گلستان در نمیآید و حتی یک نفر هم در فیلم لهجه ندارد.
مشکل دیگر فیلم بازی هادی حجازیفر است که گویی موضوع را درک نکرده و به همین دلیل حتی ویدئو کمک خواستن او که جزو نقاط عطف فیلم باید باشد، یک جور کمدی از آب در میآید. پس از میانه کم جان و ضعیف، فیلم با یک پایان بندی خوب به انتها میرسد. پلان حضور شبنم قربانی و دخترش در سه راهی میتوانست پایان بندی جذابی داشته باشد به شرط آنکه کارگردان توضیح میداد چرا او باید بابت ازدواج قانونی با ایلحان نگران از دست دادن حضانت فرزندش باشد و دقیقا کارگردان این تاویل را از کجای قانون آورده است؟!
سینما مثبت آماده انعکاس دیدگاههای افراد،سازمانها و نهادهایی است که نام آنها در این مطلب آمده است.